اشخاص

قهاری‌سعید، سعید

میلاد شویکلو
3467 بازدید

سعید قهاری‌سعید (1385ـ1331) از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان جنگ تحمیلی عراق برضد ایران است. وی با نبردها و عملیات‌هایی که برضد احزاب دمکرات و کومله و ضدانقلاب انجام داده، شناخته شده است. وی زمانی که فرمانده لشکر 3 حمزه سیدالشهدا بود، در درگیری با گروهک پژاک به شهادت رسید.

سعید قهاری‌سعید، فرزند حسین‌علی، 5 فروردین 1331 در روستای چنارعلیای شهرستان اسدآباد از توابع استان همدان به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در همان روستا به اتمام رساند. سپس همراه خانواده به همدان مهاجرت کرد. همزمان با تحصیل، به کسب علوم قرآنی در محضر آیت‌الله ملاعلی همدانی پرداخت. در سال 1351 به سربازی اعزام شد. در سال‌های 1354 و 1355، به جلسات مبارزان انقلابی راه یافت و در کنار روحانیان برجسته همدان و دیگر مبارزان به فعالیت پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، وارد کمیته شد. سال 1358، با همکاری تعدادی از نیروهای انقلابی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان را راه‌اندازی کرد.

قهاری‌سعید در سال 1358 برای نجات پاوه از محاصره کومله‌ها و نیروهای دموکرات به پاوه رفت و تا آخرین لحظات آزادسازی این شهر در کنار مصطفی چمران مبارزه کرد. در همان سال، پس از صدور فرمان امام خمینی ‌قدس‌سره‌الشریف مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین، از سوی مسئولان وقت سپاه، مأمور راه‌اندازی و سازماندهی واحد بسیج مستضعفین در استان همدان شد و توانست ظرف شش ماه، حدود بیست هزار نفر را جذب بسیج کند که پنج هزار نفر از این افراد را زنان تشکیل می‌دادند. در سال 1359 پس از شکل‌گیری بسیج، مسئولیت فرماندهی سپاه نهاوند به او محول شد. قبول مسئولیت جدید وی همزمان شد با شروع جنگ تحمیلی و وی با حفظ سمت، مسئولیت پشتیبانی نیرویی محور دزلی ـ مریوان را قبول کرد. سال 1361 بنا به تأکید و توصیه محمد بروجردی، فرمانده سپاه منطه هفت، سپاه نهاوند را تحویل داد و با توجه به حضور گسترده ضدانقلاب در منطقه سنقر کلیایی و حساسیت ویژه آنجا از نظر جغرافیایی و سهل‌الوصول بودن دستیابی ضدانقلاب به مراکز استان‌های همدان و کرمانشاه، مسئولیت آن منطقه به او واگذار شد. وی با استفاده از توان و تجربه نیروهای بومی منطقه توانست حرکات ضدانقلاب را زیر نظر بگیرد و گردان 207 شهید بهشتی را ایجاد و چندین پایگاه عملیاتی در قالب گروهان‌های مستقل راه‌اندازی کند. در نتیجه اقدامات وی و نیروهایش، امنیتی پایدار در منطقه حاکم شد.[1]

آذر 1362، همزمان با فراخوانی طرح «لبیک یا خمینی» همراه تعدادی از بسیجی‌ها و پاسداران شهرستان سنقر، در قالب یک تیپ عملیاتی به منطقه چنگوله اعزام شد. در بهمن همان سال با سمت مسئول ستاد لشکر الزهرا‌سلام‌الله‌علیها، در عملیات والفجر 5 شرکت کرد.[2]

سعید قهاری‌سعید، دی 1363 با فرحناز رسولی، دختر خان روستای میخوران سنقر که مدتی بود برای زندگی به شهر سنقر آمده بودند، ازدواج کرد. این وصلت ازدواج دوم قهاری بود و او از همسر اولش یک پسر یک‌ساله به نام عباس داشت.[3] ثمره ازدواج دوم او، دو دختر به نام‌های بنت‌الهدی و فاطمه و یک پسر به نام احمدحسن است.[4]

اواخر سال 1363، با توجه به مأموریت سپاه پاسداران برای ایجاد امنیت پایدار در مناطق کردنشین، قهاری مأموریت یافت با سمت فرمانده سپاه جوانرود، مسئولیت امنیت این منطقه را به عهده بگیرد. وی با توجه به تجربه مأموریت‌های قبلی در مناطق کردنشین، توانست امنیت این منطقه را تأمین کند و زمینه را برای پیوستن مردم مناطق آزادشده به تیپ پدافندی «ابوذر» و سازماندهی آن‌ها در قالب گردان‌های دفاعی و پدافندی از منطقه فراهم سازد.[5]

دی 1365، در عملیات کربلای 5 شرکت کرد. وی در این عملیات گردان‌هایی از نیروهای بومی به منطقه جنوب اعزام کرد. قهاری در این عملیات برای چندمین بار مجروح شد.[6]

پس از مداوای جراحات، به دستور مصطفی ایزدی، فرمانده نیروی زمینی سپاه، با حفظ سمت فرماندهی سپاه جوانرود و تیپ ابوذر به سمت فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد.

در طول تصدی مسئولیت یگان‌های مذکور، وی ده‌ها عملیات آفندی و تهاجمی را برضد نیروهای دمکرات و کومله در مناطق مشترک مرزی با عراق فرماندهی کرد. اسفند 1366 نیز در عملیات والفجر 10 شرکت کرد.[7]

خرداد 1367، برای شرکت در دوره سوم دافوس سپاه به تهران رفت. مرداد همان سال در عملیات مرصاد شرکت کرد و مجدد برای شرکت در کلاس‌های دافوس به تهران رفت.[8]

بعد از گذراندن دوره یک‌ساله، یکی از پست‌های مدیریتی دانشگاه امام حسین ‌علیه‌السلام به وی پیشنهاد شد. اما به دستور مصطفی ایزدی، به منطقه غرب بازگشت و جانشینی فرماندهی تیپ چهارم انصارالرسول ‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در منطقه اورامانات را پذیرفت. پس از چهار ماه، فرماندهی سپاه مریوان به وی محول شد.[9] در این سمت، قهاری توانست ظرف مدت یک سال سی درصد از پایگاه‌های منطقه را با استفاده از نیروهای بومی فعال و عملیاتی کند. وی با فعال‌سازی هشتاد پایگاه عملیاتی و سازماندهی دو هزار نیروی انسانی، عملیات‌های متعددی برای مبارزه با ضدانقلاب در مناطق مرزی و برون‌مرزی همچون «جمه‌رسی» و «دره شیلر» در خاک عراق طراحی و اجرا کرد.[10]

سال 1370 با وقوع جریان انتفاضه عراق، به نمایندگی از فرماندهی قرارگاه حمزه سیداشهدا‌علیه‌السلام و تصویب اعضای شورای تأمین منطقه، مسئولیت کنترل و حفاظت از مرز و پذیرش مهاجران کرد عراقی به قهاری محول شد.[11]

در مدت‌زمان فرماندهی سپاه مریوان، توانست در دو مرحله به دستگیری و انهدام گروه‌هایی از حزب منحله دمکرات و کومله در منطقه اقدام کند. ازجمله انهدام گروه تحت سرپرستی توفیق الیاسی و عبدالله نژماری، دو تن از نیروهای رده‌بالای کومله، در روستای برده‌رشه.[12]

نیمه دوم سال 1370، جانشینی قرارگاه شهید شهرام‌فر سنندج به وی سپرده شد. اواسط سال 1371، به ارومیه منتقل و فرمانده قرارگاه برون‌مرزی شهید کاوه شد.[13]

سال 1372، با حفظ سمت فرمانده قرارگاه برون‌مرزی شهید کاوه، قائم مقام لشکر 3 المهدی ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شد. اما مدتی بعد مسئولیت قرارگاه شهید کاوه را واگذار کرد.

یکی از مأموریت‌های ویژه قهاری‌سعید، درگیری با ضدانقلاب در سال 1373 در شهر اشنویه بود که در این درگیری تعداد زیادی از عناصر ضدانقلاب به هلاکت رسیدند. قهاری در این عملیات مجروح و دو ماه در بیمارستان بستری شد. شدت جراحت وی به‌قدری بود که شش ماه استراحت پزشکی داشت؛ اما بدون سپری کردن دوره کامل استراحت، در محل کار خود حاضر شد.[14]

او تا سال 1374، علاوه‌ بر مسئولیت فرماندهی لشکر 3 المهدی ‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ارومیه، مسئولیت بازرسی قرارگاه حمزه سیداشهدا‌علیه‌السلام را نیز به عهده داشت. سال 1374، معاون هماهنگ‌کننده این قرارگاه ‌شد.[15]

سال 1377، ضمن اینکه معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه حمزه بود، فرماندهی قرارگاه شهید شهرام‌فر سنندج نیز به او محول شد و سه روز در سنندج و چهار روز در ارومیه حضور داشت.[16] سال 1380، طی حکمی به سمت جانشین فرماندهی قرارگاه نجف در کرمانشاه منصوب شد. بیست‌ونهم تیر 1383، به فرماندهی تیپ 18 الغدیر یزد منصوب شد.[17] در دوران حضورش در یزد، فرصت فعالیت‌های فرهنگی نیز برایش پیش آمد و کنگره شهدای دارالعباد یزد را تأسیس کرد.[18]

بیست‌ودوم آبان 1385، فرمانده لشکر 3 مخصوص در قرارگاه سیدالشهدا‌علیه‌السلام شد[19] و بار دیگر به ارومیه مهاجرت کرد. از همان بدو ورود، عملیاتی برای پاکسازی مناطق ناامن و مبارزه با ضدانقلاب طراحی کرد.[20]

همان روزها، گروه پژاک در نامه‌ای وی و خانواده‌اش را تهدید کردند. اما قهاری بااینکه می‌توانست بازنشسته شود، بی‌توجه به تهدیدهای ضدانقلاب به مأموریت خود ادامه داد.[21]

دوم اسفند 1385، برای اجرای عملیاتی که مدت‌ها برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند، عازم منطقه سلماس شد.[22] دو روز بعد، همراه 14 تن از همراهانش در ارتفاعات جهنم دره‌سی، مرز ایران و ترکیه، در درگیری با اشرار و گروهک پژاک به شهادت رسید. پیکر شهید پس از دو روز، به همت چریک‌های گردان صابرین و تعدادی از مردم بومی آن منطقه پیدا و به ارومیه منتقل شد و بعد از تشییع در این شهر، او را به همدان بردند. هشتم اسفند، پس از اجرای مراسم تشییع، پیکر سعید قهاری‌سعید را در کنار دوازده شهید گمنام در بهشت محمدی همدان دفن کردند.[23]

یکی از ویژگی‌های قهاری‌سعید یادداشت کردن وقایع دوران خدمتش بود. پس از شهادت ایشان، محمدرسول رستمی، فرزند یکی از دوستان قهاری، خاطرات، گزارش‌ها و یادداشت‌های وی را جمع‌آوری و تدوین ‌کرد و سال 1395، انتشارات سوره مهر آن را با عنوان «یادداشت‌های سعید» منتشر کرد.[24]

سال 1396، سعید قهاری‌سعید، از سوی سپاه انصارالحسین یکی از شهیدان شاخص استان همدان معرفی شد.[25]


[1]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، تهران: سوره مهر، چ دوم، 1397، ص26ـ20؛ بهزاد، حسین؛ بابایی،‌گل‌علی، همپای صاعقه، تهران: سوره مهر، 1379، ص802.

[2]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص25.

[3]. خضری، فرهاد، هم‌سفر آتش و برف: روایت فرحناز رسولی از سعید قهاری‌سعید، تهران: روایت فتح، 1393، ص11 و 37 و 44.

[4]. همان، ص66 و 71 و 114؛ رسولی، فرحناز، آشنای غریب: زندگی‌نامه شهید قهاری به روایت همسر، تهران: آرمان براثا، 1391، ص69.

[5]. سیدمحمدی، سیدابوطالب، سرباز خاکی ولایت: روایتی از زندگی سردار شهید حاج سعید قهاری‌سعید، تبریز: یاس نبی، 1390. ص22 و 23.

[6]. همان، ص23.

[7]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص29.

[8]. خضری، فرهاد، هم‌سفر آتش و برف، ص101 و 102.

[9]. سیدمحمدی، سیدابوطالب، سرباز خاکی ولایت، ص25.

[10]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص30.

[11]. همان، ص31؛ خضری، فرهاد، هم‌سفر آتش و برف، ص114.

[12]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص33.

[13]. رسولی، فرحناز، آشنای غریب، ص55 و 56.

[14]. باقری حسن، آخرین مأموریت: تحلیلی بر سه دهه مجاهدت سردار خستگی‌ناپذیر سرتیپ پاسدار شهید سعید قهاری‌سعید، تبریز: اختر، 1396، ص24 و 25.

[15]. همان، ص26.

[16]. همان، ص26.

[17]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص39.

[18]. باقری حسن، آخرین مأموریت، ص26.

[19]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص39.

[20]. خضری، فرهاد، هم‌سفر آتش و برف، ص243.

[21]. همان، ص247ـ245.

[22]. همان، ص259.

[23]. همان، ص259 و 267 و 274 و 275 و 282.

[24]. رستمی، محمدرسول، یادداشت‌های سعید، ص4 و 7 و 8.

[25]. روزنامه کیهان، ش21589، 14 فروردین 1396، ص7.