هور در آتش

زینب احمدی
51 بازدید

فیلم سینمایی هور در آتش، سال ۱۳۷۰ توسط عزیزالله حمیدنژاد ساخته شده‌ است و موضوع آن پدر و پسری است که با هم راهی جبهه می‌شوند و پدر، پسر را گم می‌کند.

کارگردان، فیلمنامنه‌نویس و طراح نظامی عزیزالله حمیدنژاد، مشاور و تدوینگر سیف‌الله داد، دستیار کارگردان نصرت کریمی و داود توحیدپرست، مدیر فیلمبرداری محسن ذوالانوار، دستیار فیلمبردار جواد سیدهدی و ناصر کاووسی، منشی‌ صحنه داود توحیدپرست، سرپرست ‌گویندگان علی کسمایی، جلوه‌های ‌ویژه محمدرضا شرف‌الدین، موسیقی‌ متن کامبیز روشن‌روان، عکاس مهرشاد کارخانی، مدیر صحنه محمدرضا رضایی، طراح‌ گریم عبدالله اسکندری، مجری ‌تولید امیرحسین شریفی و بازیگران مهدی فقیه، مهدی قلی‌پور، محمدرضا رحمانی، محمدرضا مهدوی، علی‌رضا یزدان‌خواه، محمد گوهری، حسین یاری، حسن خانی، اسماعیل امیری، حبیب‌الله کاسه‌ساز و ... هستند.

این فیلم ۹۷ دقیقه‌ای محصول شرکت تبلیغاتی تماشا با حمایت مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای است که ۱۴ آذر ۱۳۷۱ در سینماهای قدس، پیروزی، آسیا، اروپا، ونوس و... به نمایش عموم درآمد و ۳۱٬۸۸۸٬۳۷۰ ریال فروش کرد.

بابا عقیل (مهدی فقیه) و پسرش رحمت (محمدرضا مهدوی) راهی جبهه شده‌اند. رحمت به خط مقدم منتقل شده و بابا عقیل به علت کهولت سن پشت جبهه مانده تا در انبار نان خدمت کند. بابا عقیل هنگام مراجعت برای رحمت پیغام می‌فرستد که او را ملاقات کند، اما با شروع حمله دشمن، رحمت فرصت نمی‌کند به پشت جبهه بیاید. بابا عقیل تصمیم می‌گیرد خودش به خط مقدم برود. یک جوان بسیجی به نام مولایی (مهدی قلی‌پور)‌ با قایق موتوری‌اش همراه او می‌رود، اما هر بار مانعی بر سر راه ملاقات پدر و پسر به وجود می‌آید. آن دو وقتی تصمیم می‌گیرند به پشت جبهه بازگردند، قایقشان خراب می‌شود و به ناچار با یک بلم حرکت می‌کنند. مه غلیظ موجب می‌شود راه را گم کنند و بلم آنها وارد آبراهی می‌شود که در دو سویش نیروهای خودی و دشمن قرار ‌گرفته‌اند. با شروع درگیری، مولایی با تیر سربازان عراقی زخمی می‌شود و پدر و پسر یکدیگر را می‌یابند.[1]

فیلم هور در آتش در چهارمین جشنواره فیلم دفاع مقدس در سال ۱۳۷۱ جوایزی کسب کرد. عزیزالله حمیدنژاد لوح تقدیر بهترین فیلمنامه، بهترین صحنه‌آرایی و بهترین کارگردانی، محمود صدرزاده لوح تقدیر بهترین صحنه‌آرایی، مهدی قلی‌پور لوح تقدیر بهترین نقش دوم مرد، مهدی فقیه لوح تقدیر بهترین نقش اول مرد، محسن ذوالانوار لوح تقدیر بهترین فیلمبرداری و محمدرضا شرف‌الدین لوح تقدیر بهترین جلوه‌های ویژه را دریافت کردند. جایزه ویژه این جشنواره نیز به تهیه‌کننده این فیلم اهدا شد.[2] همچنین این فیلم در دوره دوازدهم جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال 1372 سیمرغ بلورین بهترین عکاسی و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.

به اعتقاد تعدادی از منتقدین، هور در آتش فیلمی ساده و صمیمی به دور از هیاهوهای فیلم‌های جنگی است؛ گرچه ریتمی کند دارد و تماشاگر را خسته می‌کند. فیلم در ابتدا به دلیل بازگو کردن قصه، کشش و جذابیتی برای مخاطب ندارد، اما به دلیل مضمون فداکاری و ایثار و معرفی شخصیت‌های جنگیِ تأثیرگذار، ارزشمند است. فیلمساز همچنین از اکشن‌ها و صحنه‌هایی که تأثیر کاذب بر تماشاگر بگذارد پرهیز کرده‌ است.[3]

برخی منتقدین، این فیلم را از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای دفاع مقدس می‌دانند که انسان درگیر با جنگ را به صورت باورپذیری نمایش می‌دهد و عرفان درون شخصیت‌ها کاملاً نمایان است. به اعتقاد این منتقدان، هور در آتش یک فیلم معمولی جنگی نیست، فضای این فیلم به حقیقت نزدیک است، گویی تماشاگر در برابر یک مستند نشسته است. البته کارگردان این فیلم سابقه مستند‌سازی دارد و مقداری از نکات مثبت فیلم به تجربه کارگردان برمی‌گردد. داستان این فیلم تا حدی شبیه به فیلم مهاجر ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا است و کارگردان این فیلم از آن برداشت‌هایی کرده است. پدر و پسر در این فیلم مانند اسد و محمود در فیلم مهاجر، نی (نی نماد نیستی است، انسانی که تلاش دارد از منیت برهد) می‌زنند، در هر دو فیلم یکی از دو انسانی که رابطه عاشقانه و در عین حال معصومانه داستان را شکل می‌دهند، در منطقه‌ای در محاصره دشمن گم می‌شوند. در هر دو فیلم، سیر حوادث از ید اختیار افراد بیرون می‌رود و دستی از غیب امور را هدایت می‌کند. در هر دو فیلم شیئ وجود که در کنار انسان‌ها جان می‌گیرد و شخصیت پیدا می‌کند؛ در فیلم هور در آتش قایق مولایی پیشانی‌بندی دارد که پیشاپیش قایق باد می‌خورد، یعنی که زنده است. در فیلم مهاجر نیز پهپاد زنده است و پلاک دارد.

 هور در آتش فیلم موفقی است و نیاز به تفسیر چندانی ندارد و یکی از مشخصات فیلم خوب هم همین است. فیلم خوب باید خود، بیان خویشتن باشد. هور در آتش نه تنها می‌خواهد تماشاگر را در مرحله ابهام و سؤال متوقف کند و او را به فکر وادارد بلکه تلاش دارد معانی بلند عالم را در بیان تصویر درآورد. فیلم تماشاگر را به یک سفر روحانی می‌برد:‌ پدری در جستجوی فرزندش است و در این جستجو کارگردان معانی زیادی به تصویر می‌کشد و به تدریج پدر از پشت جبهه‌ها به خط مقدم کشیده‌ می‌شود (دستی غیبی او را به آن سو می‌برد). رحمت (پسر پیرمرد) در منزلی جلوتر از خط مقدم یعنی در سنگر کمین حضور دارد و این پیرمرد است که در آخرین منزل که دیگر از خود اختیاری ندارد به کمال انقطاع رسیده و آماده مرگ می‌شود. پیرمرد همه تعلقاتش مانند انگشتر، ساعت، نی، خانه حصیری و حتی دیوان حافظش را که به آن علاقه زیاد دارد به دور می‌اندازد، اما با این حال به شهادت نمی‌رسد و فرزندش را پیدا می‌کند. او زمانی پسرش را می‌‌یابد که از پسر دل کنده و چیزی بین او و خداوند نمانده ‌است. در آن لحظه است که خداوند دوباره فرزند را به او اعطا می‌کند. نمونه دیگر هدایت دست غیبیِ شخصیت‌ها، گم کردن راه توسط مولایی و پیرمرد است؛ هر دو نفر هدایت قایق را به خدا می‌سپارند و آماده مرگ می‌شوند و این آمادگی برای مرگ، غایت سلوک عرفانی پیرمرد است و این‌جاست که خداوند او را به سمت پسرش هدایت می‌کند. در آخر نیز این پیرمرد است که به ترس و تعلقات خویشتن غلبه می‌کند.

به نظر برخی منتقدین تدوین و موسیقی این فیلم بر خلاف طراحی صحنه و فیلمبرداری‌اش اصلاً کمکی به بیان تصویری و داستانی فیلم نمی‌کند و حتی موسیقی در نسبت عاطفی بین تماشاگر و فیلم اختلال نیز ایجاد می‌کند و او را عذاب می‌دهد.

نکته دیگری که درباره این فیلم گفته شده این است که فیلم تلاش ندارد نیروهای خودی را قهرمان و نیروهای مقابل را خوار و خفیف نشان دهد. در واقع فیلم با تحمیل جنگی نابرابر مخالف است، نه با جنگندگان دشمن که خود بازیچه فرماندهانشان شده‌اند. همچنین فیلم اغراق ندارد و از صحنه‌های غلو شده خبری نیست.[4]


[1] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران (فیلم‌شناسی سینمای ایران ۱۳۵۸-۱۳۷۲)، تهران، قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۶۸ و ۲۶۹.

[2] - ماهنامه فیلم و سینما، ش ۶، سال اول، مهر و آبان ۱۳۷۱، ص ۳۱ و ۳۲.

[3] - روزنامه رسالت، ش ۱۷۶۳، ۲۴ بمهن ۱۳۷۰، ص ۴.

[4] - فراستی، مسعود، فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران ۱۳۵۹- ۱۳۹۱، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص ۲۷۲- ۲۷۳، ۲۷۵، ۲۷۷.