مفاهیم و اصطلاحات
اختلافات تاریخی
نرگس کرمی
620 بازدید
اختلافات تاریخی مناقشاتی است که ریشه در مناسبات طولانی تاریخی دارند و از تفاوتهای قومی، نژادی، فرهنگی، اجتماعی، دینی ـ مذهبی، سیاسی، اقتصادی و راهبردی نشئت میگیرند. جنگ تحمیلی عراق برضد ایران، به بهانه اختلافات تاریخی دو کشور از سوی رژیم بعث آغاز شد.
اختلافات تاریخی یکی از عوامل زمینهساز جنگهای بزرگ در جهان به شمار میروند. مناقشات و اختلافات تاریخی غالباً ماهیت سیاسی و فرهنگی دارند و نمیتوان آنها را بر اساس قواعد حقوقی حلوفصل کرد. اینگونه اختلافات با قواعدی مثل مصالح سیاسی، عدالت و انصاف، صلاح یک طرف یا طرفین و از طریق سازوکارهای غیرحقوقی نظیر مذاکره دیپلماتیک، مشاوره، پایمردی یا مساعی جمیله، میانجیگری، تحقیق و بازجویی، آشتی و سازش قابل حلوفصل هستند. جنگ تحمیلی عراق برضد ایران از جمله این جنگها بود که رژیم بعث به بهانه حل نشدن اختلافات تاریخی دو کشور آغاز کرد. اختلافاتی که پیشینه آن به ظهور دو امپراتوری سنیمذهب عثمانی و شیعهمذهب صفویه در اوایل قرن 15م/10ق بازمیگردد.[1]
شاه اسماعیل صفوی سال 1502م با براندازی حکومتهای محلی، دولت مستقل و سلسله صفویه را تأسیس کرد. این امر موجب ناراحتی دولت عثمانی شد که در آن زمان دامنه نفوذش در شرق تا آسیای میانه توسعه یافته بود. درنتیجه از آن زمان جنگهای ایران و عثمانی آغاز شد که گاه عثمانیها پیروز میشدند و بخشی از خاک ایران را اشغال میکردند و گاه ایرانیها قلمرو آنان را به تصرف خود درمیآوردند.[2]
اختلافات دو امپراتوری ایران و عثمانی حدود چهارصد سال و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت. نتیجه چهارصد سال جنگ و درگیری، بیش از هجده معاهده صلح و چندین پروتکل مرزی بود. اما تمامی این معاهدات در برقراری صلح و ثبات مناسبات ایران و عثمانی بینتیجه بود و اختلافات دو کشور که قرنها ادامه داشت، با تجزیه امپراتوری عثمانی و تأسیس دولت عراق، به عراق ارث رسید.
در یکی از این معاهدات (پروتکل 1913م) که با دخالت و اعمال نفوذ دولتهای انگلیس و روسیه به ایران تحمیل شد، اروندرود (شطالعرب) و تمام جزایر آن تحت حاکمیت دولت عثمانی قرار گرفت. با توجه به تحمیلی بودن این پروتکل و بیتوجهی به حقوق ایران در اروندرود، از همان ابتدای تأسیس دولت عراق، ایران خواستار حلوفصل مناقشات مرزی و به رسمیت شناخته شدن حقوق خود بر اروندرود و تعیین خط تالوگ (خطالقعر) بهعنوان خط مرز آبی دو کشور شد و پروتکل 1913م و صورتجلسههای منضم به آن را به دلیل لغو از سوی دولت ترکیه (جانشین دولت عثمانی) و تصویب نشدن در مجلس ایران، باطل اعلام کرد و متعاقب آن به رسمیت شناختن عراق را نیز منوط به پذیرش حقوق ایران در اروندرود کرد. عراق بیتوجه به خواستههای ایران سیاست گذشته را پیش گرفت. تااینکه دولت انگلیس که امنیت منافع خود را در منطقه در خطر میدید، به ایران تضمین داد در صورت به رسمیت شناختن دولت عراق، با دولت ایران مساعدت کند تا به حقوق خود برسد. دولت وقت ایران استقلال کشور عراق را به رسمیت شناخت، اما وعدههای دادهشده تحقق نیافت و اختلاف بین دو کشور بیش از قبل شد.[3]
در این زمان و سالهای بعد، یادداشتهای تندی بین طرفین مبادله شد. عراق اروندرود را کاملاً متعلق به خود میدانست، ولی ایران قراردادی را که صد سال قبل بر او تحمیل شده بود قبول نداشت. به دنبال این درگیریها، سال 1934م عراق از ایران به جامعه ملل شکایت کرد. جامعه ملل پیشنهاد کرد دو کشور از طریق مذاکرات مستقیم در حل اختلافات تلاش کنند. در پی آن ایران و عراق مذاکراتی برای تعیین دقیق مرزهای زمینی و آبی دو کشور، در تهران و بغداد آغاز کردند. اما این جلسات هم به دلیل مخالفت ایران با اصرار عراق به حضور نماینده انگلیس در جلسات، ناتمام و بینتیجه ماند.[4]
با سقوط نظام سلطنتی عراق در پی کودتای 14 ژوئیه 1958/23 تیر 1337 و به قدرت رسیدن ناسیونالیستها، اختلافات مسلکی بین ایران و عراق بار دیگر از سر گرفته شد. دولت جدید عراق برای اثبات حاکمیت خود بر خوزستان و اروندرود به دلایل تاریخی متوسل شد و آزار و اذیت شیعیان و ایرانیان مقیم آن کشور را در دستور کار قرار داد. این روند پس از کودتای حزب بعث در ژوئیه 1968م/1347ش نیز ادامه یافت. در نیمه نخست دهه 1970 در پی خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس و واگذاری ژاندارمی منطقه به شاه ایران، دولت بعث به مقابله با این تحولات برخاست. بهتدریج اختلافات شدت گرفت و به درگیری مرزی بین طرفین در آذر 1350 انجامید. متعاقب آن دولت بعث به شورای امنیت ملل شکایت کرد که صدور قطعنامه 348 شورا را در پی داشت. در آن قطعنامه از طرفین درخواست شده بود برای رسیدن به توافق کامل مذاکره کنند. بعد از چندین دور مذاکره بین نمایندگان سیاسی دو کشور، سرانجام عهدنامه مربوط به مرز دولتی و حسن همجواری بین ایران و عراق منعقد شد.[5]
رعایت آتشبس، فراخوانی نیروها از مرزهای یکدیگر و انجام مذاکره برای رسیدن به توافق کامل از مفاد این قطعنامه بود. برای اجرای این قطعنامه، وزرای خارجه ایران و عراق شهریور 1353/1975م در استانبول مذاکراتی کردند که نتیجه مطلوبی نداشت. اما بنبست در مذاکرات چندان طولی نکشید و دو کشور در اسفند همان سال (6 مارس 1975) با میانجیگری هواری بومدین، رهبر الجزایر در آن زمان، بیانیهای امضا کردند که به بیانیه الجزایر معروف شد. براساس این بیانیه ظاهراً تمام اختلافات دو کشور حل شد و دولت عراق پس از سالها حقوق ایران را در اروندرود به رسمیت شناخت. پس از امضای این بیانیه روابط ایران و عراق بهبود یافت و دو کشور تلاش زیادی برای تحکیم مناسبات خود کردند.[6]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رژیم بعث خیلی زود حکومت جدید ایران را به رسمیت شناخت و علاقه خود را به حسن همجواری و تشدید روابط دوستانه اعلام کرد، اما کمتر از دو ماه بعد، بهتدریج موضع خصمانه گرفت و با طرح ادعاهایی درباره خلیجفارس همچون ادعای احقاق حقوق اعراب و نیز اعلام حمایت از فعالیتهای اقلیتهای قومی ایران برای کسب خودمختاری، شروع به دخالت در امور داخلی ایران کرد. عراق با اقداماتی چون تجهیز و نفوذ عناصر ضدانقلاب در ایران بهویژه خوزستان، اخراج هزاران نفر از شیعیان عراقی و راندن به ایران به بهانه ایرانیالاصل بودن عملاً تعهدات خود را در بیانیه الجزایر نادیده گرفت. بیتوجهی عراق به مفاد این بیانیه همچون تأکید به حسن همجواری و حفظ امنیت مرزها و دخالت نکردن در امور داخلی یکدیگر، موجب تیرگی روابط دو کشور شد.
شهریور 1359، رژیم بعث مناطق زینالقوس و سیف سعد (خانلیلی و میمک) را اشغال کرد و 26 شهریور 1359، به بهانه نقض قرارداد 1353 از سوی ایران، برخلاف اصول و موازین حقوق بینالمللی این عهدنامه را باطل و حاکمیت خود را بر تمام اروندرود اعلام کرد. یک هفته پس از آن، یعنی در 31 شهریور 1359 (29 سپتامبر 1980) اقدام به تعرض گسترده در سراسر نوار مرزی و حمله به پایگاههای هوایی و فرودگاههای بینالمللی ایران کرد. عراق در چند هفته اول جنگ شهرهای خرمشهر، سوسنگرد، بستان، مهران، دهلران، خسروی، قصرشیرین، هویزه، نفتشهر، موسیان و سومار را اشغال کرد و شهرهایی چون آبادان، اهواز، دزفول، شوش، اندیمشک، سرپلذهاب و اسلامآباد غرب را هدف بمباران هوایی و گلوله توپخانه و موشک قرار داد.[7]
سیاستهای بینالمللی مساعد آمریکا هم بهصورت حمایت از عراق و اعلام بیطرفی در جنگ از عوامل زمینهساز حمله عراق به ایران بود. شوروی هم در ظاهر اعلام بیطرفی میکرد، اما به پشتیبانی از عراق میپرداخت.[8]
صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق، با انتخاب لقب فرمانده قادسیه برای خود، جنگ را آغاز کرد. هدف رژیم بعث از انتخاب لقب سردار قادسیه، تداعی جنگ اعراب برضد ایرانیان زرتشتی بود. صدام همواره ایرانیان را مجوس و این جنگ را جنگ اعراب و مجوسیان مینامید تا پشتیبانی کشورهای عربی را جلب کند.[9]
تلاشهای گسترده سیاسی و تبلیغاتی دولت بعث در راستای برجسته کردن اختلافات تاریخی و نژادی دو ملت ایران و عراق در طول هشت سال جنگ ادامه داشت.[10]
در طول سالهای جنگ، از سوی سازمانها و مجامع بینالمللی به ایران و عراق پیشنهادهایی در حد آتشبس و مذاکره داده میشد، اما موضع ایران در قبال هر نوع پیشنهاد آتشبس، شناخت متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق به ایران بود. در نهایت در تیر 1367، ایران با توجه به فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی بینالمللی و داخلی ناچار به پذیرش قطعنامه 598 و آتشبس شد. بااینکه این قطعنامه حاوی مطالبی نبود که ایران بتواند در قالب آن به تمامی خواستههایش برسد.[11]
پس از دهههای متوالی تنش، درگیری مرزی و حتی جنگ بین ایران و عراق، با سقوط حکومت صدام حسین در حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا، فرصتی تاریخی برای برقراری روابط دوستانه بین دو کشور فراهم شد.
پس از سقوط حکومت صدام و استقرار تشکیلات اداره موقت، دولت ایران سیاست خود را براساس انتقاد از حضور اشغالگران آمریکایی و ارتباط با گروههای مردمی عراق قرار داد. ایران برخلاف بیشتر کشورهای عربی، حکومت موقت آنان را تأیید کرد و پس از تشکیل شورای حکومتی انتقالی عراق در سال 2003، اولین دولت از بین همسایگان عراق بود که این شورا را به رسمیت شناخت. سیاست عمومی ایران حمایت از این شورا و انتقاد از تداوم حضور نیروهای اشغالگر در عراق بود.
پس از پیروزی شیعیان در انتخابات پارلمانی عراق در سال 2004 و تشکیل دولت موقت به نخستوزیری ابراهیم جعفری رهبر حزبالدعوه، زمینه برای ارتقای سطح روابط سیاسی دو کشور مساعدتر شد.[12]
امروزه ایران و عراق به دلایل امنیتی و اقتصادی نیازمند رابطه باثبات با یکدیگر هستند. بااینکه این دو کشور همچنان اختلافها و تفاوتهای خود را دارند، عراقیها واقفاند که مهمترین کاری که ایران در سالهای اخیر انجام داده، کمک به عراق برای آزادسازی بخش بزرگی از این کشور از چنگ داعش بوده است. این امر یکی از دلایل مهم عراقیها برای استقبال از رابطه دوستانه با ایران است.[13]
[1]. دایرةالمعارف دفاع مقدس، ج1، تهران: مرکز دایرةالمعارف، پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1389، ص370.
[2]. مفید، عبدالحسین، سابقه تاریخی اختلافات ایران و عراق، تهران: ارتش جمهوری اسلامی ایران، هیئت معارف جنگ، 1385، ص1.
[3]. ماهنامه تاریخ سیاسی اجتماعی ایران معاصر، سال اول، ش1، مهر 1381، ص22 و 23.
[4]. مفید، عبدالحسین، سابقه تاریخی اختلافات ایران و عراق، ص5.
[5]. دایرةالمعارف دفاع مقدس، ص375.
[6]. یکتا، حسین، جنگ ایران و عراق (1): اختلافات تاریخی، ص27.
[7]. مفید، عبدالحسین، سابقه تاریخی اختلافات ایران و عراق، ص13 و 14.
[8]. درویشی، فرهاد، تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق ج1: ریشههای تهاجم، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1378، ص24 و 27.
[9]. درویشی، فرهاد، جنگ ایران و عراق: پرسشها و پاسخها، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1386، ص30.
[10]. دایرةالمعارف دفاع مقدس، ص376.
[11]. درویشی، فرهاد، جنگ ایران و عراق: پرسشها و پاسخها، ص230-228.
[12]. روزنامه اعتماد، ش1100، 10 اردیبهشت 1385، ص3.
[13]. روزنامه دنیای اقتصاد، ش4573، 27 اسفند 1397، ص2.