اشخاص

دستواره، سیدمحمدرضا

شهرزاد محمدی
708 بازدید

سیدمحمدرضا دستواره قائم‌مقام لشکر 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در 13 تیر 1365 در منطقه مهران به شهادت رسید.

سیدمحمدرضا دستواره 18 اسفند 1338 در تهران، محله گود مرادی (در امتداد ضلع شرقی ترمینال جنوب و در حوالی میدان شوش) به دنیا آمد. در آن زمان پدرش کارگر کارخانه نمک بود. او در سال 1352 به علت مشکلات مالی پس از پایان دوره راهنمایی ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران مشغول به کار شد، اما به دلیل علاقه به تحصیل یک سال بعد به دبیرستان پهلوی (شهید عابد فعلی) رفت.[1]

اواخر سال 1356 با نهضت امام خمینی ‌قدس‌سره‌الشریف آشنا شد و به صف مبارزان علیه حکومت پهلوی پیوست. او خرداد 1357 در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. چهارم آبان 1357، به‌علت شرکت در تظاهرات خیابانی دستگیر شد، اما پس از بازجویی، با دادن تعهد آزاد شد.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همراه دوستانش کمیته حفاظت شهری را در محل ایجاد کرد تا از هرج‌و‌‌مرج و درگیری‌های خیابانی طرفداران حکومت پهلوی و گروه‌های افراطی چپ جلوگیری کنند. آبان 1358، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و دوره آموزشی را در پادگان‌های امام حسین ‌علیه‌السلام و ولی‌عصر‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف گذراند. آذر همان سال برای حفاظت از سفارت آمریکا که به تازگی به دست دانشجویان پیرو خط امام تصرف شده بود، به آنجا منتقل شد.[2]

سیدمحمدرضا دستواره، دی‌‌ 1358 همراه یک گروه سی‌نفره برای مقابله با گروه‌های ضدانقلاب به شهر روانسر در غرب کشور اعزام شد و سه ماه در آنجا ماند. فروردین 1359 عازم شهرستان پاوه شد و در کنار حاج احمد متوسلیان، فرمانده سپاه پاوه و ناصر کاظمی، فرماندار پاوه، به مبارزه با ضدانقلاب در این منطقه پرداخت.[3] خرداد 1359 به مریوان رفت و پس از آزادسازی این شهر مسئولیت پرسنلی سپاه مریوان را بر عهده گرفت[4] و از طرف متوسلیان مأموریت یافت کالاهای ضروری مردم را تهیه کند و در اختیار آنان قرار دهد.[5] هشتم خرداد 1360، در عملیات کاوه زهرا (ارتفاعی مشرف به نوسود) برای پاک‌سازی نوسود شرکت کرد[6] و در این عملیات زخمی شد. او پس از گذراندن حدود هفت ماه دوران نقاهت، به غرب بازگشت. از آنجا همراه با احمد متوسلیان و نیروهای دیگر برای تشکیل یک تیپ رزمی به جنوب رفت. بهمن 1360 بعد از تشکیل تیپ 27 محمد رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌وآله، مسئولیت واحد پرسنلی این تیپ را پذیرفت و با همین سمت در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس شرکت کرد.

سال 1361، با احمد متوسلیان، فرمانده تیپ 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به سوریه و لبنان سفر کرد.[7] وی پس از بازگشت به ایران، در عملیات‌ رمضان و مسلم‌بن‌عقیل شرکت کرد و پس از تبدیل تیپ 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به لشکر در اواخر آبان 1361، فرماندهی تیپ 3 ابوذر از لشکر را برعهده گرفت.[8]

اواخر اسفند 1361، امام خمینی خطبه عقدش را با عذرا رستمی جاری کرد و 5 اردیبهشت 1362، در خانه‌های سازمانی بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک زندگی مشترک را آغاز کرد.[9]

اسفند 1362، بعد از شهادت محمدابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و واگذری فرماندهی به عباس کریمی، دستواره به سمت قائم‌مقام این لشکر منصوب شد. فروردین 1363، فرزندش سیدمهدی به دنیا آمد. پاییز همان سال به زیارت خانه خدا مشرف شد.[10] اسفند 1363، بعد از شهادت عباس کریمی در عملیات بدر، برای مدتی سرپرستی لشکر 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله به او محول شد. اواسط 1364، پس از انتصاب محمد کوثری به فرماندهی لشکر، وی با سمت قائم‌مقام لشکر در عملیات والفجر 8 حضور یافت.[11]

سیدمحمدرضا دستواره، تا هنگام شهادت یازده بار مجروح شد. ولی هرگز از پای ننشست و در عملیات‌های متعددی چون زین‌العابدین، والفجر مقدماتی، والفجر 1، والفجر3، والفجر 4، خیبر و بدر حضور داشت. تجزیه و تحلیل مسائل جنگ، قدرت تصمیم‌گیری سریع و روحیه دادن به رزمندگان از ویژگی‌های او بود. وی در 13 تیر 1365، با سمت قائم مقام لشکر 27 محمد رسول‌الله ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در عملیات کربلای 1، در خط مقدم مهران به شهادت رسید. برادرش حسین نیز ده روز قبل از شهادت او و چند روز قبل از عملیات کربلای 1، در خط پدافندی مهران به شهادت رسیده بود.[12]

پیکر شهید سیدمحمدرضا دستواره در قطعه 26 بهشت‌زهرای تهران، کنار برادرش حسین به خاک سپرده شده است.[13] چند ماه پس از شهادت محمدرضا، 20 دی 1365، برادر کوچک‌ترش محمد، در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و در کنار دو برادر دیگرش به خاک سپرده شد.[14]

یادمان سردار شهید سیدمحمدرضا دستواره در محل شهادت او در قلاویزان احداث شده است و کاروان‌های راهیان نور از آن بازدید می‌کنند.[15]

والدین شهیدان دستواره منزل خود را به نام شهیدان دستواره، وقف حسینیه کرده‌اند که به‌عنوان پایگاه فرهنگی و قرآنی از آن استفاده می‌شود.[16]


[1]. بابایی، گل‌علی، قصه ما همین بود، تهران: صاعقه، 1392، ص19ـ17؛ شاهد یاران، ش116، خرداد 1394، ص54.

[2]. بابایی، گل‌علی، قصه ما همین بود، ص22ـ20.

[3]. همان، ص22 و 23؛ ره‌یافتگان وصال: معرفی اسوه‌های ایثار، سرداران شهید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران: مرکز فرهنگی سپاه، 1373، ص100؛ بی‌نا، کردستان، مردم و پاسدار شهید ناصر کاظمی، بی‌جا: دفتر سیاسی سپاه و پاسدران انقلاب اسلامی کردستان، 1362، ص12.

[4]. بهزاد، حسین، بابایی، گل‌‌علی، همپای صاعقه، تهران: سوره مهر، 1379، ص808.

[5]. ره‌یافتگان وصال: معرفی اسوه‌های ایثار، سرداران شهید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص192.

[6]. دری، حسن، اطلس راهنما7: کرمانشاه در جنگ، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1384، ص64.

[7]. همان، ص49ـ27؛ بهزاد، حسین، بابایی، گل‌‌علی، همپای صاعقه، ص808.

[8]. کاوندی، عین‌الله، بی‌کرانه‌ها: زندگی‌نامه سرداران شهید استان تهران، تهران: کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاه و 36 هزار شهید استان تهران، 1376، ص134؛ بابایی، گل‌علی، ماه همراه بچه‌هاست، تهران: صاعقه، 1391، ص122.

[9]. بابایی، گل‌علی، قصه ما همین بود، ص58 و 59.

[10]. همان، ص73ـ69.

[11]. همان، ص77ـ74.

[12]. همان، ص84 و 112؛ بی‌کرانه‌ها: زندگی‌نامه سرداران شهید استان تهران، ص135.

[13]. بابایی، گل‌علی، قصه ما همین بود، ص114.

[14]. https://www.golzar.info/164768/2

[15]. روزنامه کیهان، ش19877، 11 اسفند 1389، ص13.

[16]. بایگانی الکترونیکی دانش‌نامه دفاع مقدس، سند شماره 8-99-1367.