اشخاص
احمدی، صفر
معصومه عابدینی
903 بازدید
صفر احمدی (1362ـ1329) فرمانده گردان حضرت ابوالفضل علیهالسلام از تیپ مستقل امام حسن مجتبی علیهالسلام در دوران دفاع مقدس بود.
در مهر 1329، در روستای جهانگیری، از توابع مسجد سلیمان، چشم به جهان گشود. مادرش خانهدار بود و پدرش از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش میکرد. در دوره ابتدایی، هر روز فاصله سه چهار کیلومتری خانه تا مدرسه را پیاده طی میکرد؛ اما به علت نبود مدرسه راهنمایی، برای ادامه تحصیل، نزد بستگان خود در مسجد سلیمان رفت. پس از مدتی، به علت بستری شدن پدرش در بیمارستان اهواز، ناچار به آنجا نقل مکان کردند و او برای کمک به تأمین مخارج پدر و خانواده، بعد از تعطیلی مدرسه، با دستمزد ناچیزی کار میکرد.
با شدت یافتن بیماری پدر و قطع امید پزشکان و استخدام برادرش در نزدیکی شوش، به آن شهر رفتند. هنوز چند روزی از اقامت آنها نگذشته بود که پدرش در شهریور 1354 دار فانی را وداع گفت.
با اوجگیری انقلاب اسلامی، احمدی و چند تن از دوستانش تحت رهبری یکی از شاگردان امام خمینی در شهرستان شوش، سید محمدکاظم دانش (نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و از شهدای فاجعه هفتم تیر) وارد مبارزه با حکومت پهلوی شد. وی با پخش اعلامیههای امام خمینی، دیگران را در جریان جنایات پهلوی قرار میداد. اولین راهپیمایی در شوش، به همت و تلاش احمدی برگزار شد که در این رابطه، وی و دیگر دوستانش توسط ساواک شناسایی و یک روز بعد از راهپیمایی دستگیر شدند و به زندان افتادند. البته نتوانستند از او اقرار بگیرند و ناچار شدند او و دوستانش را در برابر فشار مردم و ایستادگی خودشان آزاد کنند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، احمدی ابتدا جذب کمیته انقلاب اسلامی شد و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شوش درآمد. با آغاز غائله کردستان، همراه نیروها عازم کردستان شد. با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359، او و دیگر رزمندگان، به سوی دشمن بعثی که تا کنار کرخه و حدود چهارکیلومتری شوش جلو آمده بود، رفتند و تا رسیدن نیروهای کمکی، در برابر شمار زیادی از نیروهای دشمن ایستادگی کردند. وی در حین حملات دشمن، از ناحیه بازو و دست مجروح شد و برای مداوا به بیمارستان شهدای شوش منتقل گردید.
سپس به سربازی اعزام شد. حدود سه ماه در پادگان چهلدختر، از توابع شاهرود، خدمت کرد. در طول خدمت، انجمن اسلامی در پادگان تشکیل داد. پس از مدتی، به علت مشکلی که در ناحیه چشم داشت، از خدمت معاف شد. بعد از معافیت، به شوش بازگشت و به عضویت بسیج شوش درآمد.
با شروع عملیات فتحالمبین، در این عملیات شرکت کرد. با نزدیک شدن عملیات الی بیتالمقدس، گردان دانیال از شوش به فرماندهی احمدی به منطقه اعزام و در جبهه کوشک مستقر شد. وی به علت اصابت ترکش، از ناحیه دست و پا و شکم مجروح شد؛ اما پس از بهبود نسبی، به اصرار خودش به منطقه اعزام شد و به تیپ پانزده امام حسن مجتبی علیهالسلام رفت و معاونت گردان شهید رجایی را بر عهده گرفت.
در عملیات والفجر مقدماتی، جزو نیروهای عملکننده بود و با اینکه از ناحیه پهلو بهشدت مجروح بود، پابهپای دیگران پیش میرفت و آنان را نیز به پیشروی تشویق میکرد؛ اما شدت جراحاتش به حدی بود که مجبور شدند وی را به تهران اعزام کنند.
احمدی، پس از آن، به عضویت سپاه منطقه 8 درآمد و در تیپ امام حسن مجتبی علیهالسلام خدمت کرد. پس از ازدواج در شهریور 1362، بلافاصله به جبهه بازگشت تا خود را مهیای عملیات خیبر کند. چند روز قبل از عملیات خیبر، خبرنگاری از او سؤال کرد که چه پیامی برای خانواده دارید. او در جواب گفت: «پیامی ندارم؛ زیرا متعلق به خانوادهام نیستم و به خانواده شهدا قول میدهم که ما یا راه کربلا را باز میکنیم، یا به شهادت میرسیم.»
در 11 دی 1362، به فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام منصوب شد. با شروع عملیات خیبر، در سمت فرماندهی همان گردان، در برابر پاتکهای نیروهای بعثی ایستادگی کرد و درحالیکه با چند نفر از دوستانش کنار دجله مستقر بود، در 7 اسفند 1362 به علت اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
شهید صفر احمدی در وصیتنامه خود نوشته است: «خواهران و برادران، از پای ننشینید؛ که وقت قیام است. سکوت نکنید؛ که هنگام فریاد است. بی تفاوت نباشید. در این زمان، بیتفاوت بودن، گناه است. در سراسر تاریخ، دو خط بیشتر وجود ندارد: خط حق و باطل؛ یکی، خط خدا، و دیگری، خط شیطان. کسی که در خط خدا نباشد، بدون شک در خط شیطان است. حتی ممکن است خودش هم نداند و نخواهد؛ اما هست. باور کنید که قدرت این انقلاب، خدایی است؛ هرکسی با انقلاب دشمنی کند، هلاک میشود. کاروان انقلاب آنقدر بهسرعت پیش میرود که هرکسی بخواهد جلوی پیشرفت انقلاب را بگیرد، چرخ انقلاب، او را نابود خواهد کرد. امید است که خدای منان به ما لیاقت ادامه راه خونین شهدا را عطا فرماید.»[1]
[1]. تلخیص مقاله از دایرةالمعارف دفاع مقدس، ج1، تهران، مرکز دایرةالمعارف پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1390، ص364ـ362.