اشخاص
آرمان، محمد
معصومه عابدینی
1611 بازدید
محمد آرمان (1366ـ1343) جانشین فرمانده گردان مهندسی خیبر جهاد سازندگی کرمان در دوران دفاع مقدس بود.
محمد آرمان آذر 1343 در جیرفت به دنیا آمد. پدرش، کارگری ساده بود که خانوادهای هفتنفره را بهسختی اداره میکرد. محمد دوساله بود که خانواده به علت مشکلات مالی، از جیرفت به روستای دشت کوچ جیرفت مهاجرت کرد. هنگامی که محمد ششساله شد، پدر، او و دو برادر بزرگترش را به جیرفت برگرداند تا بتوانند تحصیل کنند.
کلاس چهارم دبستان بود که پدرش را از دست داد و زندگی برای خانواده بسیار مشکل شد. با زحمات مادر و نیز با کار در کنار تحصیل، دوران ابتدایی و راهنمایی را به پایان رساند.
محمد آرمان، در نوجوانی، به واسطه یکی از معلمان خود، ارتباط مستمری با یکی از مساجد شهرستان جیرفت پیدا کرد و در همین دوران، توزیع پوستر امام خمینی را در همان مسجد عهدهدار شد. با همراهی برادرش، مردم را در روستای دشت کوچ با تظاهرات ضد حکومت پهلوی آشنا کرد و با هم یک مرکز خرید و فروش مشروبات الکلی را در جیرفت به آتش کشیدند.
به ورزشهای کُشتی و فوتبال علاقه داشت و در کُشتی پیشرفت شایانی کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت در حزب جمهوری اسلامی جیرفت را آغاز کرد و گاه تا دیروقت در دفتر حزب میماند و کار میکرد.
پس از گذشت بیش از یک سال از شروع جنگ تحمیلی، وی که دانشآموز سال اول دبیرستان بود، به عضویت بسیج درآمد و به خوزستان اعزام شد. او در عملیات فتحالمبین شرکت کرد. در این عملیات، به سبب اصابت ترکش و آتش گرفتن کولهپشتی آرپیجی، از ناحیه دست مجروح شد. او را به بیمارستانی در یزد انتقال دادند. پس از بهبود نسبی، برای ادامه درمان به جیرفت بازگشت و عضو جهاد سازندگی استان کرمان شد.
محمد مکرر در جبههها حاضر شد و در مشاغل گوناگون خدمت کرد. در عملیات رمضان، بیسیمچی و در عملیات والفجر مقدماتی، جهادگر بود. در عملیات خیبر، پیک بود و در همین عملیات مجروح شد. در عملیات بدر، والفجر 8 و کربلای 5 نیز حضور داشت. هنگامی که در منطقه عملیاتی شلمچه، مأموریتهای سخت را به مهندسی جهاد کرمان دادند، جانشینی فرماندهی پشتیبانی جنگ جهاد کرمان به او سپرده شد.
روحیهای جسور و نترس داشت. در جزیره مجنون، با اینکه مسئولیت داشت، همراه دوستانش زیر آتش دشمن مشغول جادهسازی شد و با این کار، به دیگران روحیه داد.
به اقرار دوستان و همرزمانش، او یکی از افراد استثنایی در جنگ بود. همزمان با ایفای مسئولیت خود، گاه امدادگر، و گاه راننده آمبولانس میشد یا هر نیاز دیگری را تأمین میکرد.
به واسطه حضور زیاد در جبهه، تبحر خاصی در ردیابی گلولهها از طریق شنیدن صدای سوت آنها داشت و در این زمینه، خاطرات زیادی از او نقل شده است.
محمد درسش را تابستانها یا در فرصتهای دیگری که پیش میآمد، ادامه داد و توانست دیپلم اقتصاد بگیرد. همچنین در سال 1364، مدت کوتاهی در حوزه علمیه قم به تحصیل گذراند. در اواخر 1364 ازدواج کرد و دو هفته پس از ازدواج، به جبهه بازگشت.
یک بار پس از مجروحیت، به او پیشنهاد مسئولیت خدمات کشاورزی جیرفت داده شد؛ اما پس از مشورت با مسئولان جهاد شهرستان، آن را نپذیرفت و دوباره راهی جبههها شد. محمد آرمان در 7 آذر 1366، در جزایر مجنون و درحالیکه جلوتر از سنگر کمین مشغول جادهسازی بود، به علت اصابت گلوله تانک به شهادت رسید.
قبل از شهادت و در آخرین سفرش به اهواز، همسر، خواهر (همراه با خانوادهاش) و فرزندش را نیز همراه خود برد و در اهواز مستقر کرد.
یک شب قبل از شهادت، محمد آرمان، به منزل آمد و تنها فرزندش رضا را که طفلی چندماهه بود، به قرارگاه برد تا دوستانش او را ببینند. هنگامی که به منزل بازگشت، در جمع صمیمی خانواده نشست و سفارش مادرش را به آنها کرد. نقل شده است که هنگام شهادت، آخرین گفتارش، «یا زهرا»سلاماللهعلیها بود.[1]
[1]. تلخیص مقاله از دایرةالمعارف دفاع مقدس، ج1، تهران، مرکز دایرةالمعارف پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1390، ص141 و 142.