به نام پدر
زینب احمدی
51 بازدید
فیلم سینمایی به نام پدر در سال 1384 توسط ابراهیم حاتمیکیا ساخته شد و موضوع آن درباره روی مین رفتن پای دختر یک رزمنده پس از جنگ تحمیلی است.
کارگردان و فیلمنامهنویس ابراهیم حاتمیکیا، دستیار کارگردان پیام پارسافر و غلامعباس امینی، مدیر فیلمبرداری حسن کریمی، منشی صحنه منیر قیدی، صدابردار مهران ملکوتی، جلوههای ویژه جواد شریفیراد، تدوینگر سهراب خسروی، موسیقی متن محمدرضا علیقلی، لابراتوار سیمای جمهوری اسلامی ایران، عکاس گلاره کیازند، مدیر تولید جواد نوروزبیگی، مجری طرح محمد پیرهادی، پوستر بهزاد خورشیدی و بازیگران پرویز پرستویی، مهتاب نصیرپور، گلشیفته فراهانی، کامبیز دیرباز، مهرداد ضیایی، افشین هاشمی، کاظم هژیرآزاد، میرطاهر مظلومی، شبنم مقدمی، سلیمه رنگزن، بهمن عیوق، امیر لک، یوسف جوکار و... هستند.
این فیلم ۱۰۰ دقیقهای، ۱۸ مرداد ۱۳۸۵ در سینماهای قدس، ایران، فلسطین، جمهوری، کارون، بهمن و ... به نمایش درآمد.
مهندس ناصر شفیعی (پرویز پرستویی) رزمنده دوره دفاع مقدس در دشتها و تپههای جنوب به کار کشف معدن مشغول است. کارفرمایانش از پرداخت پنج درصد حق کشف معدن به او امتناع کردهاند و ناصر درصدد است معدن را به نام خودش ثبت کند. دخترش (حبیبه) دانشجوی باستانشناسی است که در یک گردش تحقیقاتی، پایش بر اثر انفجار مینی که پدرش در سالهای جنگ روی تپهای کار گذاشته مصدوم میشود. ناصر و همسرش راحله (مهتاب نصیرپور) که مدتی است از هم جدا زندگی میکنند، حبیبه را در بیمارستان ملاقات میکنند. آنها تلاش میکنند حبیبه را به بیمارستانی در تهران انتقال دهند. قبل از سوار شدن به هواپیما، ناصر و دوست قدیمیاش (مهرداد ضیایی) با حضور مأموران پلیس و نمایندگان کارفرما دستگیر میشوند. ناصر مدارک مربوط به معدن را تحویل میدهد و مطلع میشود که پای حبیبه قطع شده است.[1]
فیلم به نام پدر در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر در مجموع برای 4 مورد نامزد کسب جایزه شد و 5 جایزه گرفت. ابراهیم حاتمیکیا نامزد جایزه بهترین کارگردانی، کامبیز دیرباز نامزد جایزه نقش دوم مرد، محمدرضا علیقلی نامزد جایزه بهترین موسیقی متن و سهراب خسروی نامزد جایزه بهترین تدوین بودند. ابراهیم حاتمیکیا برنده جایزه بهترین فیلم، پرویز پرستویی برنده جایزه نقش اول مرد، مهتاب نصیرپور برنده جایزه نقش دوم زن، مهرداد میرکیانی برنده جایزه بهترین چهرهپردازی و ابراهیم حاتمیکیا برنده جایزه بهترین فیلم شدند.
به نظر کارشناسان، فیلم به نام پدر از نظر ساختار (فرم)، محتوا و محیط تولید، به آثار دیگر حاتمیکیا شباهت دارد. با توجه به شاخصهای متعدد، آثار مرتبط با فیلم به نام پدر عبارتند از: فیلم دریاچه ماهی، فیلم اشنوگل، فیلم امروز، فیلم باغ آلوچه و فیلم پاپیتال.[2]
منتقدانی نیز گفتهاند به نام پدر فیلمی ضد جنگ و سطحی است؛[3] حاتمیکیا در این فیلم از ویژگی «خوداگاهی» که در فیلمهای قبل خود داشت فاصله گرفته و مرزی بین فیلمهای قبل از آژانسشیشهای و بعد از آن دیده میشود. او قصد دارد با ساخت فیلمهایی مانند به نام پدر و ارتفاع پست، شخصیت و ماهیت جدیدی برای خود خلق کند؛ گویا او برای رسیدن به هدفش گذشته خود را فراموش کرده است.[4]
در این فیلم حاتمیکیا مثل همیشه حرفش را با نمادها میزند. ابتدای فیلم، پدر زمین را میکند، دختر نیز کارش کندن و حفر زمین است. پدر در دل کوه انفجار ایجاد میکند و زیر پای دختر نیز یک مین منفجر میشود. دختر قرار است از زیر زمین، آثار گذشتگان را کشف کند و پدر میراث دل کوه و معادن را کشف میکند. به گفته منتقدین، این حاتمیکیاست که از زبان شخصیتهای روایت، حرفش را میزند. بعضی از این صحبتها شبیه بیانیههایی است که حاتمیکیا از زبان حبیبه و پدرش ناصر صادر میکند. مثلاً آنجا که پدر و دختر (حبیبه) همدیگر را ملاقات میکنند، دختر به پدر میگوید: «من حرف دارم، کی گفته که جنگ تموم شده؟» پدر در جواب: «جنگ، صلح، بشریت، مدنیت... اینها چه ربطی به پای تو داره؟» دختر: «یادتونه میگفتین: پدری که میجنگه جای بچههاش هم تصمیم میگیره؟ مگه نگفتین آتشبس آخر جنگه؟! من نرفته بودم بجنگم ... هیچ کس نظر منو نپرسید » این دیالوگها بوی اعتراض به جنگی را میدهد که تبعاتش حالا پای دختر ناصر را گرفته است. این که دقیقاً منظور حاتمیکیا چیست مشخص نیست؟ آیا به ماهیت جنگ اعتراض دارد یا قصدش چیز دیگریست! در این فیلم بحث حقانیت یا ادامه جنگ از زبان شخصیتها بیان میشود. آیا حاتمیکیا در قالب شخصیت ناصر، بار ایدئولوژیک جنگ را در یک موقعیت محدود خانوادگی کوچک میکند و رفتن یا نرفتن به جنگ را بسته به وضعیت پای دخترش معنا میکند؟[5]
شخصیتهای حاتمیکیا بعد از دهه هفتاد از درونگرایی دست برداشته و به گونهای برونگرا شدند. در سینما با گونه ملودرام راحتتر میتوان حرف زد و حاتمیکیا میداند با انتخاب این گونه و در تنگنا قرار دادن شخصیتهایش، آنها را به برونگرایی میرساند. در این فیلم نیز شخصیتها شعار سرمیدهند، اعتراض میکنند و عصبانیت خود را به تماشاگر منتقل میکنند و از رنجهای خود مینالند. آیا حاتمیکیا قصد دارد در این فیلم نسل پس از جنگ را قربانی نسل پیش نشان دهد؟ چرا که دختری پایش روی مینی میرود که پدرش در جنگ کاشته بود! این قضاوت به این دلیل که حاتمیکیا در مورد نمادها و قصد اصلی فیلمهایش صحبت نمیکند سخت است.[6]
تنها شخصیت فیلم که در برابر این حادثه دلخراش (انفجار مین و خطر از دست دادن حبیبه) مقاومت میکند و صبر بالایی از خود نشان میدهد مادر او (مهتاب نصیرپور) است؛ مادر در این فیلم توکل بالایی دارد و کمتر از پدر شکایه و شکوه میکند.
این فیلم یک ملودرام خوشساخت است که در عین برخورداری از برخی ارزشهای سینمایی، میتواند تماشاگران را با خود همراه کند. تنشها و تضادهای بین دو نسل در این فیلم، دستمایه ملودرامی جذاب شده است.[7]
[1] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران، (فیلمشناسی سینمای ایران 1383 – 1390)، تهران، قطره، ۱۳۹۳، ص ۸۹ و ۹۰.
[2] - https://www.manzoom.ir/.
[3] - فراستی، مسعود، فرهنگ فیلمهای جنگ و دفاع ایران، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص ۷۰.
[4] - ماهنامه تحلیلی سوره، ش ۲۸، مهر ۱۳۸۵، ص ۵۳-۵۵.
[5] - ماهنامه فیلم نگار، ش ۴۸، سال پنجم، شهریور ۱۳۸۵، ص ۳۲ و ۳۳.
[6] - همان، ش ۵۲، سال پنجم، دی ۱۳۸۵، ص ۶۸.
[7] - دو هفتهنامه فیلم و سینما، ش ۱۶۹، نیمه اول شهریور ۱۳۸۵، ص ۲۷ و ۲۸.