اروند
 مریم سلطانینسب
 32 بازدید
فیلم سینمایی اروند ساخته پوریا آذربایجانی در سال ۱۳۹۴ است و موضوع آن پیدا شدن پیکر 175 شهید دستبسته غواص دفاع مقدس است.
کارگردان و نویسنده پوریا آذربایجانی، تهیهکننده مهدی داوری، مدیر فیلمبرداری مرتضی غفوری، تدوین امیر ادیبپرور، صدابردار محمود خرسند، طراح صحنه و لباس مهدی موسوی، آهنگساز کارن همایونفر، طراح گریم کامران خلج، جلوههای ویژه میدانی محمدرضا شرفالدین، جلوههای ویژه رایانهای امیر سحرخیز، منشی صحنه جمشید خندان، مجری طرح و مدیر تولید پیمان جعفری و بازیگران سعید آقاخانی، طناز طباطبایی، پانتهآ پناهیها، مهرداد صدیقیان، امید روحانی، حسین سلیمانی، کاظم سیاحی، علی شادمان و ... هستند.
این فیلم 90 دقیقهای در سیوچهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده دو سیمرغ بلورین بهترین دستاورد هنری و جایزه ویژه هیئت داوران شد؛ همچنین بهترین موسیقی متن در دوره نوزدهم جشنواره خانه سینما به این فیلم تعلق گرفت.
یونس (سعید آقاخانی) در عملیات کربلای 4 به دلیل مجروحیت دیگر توان ادامه مسیر با همرزمهایش را نداشته و از لای نیزار شاهد زندهبهگور شدن دوستانش بوده و هیچ کاری نمیتواند بکند و تنها نظارهگر است. 30 سال از این عملیات گذشته و یونس مبتلا به بیماری سندروم استرس پس از حادثه یا (پی.تی.اس.دی) شده و تعادل روحی و روانی ندارد. او تصمیم گرفته با گروه تفحص همسفر شود تا شاید بتواند قطعههایی از قطعه گمشده گذشته خود را بیابد و نشان و اثری از دوستانش پیدا کند.
گفته شده بازی خوب سعید آقاخانی یکی از نقاط قوت فیلم است؛ بازی خوب و یکدستی که لحظههای خوبی خلق کرده و به درستی به کمک قصه میآید و آن را پیش میبرد. مظلومیت و خستگی در بازی او محسوس است، اما این حال شکست را القا نمیکند و این به دلیل اندازه نگه داشتن آقاخانی در بروز احوالات مربوط به این نقش اتفاق افتاده است.
کارشناسان میگویند اهمیت فیلم اروند تنها در اجرای درست فیلمنامه و بازی خوب نیست، بلکه موضعدار و خنثی نبودن فیلمساز است که به قوت و زیبایی فیلم افزوده است. فیلمساز رزمندگان را بیهویت در یک مکان، لامکان و لازمان به تصویر نمیکشد. او توانسته هویت رزمندگان را نشان دهد. به همین دلیل در پسزمینه اتاق یونس در آسایشگاه، عکس امام خمینی(ره) را میبینیم؛ نمایی که فیلمساز نمیکوشد آن را در چشم مخاطب فرو کند، بلکه با احترام آن را در اتاق این جانباز قرار داده است. این که فیلمساز در لبه خطِ افتادن در دام ضد جنگ قدم برداشته اما به دام ضد جنگ نیفتاده، هنرمندی است.
در سکانسی از فیلم وقتی یونس از همرزمش میپرسد اگر با عقل امروز به جنگ برگردی باز به جبهه میروی؟ او این سئوال را به خود یونس برمیگرداند و با یک تأمل کوتاه و شیرین پاسخ میدهد " من جانباز 70 درصدم و هنوز 30 درصدم مانده".
تحلیلگران میگویند فیلم از موضعگیری سیاسی و اقتصادی دوری جسته و مخاطب در فیلم اروند با کلی جوان عاشق طرف است که همانطور که هستند پذیرفتهاند و به هم احترام میگذارند و هدفی ندارند جز رضای خداوند و آزادی وطن، اما بر خلاف شخصیت اصلی داستان فیلم که پرداخت مناسبی دارد، شخصیتهایی در فیلم هستند که به آنها پرداخت نمیشود و حتی غیر قابل باورند، مانند شخصیت لیلا با بازی طناز طباطبایی که داستانش ناقص روایت میشود. سکانسهای حساس مربوط به غواصها و دستگیری آنها تأثیرگذار نیست و کارگردان به راحتی از کنار آن عبور میکند. فیلم شخصیتهای زیادی از جمله ستار دارد که حذف آنها خدشهای به فیلم وارد نمیکند و سایهوار در کنار قصه قرار میگیرند.
منتقدان میگویند فیلم با توجه به سوژهای که انتخاب کرده میتوانست به مراتب یک فیلم شاخص باشد، ولی در این وادی کمرنگ ظاهر شده است. موسیقی فیلم در شروع فیلم خوبست اما در بخش صداگذاری نمره قبولی دریافت نمیکند، چرا که برخی از گفتوگوها واضح به گوش نمیرسند و گاهی صدای موسیقی فیلم با صدای محیطی بر صدای بازیگر غلبه میکند و دیالوگها را نامفهوم میکند.[1]
به گفته کارشناسان یونس قهرمان کمابیش منفعلی است که بیهدف در مناطق جنگی میگردد و به هر نقطه آشنا که میرسد، با هجوم خاطرات و یاد عزیزان خود مواجه میشود؛ بدین معنی که به طور مشخص در فیلم، مرز بین گذشته و آینده منفک شده و یونس بر کم و کیف رنج و عذاب خود و علت روانپریشیهایش آگاه است. از نظر نویسنده، دو اتفاق مهم، زندگی یونس را به این نقطه رسانده است؛ عشق او به همسرش از همان کودکی و اسارت همرزمان او در جوانی، که نقش ماجرای اول غنیسازی حوادث پیرنگ است، اما ماجرای دوم که حادثه اسارت همرزمان باشد، از پیشداستان فراتر میرود. به انتخاب نویسنده این حادثه مهم از میان دهها رویداد زندگی یونس برگزیده شده تا دلیل اصلی او را برای تغییر احتمالی شخصیت توجیه کند. نمود آن اتفاق مهیب بر شخصیت یونس، همان چیزی است که اصطلاحاً جراحت پیشداستان، تروما یا روانضربه نامیده میشود. تأثیر تروما بر زندگی شخص دوگونه است؛ یا او از اثر این رویداد تروماتیک بر خود مطلع است، یا در بیخبری به سر میبرد. در روایتهایی که پیشداستان در آنها به صورت عیان مطرح و مسبب پیریزی پلات بیرونی باشد، جراحت قهرمان از طریق عناصر روایی مانند فلاشبک برای مخاطب آشکار میشود. پس بنا بر منطق فلاشبک، قهرمان بر رنج خود وقوفی نسبی دارد. نوع استفاده از پیشداستان در اروند از همین گونه است. حال در این روند، چیزی که برای قهرمان حیاتی خواهد بود، خروج از سایه این ترس بنیادی و تغییر دیدگاه نسبت به رویداد تروماتیک است و دقیقاً جای این اتفاق در فیلمنامه اروند خالی است.
گفته شده قهرمان اروند شخصیتی ماتمزده است که چون زمانی با مطلوب تمنای خود همآمیختگی داشته، پس اکنون حاصل محرومیت از آن مطلوب، فروپاشی روانی است. با وجود انتخاب عارضه روانی مناسب در طراحی نقصان شخصیت، رفتارهای خارج از اراده یونس در همان سطح کلیشههای نمایشی از بیماران روانی مثل فوبیا میماند و علاوه بر آن، اسکیزوفرن بودن یونس را نیز که رهیافتی است دراماتیک برای پیوند "گذشته و حال"، به سختی میتوان در میان عوارض ماتم و مالیخولیا قرار داد.
ایراد اصلی فیلمنامه اروند در نداشتن تحول قهرمان دانسته شده است. حال آن که برای تحصیل این مقصود، تمامی شرایط نیز فراهم بود. تنها اگر تمایز بین دو مفهوم سوگ و سوگواری مورد استفاده قرار میگرفت؛ یونس در بدو امر سوگوار است، اما به عنوان قهرمان راغب با خواست خود از آستان و منطقه امنش عبور و پا به جهانی میگذارد که بدون شک جهانی پر از رنج را برای او تداعیگر خواهد بود. با این حال او درد را به جان میخرد تا بلکه روزنی در زندگیاش گشوده شود، اما این عبور بینتیجه میماند و در پایان، تحول و تغییری بر قهرمان اروند مترتب نمیشود و از رسیدن به درکی دیگر از زندگی به منظور التیام نیز خبری نیست. در مطالعات موردی روانکاوانه، ماتم و مالیخولیا فرجام کسانی است که از برگزاری مناسک سوگواری محروم ماندهاند. یکی از علل رایج این محرومیت نیز گم شدن جنازه است. جای غبطه دارد که با این بستر مهیا و در دست داشتن ماده خام داستانی، فیلمساز تا نزدیکی خاکریز پیشروی کرده، اما در پایان و پس از پیدا شدن اجساد غواصان، به جای جاری کردن نگاه روانکاوانه در پایانبندی فیلمنامه خود، احساساتگرایی را رجحان داده است. اگر عبور قهرمان از میان ماجراهای پرده دوم- که برداشتی از یک رویداد واقعی و تکاندهنده است- به نیت آگاهیبخشی به تماشاگر از اتفاقاتی باشد که سه دهه از وقوع آن گذشته، فیلم در مقصود خود موفق بوده است.
به هر تقدیر فیلمی که رسالتش بازنمایی قهرمانانه یک نبرد تاریخی است، قرار نیست موشکافانه به دستاوردهای علوم انسانی نیز ادای دین کند، یا در جایگاه یک موردی مطالعاتی سینمایی ثبت و ضبط شود. اروند یکی از آثار قابل تأمل سالیان اخیر در حوزه سینمای مقاومت دانسته شده است.[2]
[1] . قنبریوفا، مرتضی، نقدی بر فیلم اروند، http://fashnews.ir/fa/news-details/57234/.
[2] . ماهنامه فیلمنگار، ش 167، آبان 1395، سال پانزدهم، ص 30 و31.
 
					 
				 
			