عشق من شهر من
مریم سلطانینسب
32 بازدید
فیلم سینمایی عشق من ساخته علی قویتن در سال ۱۳۷۰ است و مهاجرت مردم از خانه و کاشانهشان را در پی وقوع جنگ تحمیلی به تصویر کشیده است.
کارگردان علی قویتن، نویسنده همایون اسعدیان، بازنویسی فیلمنامه حمید جم، تهیهکننده حبیبالله صحرانورد، علی قویتن و هادی صباغ سجادیه، دستیار کارگردان حمید جمدر، مهدی صحرایی و رامین مشکینمقدم، منشی صحنه اکرم میرمحمدی، صداگذاری یورا یوسفی (استودیو رسالت)، مدیر تولید علی قربان ترابی، تدوین محمدرضا موئینی، طراح صحنه و لباس ارژنگ فرخپیکر، طراح چهرهپردازی جلالالدین معیریان، سرپرست گویندگان محمود قنبری، عکاس محمود پوربهرامی، آهنگساز سیدمحمد میرزمانی، فیلمبردار حسن پویا، دستیار فیلمبردار محسن بکتاش و بازیگران علی نصیریان، عبدالرضا آشتیانی، مهرناز فاطمی، عنایت بخشی، آرش تاج تهرانی، اصغر زمانی، رقیه چهرهآزاد، محبوبه سعادتیان، شاهرخ رضایی، علی ثانی و ... هستند.
این فیلم ۹۵ دقیقهای محصول آتلیه هنرهای تجسمی ابتکار است که در سال 1370 به نمایش عموم درآمد. این فیلم در دهمین جشنواره فیلم فجر شرکت کرد اما در هیچ رشتهای موفق به کسب جایزه نشد.
«غدیر» پسر جوانی است که از اوایل جنگ تحمیلی به همراه بازماندگان خانواده، پدر، برادر کوچکتر و دخترعمویش ساکن تهران شده و در بنگاه معاملات ملکی «خانبیگی» کار میکند. «خانبیگی» زمینهای جنوب را با قیمت ناچیزی از مهاجرین جنگ تحمیلی میخرد. «غدیر» که آرزوی خرید خانهای در تهران و ازدواج با دخترعمویش را دارد، سرانجام پدرش را راضی میکند تا زمینی را که در جنوب دارد بفروشد. پدر ضمن سفر به جنوب و دیدار با دوستان قدیمی که همه در تلاش برای بازسازی خانههای خود هستند، از فروش زمین منصرف میشود و همین امر کشمکشی بین پدر و پسر به وجود میآورد. در نهایت پدر به همراه پسر کوچکتر و دخترعمو به جنوب بازمیگردد. «غدیر» که ناخواسته آلوده کارهای خلاف «خانبیگی» شده، به زندان میافتد و پس از آزادی تصمیم میگیرد به شهر خود بازگردد.
فیلم عشق من شهر من، نخستین فیلم بلند کارگردان است. این کارگردان جوانی را که به خاطر جنگ، مادر، زادگاه و کاشانه خود را از دست داده و به اجبار به تهران شلوغ و پرآشوب مهاجرت کرده دست مایه فیلم خود قرار داده است؛ جوانی که مثل تمام جوان های این مرز و بوم، عاشق زندگی، مردانگی و روراستی است، ولی مشکلات چنان به او فشار میآورد که ناخودآگاه مجبور به تسلیم میشود. غدیر بلندپرواز است و دوست دارد به آن چیزی که در تفکرش درست است دست یابد، اما جنگ چنان دگرگونی در او به وجود میآورد که ناخواسته خلاف جهت مسیر رودخانه پرآب حرکت میکند. غدیر در طول زندگی در تهران، شیفتگی خاصی نسبت به این شهر پیدا میکند و چون به رفاقت و دوستی شدیداً پایبند است، ضربه محکم را از همین جا میخورد. غدیر زمانی که پدر و سمیه را در حال رفتن می بیند، به خاطر بقای زندگی دست به مقاومت میزند و در نهایت به خاطر تنهایی و سالم ماندن ضربه میخورد و با پیرزنی رابطه عاطفی برقرار میکند که بعد، او را هم از دست میدهد. در این تنهایی آخر، نه پدر مانده و نه عشق و فقط تنهایی زندان. او خود را یکه و تنها میبیند و این تنهایی، تحولی در او ایجاد میکند که باعث بازگشتش به خانواده و خویشتن میشود. مسیر زندگی غدیر چنان است که برخی جوانان ما با آن درگیرند. شادی، عشق، تنهایی، ضربه خوردند.[1]
مسئله مهاجرت از شهرهای کوچک به تهران به دلایل گوناگون مانند اشتغال، برخورداری از امکانات بهتر و... منجمله مسئله جنگ تحمیلی، دست مایه فیلمنامهنویس در این فیلم است. نتیجه نهایی فیلم مثبت است و خانواده برگشت به زادگاه خود را به ماندن در تهران و غرق شدن در مشکلات بی پایان آن ترجیح می دهد.[2]
به گفته کارشناسان این فیلم نشان میدهد که نسل جوان امروزی مثل گذشته تمایل به تمدنبازی ندارد، ولی دوست دارد جایی زندگی کند که از فرهنگ بالایی برخوردار باشد و چون فرهنگ خوب را امکانات آموزشی و رفاهی به وجود میآورد، بنابراین تصمیم گیرنده نسل فعلی امکانات است، بخصوص در مورد بچههایی که طی سالهای جنگ در تهران بزرگ شدهاند و به همین دلیل عده زیادی در جستوجوی امکانات به شهرها هجوم میآورند، در نتیجه تراکم باعث ایجاد شغلهای کاذب و حذف محیطی آرام و صمیمی میشود و این انگیزه بازگشت را برای نسل قدیم که دنیایی خاطرات از وطن خود دارند، قوی میکند و رویای بازگشت چندین ساله را به ستیز با قصه ماندن جوانان برمیانگیزد. کارگردان در میان ستیز این دو نسل، دست و پا میزند و میخواهد به عمیقترین نقطه این موضوع دست یابد.[3]
به گفته منتقدان عشق من شهر من یک ملودرام اجتماعی با مایههای فیلمفارسی است. فیلم داستان جوان گردن کلفتی است که مقابل خانواده خود که قصد مهاجرت به خوزستان دارد میایستد و به راه خلاف افتاده و دست آخر متحول شده و به زادگاه خود برمیگردد. فیلم شخصیتپردازی کمجانی دارد. رفتار آدمها به خوبی توجیه نمیشود. به طور نمونه دلیل کتک خوردن خلیل از دست آدمهای خانبیگی از ابتدای فیلم تا به آخر مبهم میماند. کارگردان برای نشان دادن سختی زندگی مهاجران در شهرهای بزرگ، از کادر بسته و برای نمایش احساس آرامش آنان در موطن خود از کادر تصویری بازتری استفاده کرده است که با وجود این فکر نو موضوع جا نمیافتد و صورتی مکانیکی به خود میگیرد.[4]
[1]. ماهنامه گزارش فیلم، سال سوم، 1373، ص 29.
[2]. ماهنامه پاسدار اسلام، تیر و مرداد 1398، سال سی و نهم، ش 449 و 450، ص 50.
[3]. ماهنامه گزارش فیلم، همان، ص 29.
[4]. ماهنامه فیلم، بهمن1370، ش 119، ص 45.
