از کرخه تا راین

زینب احمدی
53 بازدید

فیلم سینمایی از کرخه تا راین در سال ۱۳۷۱ توسط ابراهیم حاتمی‌کیا ساخته شد و درباره جانبازی است که بینایی‌اش را در جنگ از دست داده و برای مداوا راهی آلمان می‌شود ولی پس از درمان یکی از چشمهایش متوجه می‌شوند مبتلا به سرطان خون است و در نهایت به شهادت می‌رسد.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس ابراهیم حاتمی‌کیا، دستیار کارگردان بهرام عظیم‌پور، ترجمه آلمانی فیلمنامه و مشاور فرانک جلالی، ترجمه آلمانی زیرنویس‌ها جواد سیداشرف، مدیر فیلمبرداری محمود کلاری، منشی صحنه سیدابراهیم اصغرزاده، صدابردار محمود سماک‌باشی و یدالله نجفی، جلوه‌های ویژه رضا رستگار و ولف گانگ یاگر، تدوین‌گر حسین زندباف و محمدحسین دارالشفایی، موسیقی متن ناصر فرهودی و محسن کلهر، عکاس پیمان جعفری، انتخاب صحنه ماری یانسن، منشی تولید فریبا زرین و بازیگران علی دهکردی، هما روستا، هانس نویمان، اندریاس کورتز، صادق صفایی، اصغر نقی‌زاده، فرزانه عسگری، مجید صفوی، پرویز شیخ‌طادی، عبادلله به‌افروز، ابراهیم اصغرزاده و ... هستند.

 این فیلم محصول سازمان سینمایی سینا با مدت زمان ۹۳ دقیقه در ۳ شهریور ۱۳۷۲ در سینماهای آزادی، آفریقا، عصر جدید، پیروزی، سروش، کیهان، ارم و... به نمایش عموم درآمد، یکی از پرفروش ترین فیلم‌های سال شد و 496.918.000 ریال فروش کرد.[1]

سعید (علی دهکردی) که بر اثر بمب‌های شیمیایی نابینا شده به همراه عده‌ای از هم‌رزمانش برای معالجه به آلمان اعزام می‌شوند. لیلا (هما روستا) خواهر سعید که سال‌هاست در آلمان با شوهر آلمانی و پسرشان یوناس (یونس) زندگی می‌کند سعید را در آسایشگاه می‌بیند. بین سعید و یونس ارتباط عاطفی عمیقی برقرار می‌شود. یکی از هم‌رزمان بسیجی سعید (صادق صفایی) قصد دارد پناهندگی کشور دیگری را بپذیرد و سعید و دوستان دیگرش به این عمل او معترضند. با کوشش پزشکان متخصص یکی از چشم‌های سعید معالجه می‌شود، اما آزمایشاتی که بر روی او انجام می‌شود روشن می‌کند که سعید بر اثر گازهای شیمیایی مبتلا به نوعی سرطان خون شده است. همسر او در ایران زایمان می‌کند و سعید بعد از معالجه‌ای نافرجام شهید می‌شود و پس از شهادت او خواهرش لیلا عازم ایران می‌شود.[2]

فیلم از کرخه تا راین برای 7 مورد، نامزد کسب جایزه و برنده 2 جایزه شد. ابراهیم حاتمی‌کیا نامزد جایزه بهترین کارگردانی، هما روستا نامزد جایزه نقش اول زن، ابراهیم حاتمی‌کیا نامزد جایزه بهترین فیلمنامه، مجید انتظامی نامزد جایزه بهترین موسیقی متن، محمود سماک‌باشی نامزد جایزه بهترین صدابرداری، یدالله نجفی نامزد جایزه بهترین صدابرداری و رضا رستگار نامزد جایزه بهترین جلوه‌های ویژه شدند و در نهایت ابراهیم حاتمی‌کیا برنده جایزه بهترین فیلم و مسعود ولدبیگی برنده جایزه بهترین چهره‌پردازی شدند.[3]

به نظر تحلیل‌گران ویژگی مهم این فیلم جدای از روایت ملودرام جذاب و غم‌انگیز آن که به شدت بر دل می‌نشیند، دستیابی حاتمی‌کیا به شیوه‌ای جدید در سینمای درام و ساخت منسجم آن است.[4]

موسیقی فیلم با فیلم هماهنگ است و در بیان آنچه در فیلم روی می‌دهد به کمک فیلم می‌شتابد و تأثیرگذاری فیلم را بیشتر می‌کند. زیبایی‌های تلخی و شادی آمیخته با هم را در چهره لیلا، در کنار موسیقی بجا و دقیق در صحنه‌ای که اندریاس و یوناس برای بازیابی بینایی سعید جشن گرفته‌اند، محسوس است. تأثیرگذاری سعید (برادر لیلا) هم بر لیلا محسوس است. لیلا پس از ۹ سال دوری از وطن، ریشه و هویت خود را در چهره سعید پیدا می‌کند. لیلا به سعید می‌گوید آلمان سرزمین منطق و اندیشه است و با ایران فرق دارد و باید بدون عشق و با منطق در آن زندگی کرد، اما با دیدن پاکی و صمیمیت سعید، گذشته خود را در او دیده و با او ابراز همدردی می‌کند. در رفتار لیلا تقابل عشق و عقل را می‌توان دید؛ لیلا آنچه در این ۹ سال در آلمان آموخته به فراموشی می‌سپارد و دوست دارد همراه سعید شود؛ آنقدر که همسرش اندریاس را عصبی می‌کند.

یکی از زیباترین لحظات فیلم آنجاست که دوربین حاتمی‌کیا فلش‌بک کرده و به جبهه می‌رود؛ سعید در حالی که اطرافش پر از بخارات شیمیایی است و در معرکه جنگ تنها مانده، ولی تا آخرین لحظه عقب‌نشینی نمی‌کند و به تنهایی سعی دارد در برابر تهاجم دشمن بایستد و با اسلحه‌اش به جلو حرکت می‌کند. اینجاست که تماشاگر احساس می‌کند روح بلند و سبز سعید قصد پرواز به سوی آسمان ها را دارد و اگر تن مجروح و خسته او از رفتن امتناع می‌کند، اما روح بلند و قوی اوست که به تن دستور حرکت و مقاومت می‌دهد. اینجاست که جمله سیدمرتضی آوینی (شهید) معنا می‌یابد: «آخر مگر نه آن است که خانة تن باید راه فرسودگی بپیماید تا خانه روح آباد شود». در این جای فیلم، تن فرسوده و به پایان خطِ زندگی رسیده سعید را می‌بینیم که روحش از تن جدا شده و مرغ روحش به آسمان پرواز می‌کند.

آنجا که هم‌رزم سعید در میان آتش و خون شروع به سماع می‌کند، نمادی از این نگاه است که بسیجی واقعی مرگ را به بازی می‌گیرد و این بینش عمیق بسیجی نتیجه ایمان واقعی اوست.

سکانس پرمعنا و زیبای دیگر فیلم آنجاست که همسر سعید، فاطمه، در بیمارستان به ملاقات همسرش آمده ولی می‌بینیم که او بر خلاف اغلب زنان سنتی اشک نمی‌ریزد و ضجه نمی‌زند. او نوزاد تازه به دنیا آمده‌اش را در آغوش گرفته و پشت در اتاق ایزوله به سعید نگاه می‌کند و گویی تناقضات درونی خود را در مواجهه با چنین صحنه‌ای حل کرده است. وی جدایی را باور کرده و با سعید هم‌هدف است. در آخرین صحنه نیز یونس پلاک سعید را در دستانش گرفته است. پلاک در بیشتر فیلم‌های حاتمی‌کیا نماد یک انسان پاک و متعالیست که این بار در دستان معصوم کودکی قرار دارد. این صحنه گویای آن است که این بار قرار است روح سعید در کالبد یونس دمیده شود.

این فیلم دغدغه‌های حاتمی‌کیا به عنوان یک هنرمند متعهد را از جنگ و جبهه به نمایش می‌گذارد. سعید (قهرمان فیلم) نماد یک انسان متعالیست که قرار است تقابل بین ماده و معنا، عقل و عشق را به نمایش بگذارد که گاهی از سوی آدم‌های اطرافش قابل درک نیست.[5]

برخی کارشناسان می‌گویند از کرخه تا راین زبان یک ملت است. روایت مظلومیت مردم ایران است. سعید در این فیلم نماد و سفیر مردم ایران است که برای رساندن پیام جبهه‌ها به خارج از ایران اعزام می‌شود. این فیلم تقابل دو فرهنگ است و سعید مأمور است از این تقابل حرف بزند. گویا بیماری او بهانه‌ایست تا به درمان انسان‌های خفته در آن سوی مرزها بپردازد.

حاتمی‌کیا در این فیلم پس از گذشت پنج سال از پایان جنگ تحمیلی، عواطف تماشاگر را هدف می‌گیرد. عواطف و احساسات آدم‌های فیلم او بی‌حب و بغض است؛ به هر دو طرف حق می‌دهد، ولی خودش را به سعید نزدیک‌تر می‌بیند.[6]

در نقدی آمده است که حاتمی‌کیا در این فیلم به چشم‌انداز تازه‌ای از سینمای انسانی با ویژگی و هویتی ایرانی دست یافته است. نگاه حاتمی‌کیا در این فیلم، دگم، یک‌جانبه و تحمیلی نیست و به همین دلیل است که با شدت در مخاطب تأثیری شگرف می‌گذارد. او تلاش کرده گونه‌های مخاطیبن بیشتری پای فیلمش بنشاند که در این امر هم موفق بوده است.[7]

 به نقل از یک نشریه سینمایی، حاتمی‌کیا این فیلم را پنج سال بعد از جنگ ساخته است؛ زمانی که جنگ و اتفاقات آن پایان یافته است. او تلاش دارد این بار هم به مسأله جنگ بپردازد، ولی به شکلی هنری‌تر تا مخاطبین بیشتری برای دیدن پیام فیلمش به سینما بیایند. به همین دلیل از کرخه تا راین نسبت به فیلم‌های قبلی این کارگردان، هنری‌تر و عامه‌پسندانه‌تر است.

 داستان و پیام فیلم بسیار تلخ است ولی او سعی دارد با ملودرامی قوی این تلخی را کم کند. این اثر سعی دارد لایه احساسات مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و عوامل دیگری مانند دوربین، صدا، تدوین و غیره نیز در همین راستا به کار گرفته شده‌اند.[8]


[1] - سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران سال ۱۳۷۲، تهران، ۱۳۹۵، ص۴۰.

[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران (فیلم‌شناسی سینمای ایران 1382- 1373)، تهران، قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۹۳.

[3] - https://www.manzoom.ir.

[4] - روزنامه رسالت، ش ۲۲۱۴، ۱۸ شهریور ۱۳۷۲، ص ۴.

[5] - روزنامه سلام، ش ۷۷۵، ۳۰ دی ۱۳۷۲، ص ۵.

[6] - ماهنامه فرهنگ و سینما، ش ۲۹، سال سوم، آبان ۱۳۷۲، ص ۵۷ و ۶۸.

[7] - مجله گزارش فیلم، ش ۱۳ و ۱۴، ۲0 اسفند ۱۳۷۱، ص ۷۱.

[8] - مجله فیلم، ش ۱۴۹، سال یازدهم، آبان ۱۳۷۲، ص ۶۰ و۶۶.