موج مرده

زینب احمدی
48 بازدید

فیلم سینمایی موج مرده ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا در سال ۱۳۷۹ و موضوع آن کینه یک سردار جنگ ایران از حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرباس و تبعات پس از جنگ است.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس ابراهیم حاتمی‌کیا، مجری طرح و تیتراژ ابرهیم اصغرزاده، دستیار اول کارگردان بهرام عظیم‌پور، مدیر فیلمبرداری محمدرضا سکوت، گروه فیلمبرداری داود امیری، علی حشمتی، هاشم گرامی و داود عظیمی، منشی ‌صحنه و دستیار کارگردان سیامک موسوی، جلوه‌های ‌ویژه جواد شریفی‌راد، تدوینگر هایده صفی‌یاری، موسیقی ‌متن محمدرضا علیقلی، صداگذاری کیوان جهانشاهی، صدابردار اصغر شاهوردی، طراح چهره‌پردازی مهرداد میرکیانی و زهرا سیدعبیدی، عکاس حسن غفاری، مدیر تولید جواد نوروزبیگی و بازیگران پرویز پرستویی، آزیتا حاجیان، قاسم زارع، پوپک مرادعلی گلدره، محمد ناظری، کامبیز کاشفی، فرشید نوابی، علیرضا هدایتی، محمد قطاران‌نژاد، سیامک موسوی، غلام رنجبر، حسین افشار، علی‌اصغر نجات، نوشاد احمدی و ... هستند.

این فیلم ۱۱۹ دقیقه‌ای محصول مؤسسه فرهنگی روایت فتح است که ۹ آبان ۱۳۸۰ در سینماهای شاهد، المپیا، پارس، جمهوری، سروش، عصر جدید، قدس، ملت و ... به نمایش عمومی درآمد و ۱.۰۹۱.۲۱۹.۵۰۰ ریال فروش کرد.[1] این فیلم در جشنواره جشن خانه سینما (دوره پنجم) تندیس بهترین صدابرداری را برای اصغر شاهوردی و تندیس نقش دوم زن را برای پوپک مرادعلی ‌گلدره از آن خود کرد.

سردار مرتضی راشد (پرویز پرستویی) پس از گذشت ده سال از حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایرباس، در کابوس‌هایش جنازه‌ها و عروسک‌های شناور بر روی آب‌های خلیج ‌فارس می‌بیند و همچنان کینه‌ای عمیق به آمریکا دارد. سردار راشد یک بار خود را به ناو آمریکایی می‌رساند و با مشت به آن می‌کوبد. رابطه راشد با پسرش حبیب (کامبیز کاشفی) مکدر است و همسرش فاطمه (آزیتا حاجیان) معتقد است شوهرش به دلیل درگیری‌های ذهنی‌اش نتوانسته با پسرشان ارتباط عاطفی برقرار کند. حبیب با دوستش سلما (پوپک گلدره) تصمیم می‌گیرند با قایق به آن‌سوی مرز آبی بگریزند. مرتضی آنها را می‌یابد و پسرش را در یک کشتی سوخته در وسط دریا تنها می‌گذارد. در چنین وضعی فرماندهان راشد او را برای نزدیک شدن به ناو آمریکایی بازخواست می‌کنند و همسرش وی را به دلیل رفتارش با حبیب شماتت می‌کند و همراه سلما سراغ حبیب می‌روند، اما قایق آنها دچار سانحه می‌شود و موقعی که تصور می‌شود آن دو غرق شده‌اند یکی از بالگردهای ناو وینسنس، فاطمه و سلما را نجات داده و روی عرشه کشتی سوخته پیاده می‌کند. لحظه‌ای که مرتضی فرمان حمله به ناو وینسنس را صادر می‌کند حکم بازنشستگی‌اش صادر می‌شود.[2]

موج مرده یک فیلم ضد جنگ دانسته شده که تمام حرف‌های قبلی حاتمی‌کیا را پس گرفته ‌و به نفع گفتمان امریکایی‌ها فیلم پیش می‌رود. به گفته بیشتر منتقدین سینما، آثار حاتمی‌کیا را باید به دو دسته تقسیم کرد؛ دو دسته متناقض. تناقض از نظر جهان‌بینی و دیدگاه و نه از نظر دراماتیک. گویا دیدگاه این فلیمساز بعد از مدتی که از جنگ می‌گذرد نسبت به آرمان‌هایش تغییر کرده ‌است و این تغییر را در قهرمانان داستان‌ فیلم‌هایش به نمایش می‌گذارد. او می‌خواهد بگوید تاریخ مصرف تفکر جنگ و آدم‌هایش گذشته است و این دیدگاه تازه را با تماشاگر فیلم‌هایش به اشتراک می‌گذارد و به صورت پنهان و نرم قصد دارد این تفکر را به تماشاگرش القا کند.

قهرمان فیلم‌های حاتمی‌کیا به اصولی اعتقاد دارند که مغایر با اصول مردم آن جامعه است و این دو دستگی باعث تناقض این قهرمانان با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند می‌شود. این قهرمانان قادر نیستند به آرمان‌هایشان در جامعه‌ای که بر پایه آزادی مشروط (هر انسانی مطلقاً آزاد نیست، آزادی افراد جامعه برای آزادی دیگران محدود می‌شود و به همین دلیل قوانین اعمال می‌شوند) است، برسند. گفته شده این تناقض در فیلم‌های حاتمی‌کیا از فیلم آژانس شیشه‌ای به بعد شکل می‌گیرد. تا قبل از آژانس شیشه‌ای قهرمانان او در جبهه‌ها می‌جنگیدند و جهانی آرمانی و زیبا و پاک داشتند و با هیچ کس در تعارض نبودند، ولی پس از جنگ، قهرمانان فیلم‌‌هایش طوری به تصویر کشیده ‌می‌شوند که گویی همیشه حق با آنهاست و دیگران در صورتی در نظر آنها محترمند که به قوانین و اصول آنها احترام بگذارند. خود حاتمی‌کیا نیز در مصاحبه‌ای می‌گوید: اوضاع دارد پیچیده‌تر می‌شود، اگر خواسته‌های قهرمانان من اجرا شوند آزادی بقیه مختل می‌شود و این با حق آزادی مشروط افراد مختلف در جامعه تعارض دارد.

برخی کارشناسان می‌گویند در موج مرده اسطوره و قهرمان یک فرمانده نظامی است که اعتقاداتش با پسرش در تعارض است؛ روایت پر التهاب دو نسل که رودرروی هم قرار گرفته‌اند. او پسرش را در کشتی سوخته به اسارت می‌گیرد و در برابر اعتراضات همسر و برادرزنش مقاومت می‌کند و در پاسخ همسرش که به او می‌گوید‌ کی به تو اجازه داده حکم صادر کنی؟ جواب می‌دهد:‌ «خودم». پسر قهرمان به فرهنگی علاقه دارد که قهرمان خواهان نابودی آن است. پسر قهرمان با سینمای آمریکا و مک‌دونالد آشنایی دارد و انگلیسی می‌فهمد و با سرنشینان بالگرد آمریکایی حرف می‌زند، اما این قهرمان (مرتضی) فیلم است که می ‌داند آمریکا چه بلاهایی در جنگ بر سر مردم ایران آورده است و با آنها در جنگ است. این کشمکش و تعارض تا پایان فیلم ادامه دارد و در این بین، همسر قهرمان (فاطمه) نقش متعادل‌کننده در درام دارد که هم به همسرش حق می‌دهد و هم به فرزندش. او می‌تواند نماینده خود حاتمی‌کیا در فیلم باشد که بین این دو تعارض سرگردان است. مرتضی (قهرمان) در این میان تا پای کشتن فرزندش نیز پیش می‌رود و وقتی متوجه می‌شود برای رسیدن به آرمان‌هایش باید تا مرز از بین بردن نزدیکانش پیش برود، مرگ را انتخاب می‌کند. اسطوره حاتمی‌کیا برای پاک ماندن مجبور است بمیرد.[3]

منتقدان دیگری می‌گویند حاتمی‌کیا در این فیلم پا را از حدود آژانس شیشه‌ای فراتر نهاده و قهرمان فیلمش خشمگین‌تر از حاج کاظم و بی‌اعتنا به مصلحت‌اندیشی‌ها همچنان به راه خود ادامه می‌دهد. حاتمی‌کیا روایت فیلم را با یک کابوس شروع می‌کند تا سنگینی و تلخی از ابتدای فیلم روی شخصیت قهرمان فیلمش باشد. صحبت سر تغییر تفکر دو نسل است و مرتضی از این قضیه ناراحت است. این نکته که مرتضی در جواب شخصیت روبرویش (یکی از همکاران قدیم وی که به جنگ نرفته) می‌گوید: «قرار بود ما بجنگیم، شما مراقب بچه‌هامون باشید. وجدانتون رو راضی کنید؛ کدام یکی از ما کم‌فروشی کرد؟» و این پاسخ دقیق و حساب‌شده، اوج ناراحتی قهرمان داستان را از روگردانی پسرش از او نشان می‌دهد. پسر آرمان‌های پدر را نمی‌فهمد. صحنه برخورد فیزیکی پدر و پسر بر روی عرشه کشتی سوخته نیز یکی از نقاط اوج این اختلاف دیدگاه‌هاست. حاتمی‌کیا برای اولین بار است که خانواده یک رزمنده قدیمی را در وضعیت کنونی جامعه بررسی می‌کند و چالش‌های بین ارتباطات این خانواده را به تصویر می‌کشد.[4]


[1] - سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران ۱۳۶۹، ۱۳۹۵، ص ۷.

[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران (1382-1372)، تهران، قطره، ۱۳۹۳، ص ۳۰۴ و۳۰۵.

[3] - فراستی، مسعود، فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران 1391- 1359، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص ۲۴۵-۲۴۹.

[4] - حاتمی‌کیا، ابراهیم، فیلمنامه موج ‌مرده، تهران، کاوش، ۱۳۸۰، ص ۸- ۱۱.