سفر به فردا

زینب احمدی
40 بازدید

فیلم سینمایی سفر به فردا ساخته‌ محمدحسین حقیقی در سال ۱۳۸۰ است و یک جانباز شیمیایی را که در پی مأموریت پاکسازی یک سیلوی مملو از مهمات جنگی است، روایت می‌کند.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس محمدحسین حقیقی، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان حسین قناعت، دستیار دوم کارگردان علی ملاقلی‌پور، مدیر فیلمبرداری محمد داودی، دستیار فیلمبردار رسول تنهایی، منشی صحنه یعقوب غفاری، صدابردار صحنه مهدی دارایی، جلوه‌های ویژه اصغر پورهاجریان و گردان تخریب لشکر هفت ولیعصر(عج)، تدوینگر مهرداد مینویی، تدوین استودیو بنیاد سینمایی فارابی، موسیقی متن احمد پژمان، طراح چهره‌پرداز مهدی حبیبی‌پور، طراح صحنه و لباس رسول ملاقلی‌پور، مسئول لباس معصومه تقی‌پور، نگاتیو جعفر سلطانی، عکاس حافظ احمدی، مدیر تولید بخش نظامی و روابط عمومی محمدرضا مهراندیش، بازی‌گردان آتیلا پسیانی و بازیگران جمشید هاشم‌پور، قاسم زارع، آتنه فقیه‌نصیری، آتیلا پسیانی، فرهاد قائمیان، جلال حدپور سراج، حمیدرضا افشار، فرهاد شریفی، مهدی میامی، محمد عطایی، محرم‌علی رزاقی و ... هستند.

 این فیلم ۸۶ دقیقه‌ای محصول بنیاد سینمایی فارابی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و محمدحسین حقیقی است که ۱۶ خرداد ۱۳۸۲ در سینماهای آفریقا، بلوار، شهر تماشا، ایران و ... به نمایش عموم درآمد و ۳.۸۲۷.۰۰۰ ریال فروش کرد.[1]

محمدرضا دلپاک برنده جایزه بهترین صداگذاری و میکس برای فیلم سفر به فردا در دوره بیستم جشنواره فیلم فجر شد.[2] همچنین این فیلم در جشنواره فیلم اجتماعی آبادان نیز جایزه ویژه فیلم و نقش اول مرد را دریافت کرد.

خبرنگاری به نام سارا پارسا (آتنه فقیه‌نصیری) با رحیم (جمشید هاشم‌پور)، جانباز شیمیایی، در قطار تهران- آبادان همسفر می‌شود. سارا وظیفه دارد از همایش جوانان نسل معاصر گزارش تهیه کند و رحیم مأموریت دارد سیلوی شکسته‌ای که از زمان جنگ باقی‌مانده و انباشته از مهمات و مواد منفجره است پاکسازی کند. با پخش شایعه خبر خرابکاری در سیلو، مسئول روزنامه از سارا می‌خواهد گزارشی درباره وقایع مربوط به آن نیز تهیه‌ کند. مأموران که به رفتار سارا شک کرده‌اند، او را تعقیب می‌کنند. سارا با راهنمایی یکی از دوستانش، در سیلو که ظاهراً امن‌ترین مکان شهر برای اوست، پناه می‌گیرد. محمود و یکی از مسئولان امنیتی شهر در تعقیب سارا وارد سیلو شده، در آنجا گرفتار می‌شوند و راه خروجشان بسته می‌شود. رحیم بدحال می‌شود و سارا از او پرستاری می‌کند. محمود و مأموران امنیتی با ناصر که عامل اصلی خرابکاری در سیلو است درگیر می‌شوند. بر اثر انفجار نارنجک محمود، ناصر و مأمور امنیتی شهید می‌شوند. رحیم پس از پاکسازی سیلو آنجا را ترک می‌کند و سارا نیز از نوشتن گزارش منصرف می‌شود.[3]

محمدحسین حقیقی درباره ساخت این فیلم گفته است: بعد از ساخت فیلم‌های ماه خورشید و براده‌های خورشید تصمیم به ساخت فیلمی درباره کسانی که در مناطق جنگی به تفحص مشغول بودند، گرفتم. برای تکمیل فیلمنامه و دیدار تفحص‌کنندگان سفری به منطقه جنوب داشتیم. در مسیر با سیلوی مهمات در اهواز مواجه شدم و دریافتم ظاهراً کسی مسئولیت خنثی‌سازی این سیلوی خطرناک را که در نزدیکی چاه‌های نفت و جاده ترانزیت شهر واقع شده و پر از مواد منفجره است، بر عهده نمی‌گیرد. علت نیز هزینه بالای پاکسازی آن است. همین مسأله جرقه‌ نوشتن فیلمنامه سفر به فردا را در ذهنم زد.[4]

نمایش این فیلم ظاهراً به دلیل حساسیت‌های سیاسی با تأخیر همراه بود. فیلم اشاره‌های صریحی به جناح‌های سیاسی دارد و تماشاگر می‌تواند نماینده هر جناح اصلاح‌طلب یا اصولگرا را در فیلم تشخیص دهد.

محمدحسین حقیقی این فیلم را بعد از ورود به عرصه سیاسی ساخت. نام فیلم، «سفر به فردا»، به مفهوم پیشگویی فرداست. کارگردان در این فیلم فردایی تلخ را پیش‌بینی می‌کند. شباهت‌هایی بین این فیلم با فیلم قارچ سمی ساخته رسول ملاقلی‌پور وجود دارد که دلیل آن را همکاری این دو فلیمساز در سال‌های اخیر دانسته‌اند. رسول ‌ملاقلی‌پور طراح صحنه این فیلم نیز ‌است. در هر دو فیلم حقیقی و ملاقلی‌پور، شخصیت‌های اصلی رزمنده‌های سابق هستند که اکنون خواسته‌هایشان نادیده گرفته ‌شده است؛ نقش رزمنده را هم در هر دو فیلم جمشید هاشم‌پور بازی می‌کند. البته به گفته کارشناسان، فیلم سفر به فردا از فیلم قارچ سمی متعادل‌تر و آرام‌تر است. حضور زن در سفر به فردا فضای فیلم را تلطیف کرده است.

برخی منتقدان، یکی از نقاط قوت کارگردان را در این فیلم عدم استفاده از فلاش‌بک برای معرفی شخصیت رزمنده فیلمش می‌دانند که در بیشتر فیلم‌های جنگی دیده می‌شود. در مقابل فیلمساز برای تداعی حس و حال جنگ به تماشاگر، از پخش صدای بی‌سیم که در زمان جنگ ضبط شده استفاده می‌کند.

کارشناسان، دیگر تکنیک خوب این فیلم را نشان دادن فضای خواب و رویای ذهن رحیم می‌دانند؛ فیلمساز با حرکت دوربین این صحنه‌ها را از صحنه‌های دیگر متمایز کرده است.

از نظر منتقدان، یکی از ایرادات فیلم شعارهای پی‌در‌پی شخصیت‌هاست.[5] فیلم یک شخصیت محوری و اصلی به نام رحیم (جمشید هاشم‌پور) دارد اما کارگردان معرفی دقیقی از این شخصیت و شخصیت روبرویش سارا (آتنه فقیه‌نصیری) به دست نمی‌دهد. سارا دلداده رحیم است و قرار است روبروی رحیم یک رابطه حسی ایجاد کند، اما در عمل در حاشیه قرار می‌گیرد و ابعاد شخصیتی‌اش توسط کارگردان به درستی معرفی نمی‌شود.

گفته می‌شود کارگردان با فیلمبرداری روان و پرتحرک و به مدد فیلمبرداری قوی، از موقعیت راهبردی یک سیلوی مخروبه در حاشیه شهر اهواز به خوبی استفاده کرده است. طراح صحنه فیلم، رسول ملاقلی‌پور، هم که تجربه بسیاری در ساخت فیلم‌های جنگی دارد، به کمک کارگردان آمده و صحنه‌های درخور با ساختاری زیبا خلق شده است.

کارگردان تلاش کرده چهره جانبازان شیمیایی جنگ را طوری به تصویر بکشد که حقیقت زندگی آنها به نمایش گذاشته شود؛ جانبازان ایثارگری که اکنون در حاشیه قرار گرفته‌اند و گاه زندگی تلخ و سختی پشت سر می‌گذارند و دیگران آنها را درک نمی‌کنند و گاهی در مورد آنها قضاوت‌های نادرست می‌شود.

یکی از ایرادات فیلم این دانسته شده که کارگردان در پایان فیلم جانباز را بلاتکلیف و گنگ باقی گذاشته است. البته به عقیده عده‌ای، شاید این تصویری از بلاتکلیفی وضعیت جانبازان در زندگی واقعی باشد که بین تصمیمات مسئولان و اختلاف‌نظرهای آنها و نحوه عملکردشان و دیگر مشکلاتشان رها شده‌اند. [6]


[1] - سالنامه آماری سینمای ایران سال 1383، تهران، ۱۳۹۶، ص۱۲.

[2] - https://www.manzoom.ir/.

[3] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران (1382-1373)، تهران، قطره، ۱۳۹۰، ص ۳۶۰ و ۳۶۱.

[4] - ماهنامه صنعت سینما، ش ۱۰، ص ۵۳.

[5] - ماهنامه فیلم، ش ۳۰۲، سال بیست و یکم، تیر ۱۳۸۲، ص ۱۰۶ و ۱۰۷.

[6] - روزنامه جام‌ جام، ۵/۴/۸۲، ص ۹ و ۱۱.