عشق و مرگ
مریم سلطانینسب
24 بازدید
فیلم سینمایی عشق و مرگ ساخته محمدرضا اعلامی در سال ۱۳۶۹ است که علاوه بر پرداختن به یک داستان خانوادگی، بمباران بیمارستان توسط هواپیماهای عراقی و صدمات به آن را به تصویر میکشد.
کارگردان محمدرضا اعلامی، نویسنده تهمینه میلانی و محمدرضا اعلامی، تهیهکننده عباس جهانبخش، عصمت پورحقگو و بیژن گنابادی، مدیر فیلمبرداری احمدرضا پناهی، سرپرست تدوین بهرام دهقانی، جلوههای ویژه رضا رستگار، سرپرست گویندگان سعید مظفری، منشی صحنه سودابه عباسی و بازیگران جمشید هاشمپور، چنگیز وثوقی، ثریا گلمحمدی، عباس جهانبخش، امیرحسین خانشهری، ماهایا پطروسیان، مریم هوشیدری، فهیمه راستکار، غلامرضا طباطبایی، رضا جهانگیری، رضا جهانبخش و ... هستند.
این فیلم 110 دقیقهای محصول مرکز خدمات سینمایی صنایع فیلم ایران است که در 27 شهریور 1370 به نمایش عموم درآمد و در نهمین دوره جشنواره فیلم فجر، برای 3 مورد نامزد کسب جایزه شد؛ جمشید هاشمپور نامزد جایزه نقش اول مرد، ثریا گلمحمدی نامزد جایزه نقش اول زن و فهیمه راستکار نامزد جایزه نقش دوم زن.
دکتر متین (جمشید هاشمپور) در سالهای پیش از انقلاب، ابتدا جزو دانشجویان مبارز بوده، اما با طرح و توطئه پدرزنش که از سران ساواک بود، به همرزمانش خیانت کرد و از این رهگذر به زندگی مرفهی دست یافت. پس از انقلاب، همسرش به همراه خانواده خود به خارج از کشور رفته و متین برای جبران گذشته، تمامی داراییاش را در اختیار بیمارستان گذاشته و خود نیز تمام وقت در بیمارستانی دیگر به خدمت مشغول است. یکی از دانشجویان او که در ضمن پرستار نیز هست، شیفته شخصیت ایثارگرانه او میشود. این در حالی است که نامزد پرستار، افشین (چنگیز وثوقی)، این رابطه را خیانت میپندارد. پس از برخوردهای متعدد بین افشین و دکتر متین، یک روز بیمارستان توسط عراقیها بمباران میشود و افسانه (ثریا گلمحمدی) به شدت زخمی میشود. دکتر متین سعی میکند او را نجات دهد، اما موفق نمیشود. افشین که متوجه رابطه انسانی او با افسانه شده، به اشتباه خود پی میبرد و افسانه نیز به شکل معجزهآسایی زنده میشود.
گفته شده در عشق و مرگ، کارگردان با به کار گرفتن ملودرام، قصهای پر احساس و سرشار از عاطفه خلق کرده است. مضمون اصلی فیلم بیان یک مثلث عشقی است که در رأس آن دختری قرار دارد با شخصیت ثابت که صبورانه تمامی احساس خود را صرف خدمت به دیگران میکند. در دو قاعده این مثلث، دکتر متین و افشین قرار دارند. اولی تمامی ویژگیهای قهرمانی را دارد که به جبران گذشته سیاهش، در انزوای مطلق خود را وقف همنوعانش میکند و دیگری عاشقی است که رقیبی بر سر راه دارد، اما رقیبش آن قدر انصاف و انسانیت دارد که از سر راهش کنار رود.
منتقدان میگویند کارگردان به رغم تواناییهایی که در قصهگویی از خود نشان میدهد، بیشتر به رعایت الگوهایی از پیش آماده پرداخته است. رابطه نامزد متین با پدرش در دفتر کار او با آن گفتگوهای سطحی، یا ماجرای گم شدن ساعت او و مورد اتهام قرار گرفتن کلفت خانه از آن نمونههای از پیش آماده است. یا تیپ پسرک واکسی در رستوران و کش دادن بیجهت آن صحنه که یادآور صحنههای مشابه در ملودرامهای آبکی سینمای پیش از انقلاب است. صحنه تظاهرات دانشجویی در رستوران دانشگاه نیز، پیش از اینکه نمایش نزدیک به واقعیت چنین صحنههایی باشد، شباهت بسیاری به صحنههای بزن بزن کافههای لاتی فیلمهای قبل از انقلاب دارد.[1]
تحلیلگران میگویند بیماری مهلک این فیلم «تصنع» است؛ مرضی که بسیاری از فیلمها به آن گرفتارند و به همین مرض میمیرند، البته شاید این فیلم نمیرد، چرا که جانب اخلاقی را میگیرد که همه انسانها آن را «خوب» میدانند. فیلم «عشق و مرگ» از آن فیلمهایی است که فیلمبرداری آنها با پایان گرفتن فیلمنامه به پایان میرسد و پرسوناژها در ادا و اطوار خودشان از بین میروند و هرگز حیات واقعی پیدا نمیکنند. داستان فیلم نیز خارج از حیطه باور تماشاگر میماند، فضای فیلم نیز چنین است. کاراکترها نیز کلیشهای و فاقد تمایزات فردی باقی میمانند، کنشها و واکنشها نیز محدود به حدود فیلمنامه، اما جدا جدا و منفک از یکدیگر هستند. معلوم است کارگردان نتوانسته فیلم را چون یک کل واحد بنگرد؛ نگاهی که هنگام نوشتن فیلمنامه هم باید وجود داشته باشد.
به گفته منتقدان فیلم «عشق و مرگ« خواسته بود به آثار کلاسیک سینما شبیه شود و حتی موسیقی فیلم نیز در القای چنین فضایی سهیم بود. انتخاب هنرپیشهها نیز بسیار بد است. تماشاگر هرگز نمیتواند «دکتر متین» را دوست بدارد؛ او میتواند گانگستر خوبی باشد. «افشین» هم همینطور. آدمها به خوب، بد، خبیث، حسود، بدبین، خوشبین، سنتی و غیره تقسیم شدهاند، حال آن که داستان فیلم به کاراکترهایی پیچیدهتر و واقعیتر نیازمند است. مشکل بعدی کثرت وقایع است. داستان فیلم از همان آغاز طوری طراحی شده که در یک فیلم دو ساعته نمیگنجد؛ از همان آغاز در صحنه تظاهرات دانشجویان، درگیری با پلیس و شکنجه دکتر متین، آدم درمییابد که کارگردان مغلوب معضل «تصنع» است؛ عجولانه، بدون دقت کافی و ناشیانه و با تصوری کاملاً کلیشهای از سینما. تا آخر نیز اشتباهات مشخصی مرتباً تکرار میشود. مثلاً دکتر متین از همان زمان دانشجویی پیر شده است و در طول بیست سال قیافهاش به اندازه کافی امکان تغییر ندارد. این اشتباه در مورد افشین با انتخاب «چنگیز وثوقی» نیز تکرار شده است. انتخاب تیپهای کلیشهای همه جا تکرار شده است، حتی در «پرستار صولتی». این اشتباهات مانع از آن است که تماشاگر تحول اخلاقی آدمهای بد را باور کند. کارگردان در بازی گرفتن از هنرپیشهها ناتوان است.
البته گفته شده فیلم جانب صداقت و اخلاق را میگیرد، از سنت دفاع میکند و سختیها را برای تحول اخلاقی آدمها ضروری میداند. به همین دلیل نگاهش به جنگ نسبتاً واقعی است. عالمی که در فیلم «عشق و مرگ» تصویر شده است عالمی نیست که فقط در توهمات فیلمساز وجود داشته باشد. کارگردان در این فیلم گرفتار روشنفکربازی نیست و در این وانفسایی که روشنفکربازی مد روز است باید قدر فیلمهایی چون «عشق و مرگ» را دانست.[2]
[1] . ماهنامه فیلم، ش 114، سال نهم، آبان 1370، ص 46 و47.
[2] . «عشق و مرگ، یک فیلمنامه مصور، نقد شهید آوینی بر فیلم عشق و مرگ»، https://old.aviny.com .
