گروهها، نهادها، سازمانها
قرارگاه نصرت
محمدعلی عباسی اقدم
2327 بازدید
قرارگاه شناسایی نصرت، پررمزورازترین قرارگاه جنگ بود که به دستور محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، برای خروج از بنبست جنگ در هورالهویزه توسط علی هاشمی راهاندازی شد. نتیجه فعالیت این قرارگاه، طراحی و اجرای دو عملیات بزرگ خیبر و بدر بود. این قرارگاه، علاوه بر کار رزمی و دیدهبانی و شناسایی، اقدامات مهندسی فراوانی نیز در طول جنگ انجام داد.
در جریان عملیات والفجر مقدماتی، این فکر پدید آمد که شاید بتوان از منطقه آبگرفتگی هورالهویزه برای دسترسی به پل غزیله در نزدیک شهر العماره عراق استفاده کرد.[1] محسن رضایی، فرمانده سپاه، در اواخر سال 1361، به علی هاشمی، فرمانده سپاه سوسنگرد، مأموریت داد با کمک نیروهای بومی و عشایر عرب منطقه برای شناسایی هور و قابلیتهای آن برای اجرای یک عملیات مستقل برنامهریزی کند. این اندیشه باعث شد آرامآرام قرارگاهی سرّی به نام نصرت شکل بگیرد. قرارگاه نصرت، کار خود را از اواخر بهار 1362 آغاز کرد و مقر آن در منطقه رُفَیع بود.[2]
محسن رضایی در خصوص راهاندازی قرارگاه نصرت میگوید: «بعد از عملیات بیتالمقدس، عراقیها دست ما را خوانده و فهمیده بودند که چگونه عملیات میکنیم. بر این اساس، ما در دو عملیات رمضان و والفجر مقدماتی نتوانستیم به هدفهایمان برسیم و مجبور شدیم به نقطه آغاز حرکتمان برگردیم. هرچه تلاش کردیم، چیزی نصیبمان نشد! این حالت شکست، بدجوری روحیه من و باقی فرماندهان را تحت تأثیر قرار داده بود.[3] ایده اولیه عملیات در هور، در بازدیدهای مرداد 1361 از منطقه شکل گرفت.[4] پس از جمعبندی و اطمینان به این کار، دنبال فردی میگشتم که این کار را به او بسپارم. منظورم، شناسایی منطقه هور و تهیه مقدمات عملیات بود. پس از روزها فکر و بررسی روی افراد، در میان فرماندهان، به مدیریت و شجاعت یکی از فرماندهان برخوردم که احساس کردم گمشده من برای این مأموریت سرّی است. او کسی غیر از علی هاشمی نبود. او از بچههای خوب جنگ بود که میتوانست بار سنگین این مأموریت را بر دوش بگیرد.»[5]
محسن رضایی در خصوص نامگذاری قرارگاه میگوید: «علی، اولین قرارگاهش را در یکی از مدرسههای هویزه زد. هیچکس به آن مکان شک نمیکرد. در آن قرارگاه، بچههای اطلاعاتعملیات زحمت میکشیدند. نام قرارگاه را نصرت گذاشتم تا شاید از بنبست خارج شویم و نصرت الهی، ما را کمک کند.[6] درواقع، پیچیدهترین طرح و پررمزورازترین قرارگاه جنگ، قرارگاه نصرت بود. هیچ قرارگاهی در جنگ، چنین رازی نداشت. بچههای قرارگاه نصرت، مورد اعتمادم بودند.»[7]
قرارگاه نصرت، به فرماندهی علی هاشمی، با تحقیقاتی که در منطقه هورالهویزه کرد، وضعیت جبههها را تغییر داد. در این زمان، سپاه به این نتیجه رسید که میتواند از منطقه هورالهویزه، عملیاتی به سمت مواضع عراق برای تصرف جاده العماره ـ بصره اجرا کند تا فشار بر ارتش عراق افزایش یابد. عملیات خیبر، ثمره یک سال تلاش شبانهروزی نیروهای قرارگاه نصرت بود. اصلیترین قرارگاهی که طراحی و هدایت عملیات خیبر را برعهده داشت، قرارگاه نصرت بود.
محسن رضایی میگوید: «عملیات خیبر را در سایه توجهات حضرت ولی عصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف و زحمات قرارگاه نصرت شروع کردیم.[8] وقتی عملیات خیبر در 3 اسفند 1362 در منطقه هورالهویزه شروع شد و با تصرف جزایر مجنون به پایان رسید، آنهمه فداکاری جواب داد. عملیات خیبر پایان یافت. برای تثبیت منطقه، مشکلات زیادی را تحمل کردیم. پس از عملیات خیبر مانده بودم با قرارگاه نصرت چه کنم. با ادغام قرارگاه نصرت در قرارگاه منطقه هشتم اعلام کردم که کار مهمی را پیگیری کند. قرارگاه نصرت، به عنوان قرارگاه تاکتیکی، مشغول فعالیت شد.[9]
در آستانه عملیات والفجر 8، وقتی همه محورهای منطقه فاو مطالعه و شناسایی کامل شد، علی هاشمی همراه قرارگاه تحت امرش، در یکی از محورهای عملیاتی مشغول پدافند بود.[10] بهجرئت میگویم که فتح فاو، مدیون زحمات علی هاشمی گمنام است. پس از عملیات، هرگز ادعایی نکرد و صدایی از او درنیامد. گویی اصلاً نقشی نداشته است.»[11]
پس از تصرف فاو، مسئولیت پدافند از منطقه تصرفی، به علی هاشمی واگذار شد. وی معاون قرارگاه کربلا شد و قرارگاه تاکتیکی نصرت به این مکان آمد. آخرین مسئولیت علی هاشمی، فرماندهی سپاه امام جعفر صادقعلیهالسلام در سال 1365 بود. یکی دیگر از کارهای قرارگاه نصرت، شرکت در عملیات والفجر 10 بود.[12]
سرنوشت قرارگاه نصرت و علی هاشمی، با هم گره خورده است. محسن رضایی درباره جایگاه علی هاشمی و قرارگاه نصرت گفته است: «زندگی علی هاشمی و و مقاومتهایش، یکی از بهترین الگوها برای اتحاد ملی است. نمونه بارز اتحاد ملی را در قرارگاه نصرت و تلاشهای فراوان علی میبینیم. بااینکه سرّیترین رازورمز عملیاتهای جنگ تحمیلی در اختیارش بود، آنها را در دل خود حفظ کرد و با کمال صداقت و اخلاص، در تحقق دفاع مقدس، جان شیرین خود را تقدیم ملت ایران و کیان اسلام کرد.»[13]
علی هاشمی سرانجام 4 تیر 1367، در پی حمله گسترده عراق برای بازپسگیری منطقه هور ناپدید شد و پیکر پاکش در 19 اردیبهشت 1389 پس از 22 سال دوری به میهن بازگشت.
[1]. یاحسینی، سیدقاسم، پنهان زیر باران: خاطرات سردار علی ناصری، تهران: سوره مهر، 1385، ص151.
[2]. همان، ص162 و 165.
[3]. بهداروند، محمدمهدی، گمشده من، تهران: سوره مهر، 1389، ص9.
[4]. پورجباری، پژمان، جنگ به روایت فرمانده، درسگفتارهای جنگ (دکتر محسن رضایی)، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، 1390، ص132.
[5]. بهداروند، محمدمهدی، گمشده من، ص11.
[6]. همان، ص16-14.
[7]. همان، ص20.
[8]. همان، ص31.
[9]. همان، ص36-34.
[10]. همان، ص40.
[11]. همان، ص43.
[12]. همان، ص47.
[13]. همان، ص69.