عروس حلبچه
زینب احمدی
49 بازدید
فیلم سینمایی عروس حلبچه ساخته حسن کاربخش در سال ۱۳۶۹ است و موضوع آن عروسی یک زوج کرد است که با انفجار عراقیها به هم میخورد.
کارگردان حسن کاربخش، برنامهریز و مدیر تولید احمد میرعلایی، دستیار کارگردان بهروز طاهری، فیلمنامهنویس مهدی کلهر، مدیر فیلمبرداری علیرضا زریندست، گروه فیلمبرداری میکائیل ندایی، جهانگیر آزاد و عباس اهوازی، منشی صحنه شاهد سلطانی آزاد، سرپرست گویندگان خسرو خسروشاهی، جلوههای ویژه مصطفی و رضا رستگار، تدوینگر عباس گنجوی، موسیقی متن فریدون ناصری، عکاس شاهرخ سخایی، مدیر صحنه علی غفاری، طراح گریم غلامرضا جهانمهر، طراح لباس و صحنه حسن کاربخش و علیرضا زریندست، مجری طرح مسعود اطیابی و بازیگران پریوش نظریه، ولیالله مومن، آتش تقیپور، آمنه خلدبرین، عطاءالله زاهد، سیروس صابر، فتاح حسینی، نسیرین شهبازی، رضا آقایی، مجید میرزاییان، منصوره ایلخانی، ایرج مرادی، رشید بهنام، اصغر محبی، معصومه سمیعی، یوسفعلی دریادل، علی نظری و ... هستند.
این فیلم ۹۲ دقیقهای محصول تعاونی فیلم صدرا و مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق است که ۲۷ شهریور ۱۳۷۰ در سینماهای اروپا، بهمن، قدس، رودکی، توسکا، جی، تهران، پیروزی و ... به نمایش عموم درآمد.
دختر یک کرد مبارز به نام کالی (پریوش نظریه) در شب عروسی، در شهر حلبچه، منتظر است پدرش کاک صدیق (سیروس صابر) پس از سالها به منطقه بازگردد و در جشن عروسی او شرکت کند. پدر در راه به دست عوامل حزب بعث کشته میشود و مدتی بعد همسر کالی، محمد (رضا فتاححسینی) نیز به دست سربازان بعثی گرفتار میشود. کالی در جستجوی شوهر تمام منطقه را زیر پا میگذارد و با خبر میشود پدرش در سلیمانیه دفن شده است. کالی و مادرش پس از بمباران شیمیایی حلبچه به ایران مهاجرت میکنند و محمد را در لباس رزمندگان در اردوگاهی مییابد.[1]
کاربخش در این فیلم یک رویداد تاریخی را به تصویر میکشد و به گفته راویان نخستین فردی است که فاجعه حلبچه را دستمایه ساخت فیلم خود قرار داده است و این امتیاز دارد. این فیلم به دلیل انتخاب موضوع تاریخی و به یاد ماندنی در مجموعه آثار تاریخی سینما قرار میگیرد و به دلیل روایتگری جنگ یک فیلم تاریخی- جنگی است.
قرار است در این فیلم تماشاگر فاجعه تاریخی حلبچه را در خط داستانیِ به عزا نشاندن یک عروسی و بمباران عراقیها تماشا کند. به گفته منتقدین موضوع تاریخی فاجعه حلبچه وقتی قرار است در مدیوم سینما و با زبان تصویر مطرح شود بایستی یک خط داستانی پشت آن باشد، اما این فیلم خط داستانی ضعیفی دارد. خط داستان این فیلم ابتدا عروسی کالی، سپس ربوده شدن داماد و بعد جستجوی پدر کالی است که طبعاً باید با منطق سینمایی پیش برود اما تماشاگر در میان این خط داستانی، حوادث، اشخاص و جریانات بیارتباط با داستان و روایت را مشاهده میکند. ورود شخصیتهای تازه در فیلم، مطرح کردن موضوع خودمختاری کردها که با مخالفت اشخاصی در بین خودشان مواجه میشود، خانواده مردی به نام حیوا که از مرکز حادثه حلبچه به سمت دریاچهای میگریزد و نمونههایی از این دست، همگی ورودیهای بیربط با داستان اولیه هستند. منتقدین معتقدند هر کدام از موضوعات فرعی و بیربط این فیلم، خود میتوانند در داستان و فیلمی مستقل و جداگانه مورد توجه قرار گیرند. وقتی موضوع مهمی مانند فاجعه حلبچه در فیلم مطرح میشود، مطرح کردن این همه موضوعات بیربط فرعی باعث گم شدن موضوع اصلی شده و از اهمیت آن کاسته میشود. مثلاً طولانی کردن صحنههای عروسی، رقص مردان و هیاهوی زنان به نظر اضافی است.
به گفته منتقدان فیلمنامه این فیلم نتوانسته به خوبی و با قدرت فاجعه حلبچه را به تصویر بکشد و با آوردن مضامین متفاوت در فیلم به خط داستانی واحد آن ضربه زده است و تماشاگر در پیدا کردن خط داستانی فیلم گاهی سردرگم میشود. تماشاگر نمیداند منظور فیلمساز فقط مطرح کردن فاجعه حلبچه بوده یا معرفی خانواده حیوا یا عروسی کالی. پایانبندی فیلم نیز که ظاهراً خوشبینانه است، سؤالبرانگیز است؛ معلوم نمیشود همسر کالی چگونه از زندان عرقیها آزاد میشود و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق میگردد. فیلمساز باید برای این پایان شیرین مقدمهچینی میکرد و پرداختی منسجم داشت.
برخی نیز گفتهاند تأثیر فیلم بر ذهن تماشاگر بلندمدت نیست. اگر هدف کارگردان نمایش فاجعه عظیم حلبچه بود، این فیلم با پرداختن به موضوعات پراکنده و سرگردان کردن مخاطب، این رسالت را به خوبی انجام نداده است.
یکی دیگر از ایرادات فیلم، ضعف در انتخاب لوکیشنهای نامناسب جغرافیایی دانسته شده که گاهی نامعلوم است و مشخص نیست هدف کارگردان از آوردن این یا آن مکان چیست.
در کنار ایرادهای فیلم، فیلمبرداری بعضی صحنهها بسیار زیبا و جذاب شدهاند؛ مانند صحنه دریاچه در شب که با نورپردازی و حرکات دوربین بسیار سنجیده و تأثیرگذار است، یا صحنههای پناهگاهی که مجروحین در آن مداوا میشوند بسیار خوبست. همچنین از نکات مثبت فیلم لحظه بمباران شهر حلبچه است. صحنههای انفجار حلبچه پرهیجان و تکاندهنده و واقعی است و مخاطب را به باور حس عمیق انفجار واقعی این شهر میرساند. همچنین فیلمساز در نمایش و پرداخت صحنههای شلوغ موفق بوده و توانسته آنها را به خوبی کنترل و مدیریت کند. در نهایت موضوع فیلم تازه و بکر است، اما پرداخت ضعیفی دارد.[2]
بعضی منتقدین میگویند در فیلم شخصیتها میآیند و میروند و کارگردان درباره آنها توضیحی نمیدهد. منطق روایی درست در فیلم وجود ندارد، اعمال بیربط افراد و دیالوگهای شعاری و مبهم بسیارند که از ایرادات فیلم است. فیلمساز برای رسیدن به نتیجهای درست در فیلم، گاه وقایع بیربط را به هم میچسباند، به طوری که تماشاگر معنای روابط را متوجه نمیشود؛ مانند از راه رسیدن بدون مقدمه نیروهای ایرانی. عروس و داماد هم در فیلم نقش دراماتیک و عاطفی ندارند و در میان شخصیتهای فرعی داستان کمتر دیده میشوند. فیلم مانند گزارشی مستند است که فیلمساز تلاش دارد آن را در قالب روایت سینمایی بیان کند اما فیلم بین این دو نوع متفاوت، معلق مانده است.[3]
[1] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلمشناسی سینمای ایران (1372-1358)، تهران، قطره، ۱۳۹۳، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.
[2] - اطلاعات هفتگی، ش ۲۵۴۷، چهارشنبه ۱۵ آبان، ص ۴۳.
[3] - ماهنامه سوره، دوره سوم، ش هشتم، ص۴۳-۴۵.