اشخاص
هاشمی، سیدمجتبی
افسانه دانشرفتار
3723 بازدید
سیدمجتبی هاشمی قندی (1364ـ1319)، نخستین فرمانده کمیته انقلاب اسلامی مرکزی تهران و فرمانده گروه فداییان اسلام در جنگ ایران و عراق بود. وی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی تهران، توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق، ترور شد و به شهادت رسید.
سیدمجتبی هاشمی 13 آبان ۱۳۱۹ در محله شاپور تهران (وحدت اسلامی کنونی)، به دنیا آمد. او فرزند سوم خانوادهای مذهبی بود. جد پدریاش سیدهاشم هاشمی قندی، بنیانگذار مسجد قندی در میدان اعدام (محمدیه) و از تجار بزرگ قند تهران و فردی متدین و اهل علم و فرهنگ بود. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه، به ارتش پیوست و به سبب اندام ورزیده و قدرت بدنی، عضو نیروهای ویژه کلاهسبز شد؛ اما پس از مدت کوتاهی، با مشاهده وضعیت حاکم بر ارتش و آگاهی بیشتر از ماهیت حکومت پهلوی، از ارتش شاهنشاهی بیرون آمد و به کار آزاد مشغول شد. پدرش چند دهنه دکان در بازارچه نو داشت و سیدمجتبی، کنار عطاری پدر، بساط بلورفروشی راه انداخت.[1]
پانزدهم خرداد 1342، همراه چند تن از دوستانش به نهضت اسلامی امام خمینی پیوست. او در شهرهای استان تهران و حتی استانهای همجوار هم فعالیت میکرد. اعلامیهها و نوارهای سخنرانی و تصاویر حضرت امام را تهیه و توزیع میکرد. در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، مغازه خود را به تعاونی تبدیل کرد تا کالاهای اساسی را ارزانتر به مردم برساند.[2]
هنگام بازگشت امام خمینی به کشور در ۱۲ بهمن 1357، سیدمجتبی با عضویت در کمیته استقبال امام، در آن استقبال تاریخی شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در میدان مبارزه با بقایای حکومت پهلوی، تلاش میکرد. نیروهای انقلابی منطقه ۹ تهران را سازماندهی کرد و کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹ را تشکیل داد. با دستگیری و مجازات عده زیادی از فراریها، نظم در این منطقه حکمفرما شد. سیدمجتبی با اعتباری که بین مردم محل داشت، نیروهای انقلابی را دور هم جمع کرد و یکی از قویترین کمیتههای تهران را تشکیل داد.
با شروع غائله کردستان، در پی فرمان بسیج عمومی حضرت امام، هاشمی همراه عدهای از افراد کمیته منطقه ۹، عازم غرب کشور شد و در آزادسازی و پاکسازی آن منطقه شرکت کرد. هنوز چند روز از آغاز تجاوز عراق به خاک کشور نگذشته بود که سیدمجتبی، همراه عدهای از دوستان و همرزمانش، داوطلبانه و مستقل به جنوب کشور عزیمت کرد و در مدرسه فداییان اسلام، واقع در شهر آبادان، مستقر شد. بدین ترتیب، اولین نیروی نظامی نامنظم برای مقابله با تهاجم عراق، در آبادان و خرمشهر به وجود آمد که به گروه فداییان اسلام شهرت یافت.[3]
مقام معظم رهبری که در آن زمان، نماینده امام خمینی و امام جمعه تهران بودند، برای بازدید از خط فداییان اسلام، به آبادان و هتل کاروانسرا ـ محل تجمع نیروهای فداییان اسلام ـ رفتند. ایشان ضمن قدردانی از فعالیت رزمی فداییان اسلام میگویند: ما نام فداییان اسلام را بارها در جاهای مختلف گفتهایم و از شما تعریف کردهایم؛ ولی الآن که اینجا آمدهایم، میبینیم که شما خیلی پرنشاطتر و بهتر از آن چیزی که ما تعریف میکردیم، هستید؛ عازم، جازم، علاقهمند و پرتحرک. نامتان هم که رویتان است؛ فدایی اسلام. سیدمجتبی هم میگوید که در تمام سنگرهای فداییان، عکسهای حضرت آقای خامنهای هست، و با آن عشق، از ایشان حمایت میکنیم. آیتالله خامنهای میفرمایند: اگر شما در سنگر، عکس ما را دارید، در دلهای ما که سنگر خداست، انشاءالله عکس همهتان وجود دارد.[4]
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بارها قصد ترور هاشمی را داشت؛ اما چون مسلح بود، از خودش دفاع میکرد. یک بار به قفل در خانهاش قیر مالیده بودند و کلید سیدمجتبی، داخل قفل گیر کرده بود. منافقین قصد داشتند در این معطلی، ایشان را هدف گلوله قرار دهند. سیدمجتبی، داخل جوی کوچک کنار خانه سنگر میگیرد و همه کسانی که قصد ترورش را داشتند، با تیر میزند. بار دیگر، همسرش را گروگان میگیرند و داخل ماشین میبرند. همسر ایشان که زن ورزیده و آزمودهای بوده، خلع سلاحشان میکند.
هاشمی به شکلهای گوناگون به مردم کمک میکرد. در دهه فجر، در مغازه لباسفروشی خود، اقلام نایاب را با قیمتی کمتر از بهای حقیقی آنها میفروخت. مغازهاش را به فروشگاهی تعاونی به نام وحدت اسلامی تبدیل کرده بود و مدارسی که دانشآموزان نیازمند داشتند، از او روسری و مانتو و کفش میگرفتند.
روز حادثه، درحالیکه فروشگاه تعطیل بود، چند نفر از منافقین به سیدمجتبی مراجعه میکنند که از راه دور آمدهاند و روسری و مانتو میخواهند. سید که مسلح نبوده، کرکره تعاونی را بالا میکشد و در را باز میکند. منافقین داخل میروند و از پشت سر چند گلوله به طرفش شلیک میکنند.
سیدمجتبی هاشمی در آستانه ماه رمضان، در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴، هدف ترور عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و به شهادت رسید.[5]
[1]. فکور، اصغر، آقا سیدمجتبی، تهران: شاهد، 1391، ص19 و 20.
[2]. صمدی، محمدعلی، ستارگان آسمان گمنامی، تهران: فرهنگسرای اندیشه، 1378، ص180؛ کاظمی، جعفر، پنجه در پنجه رئیسجمهور، تهران: فاتحان، 1395، ص27.
[3]. صمدی، محمدعلی، ستارگان آسمان گمنامی، ص180 و 181.
[4]. همان، ص181؛ کاظمی، جعفر، پنجه در پنجه رئیسجمهور، ص13ـ11.
[5]. کاظمی، جعفر، پنجه در پنجه رئیسجمهور، ص171 و 172؛ فکور، اصغر، آقا سیدمجتبی، ص16.