اشخاص
آقاسیزاده شعرباف، حسن
معصومه عابدینی
1178 بازدید
حسن آقاسیزاده شعرباف (1366ـ1338)، معاون فنی و مهندسی قرارگاه خاتمالانبیا صلاللهعلیهوآله در دوران دفاع مقدس بود.
در پاییز 1338 در مشهد به دنیا آمد. در دوران تحصیل کوشا و از دانشآموزان ممتاز بود. از دوران نوجوانی، به واجبات دینی مقید بود و در هیئتهای مذهبی شرکت و کتابهای شهید مطهری و رساله امام خمینی را نیز مطالعه میکرد. در دوران دبیرستان، به علت پخش نوارها و اعلامیههای امام خمینی، بارها مورد تهدید و ضربوشتم ساواک و شهربانی قرار گرفت.
با اوجگیری مبارزات مردم برضد رژیم پهلوی و پس از گرفتن دیپلم متوسطه، در انتخاب میان ادامه مبارزه یا ادامه تحصیل در خارج از کشور، با استعلام از دفتر نمایندگی امام خمینی در قم و مشورت با پدر و گروهی از فرهنگیان، برای ادامه تحصیل راهی کانادا شد.
هنگامی که امام خمینی از عراق به پاریس هجرت کردند، آقاسیزاده دانشجوی مهندسی سازه در دانشگاه تورنتوی کانادا بود. وی همراه چند دانشجوی ایرانی مقیم کانادا، عازم پاریس شد و چهارده روز وظیفه نگهبانی از بیت امام خمینی را به عهده گرفت. او علاوه بر نگهبانی، برای خبرنگاران مترجمی میکرد.
امام خمینی پس از اطلاع از وضعیت تحصیلی آقاسیزاده و دوستانش، به آنها فرمودند: «ما در آینده نزدیک، به وجود شما احتیاج داریم؛ زودتر درستان را تمام کنید تا جانشین نیروهای طاغوتی شوید.» بنابراین به کانادا برگشت.
آقاسیزاده، دوره کارشناسی ارشد را در رشته پلسازی گذراند و موضوع پایاننامه خود را با توجه به نیاز رزمندگان در مسائل فنی، «پایگاه موشکی» برگزید و با نمره عالی و رتبه اول، از آن دفاع کرد. وقتی این خبر به روزنامه گاردین رسید، با او مصاحبه کرد. همزمان با درج مصاحبه وی در روزنامه، به او پیشنهاد کار در کانادا با حقوق مکفی داده شد؛ اما آقاسیزاده موافقت نکرد و در جواب آنها گفت: «باید به ایران برگردم و به ملتم خدمت کنم؛ من مدیون آنها هستم.»
زمانی که آقاسیزاده در کانادا بود، دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در ایران را تصرف کردند و از آمریکا خواستار تحویل شاه به ایران شدند. تصرف سفارت باعث شده بود رسانههای خارجی، تبلیغات گستردهای برضد ایران راه اندازند. آقاسیزاده در مصاحبه با یکی از روزنامههای کانادا، هدف دانشجویان از این اقدام را تبیین و تشریح کرد. آن مصاحبه، در بیان اهداف دانشجویان و خنثی کردن فضای تبلیغات منفی غرب، بسیار مؤثر واقع شد.
آقاسیزاده در سال 1361 به ایران برگشت و ازدواج کرد. ابتدا وارد جهاد سازندگی شد و شش ماه همراه همسر خود به خواف ـ از شهرهای خراسان جنوبی ـ رفت و مشغول خدمت به مردم شد. وی سپس در قسمت مهندسی رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت کرد.
وی به سبب لیاقت و انگیزه بسیار زیاد، شایستگیهای خود را در مأموریتهای گوناگون نشان داد. زمانی که وزارت سپاه، مأمور تأسیس قرارگاههای صراطالمستقیم و خاتمالانبیاصلیاللهعلیهوآله شد تا از توان وزارتخانهها در امر جنگ استفاده مطلوب کند، مسئولیت معاونت فنی و مهندسی قرارگاه خاتمالانبیاصلیاللهعلیهوآله را پذیرفت.
آقاسیزاده، در ساخت و نظارت بر پروژههایی مانند بیمارستانهای فاطمةالزهراسلاماللهعلیها و امام رضاعلیهالسلام، سایتهای موشکی، پادگانهای نظامی و طرحهای کلان مهندسی که در سرنوشت جنگ تأثیر بسزایی داشتند، دخالت مستقیم داشت. همچنین با احداث سدهای خاکی و کانالهای انحرافی آب، ایجاد خاکریزهای پدافندی و جادههای پشتیبانی و نصب پلهای ثابت و شناور و ترمیم آنها همکاری کرد.
در عملیات والفجر 8، زمانی که عراق به فاو و اروندرود حمله هوایی وسیعی کرد و همه پلهای ارتباطی نیروهای ایرانی ـ از دهانه خلیج فارس تا ایستگاه 7 آبادان بر روی اروندرود ـ را بمباران کرد، آقاسیزاده لحظهای آرام نداشت. او برای ترمیم هر پل، یونیلیتهای (قطعات آکاستیوی) پلهای شناور را مانند یک نیروی ساده جابهجا میکرد تا پلها زودتر نصب شوند و فرماندهان بتوانند نیروهای کمکی را به خط برسانند.
در عملیات کربلای 5، وقتی عدهای از رزمندگان در محاصره نیروهای عراقی قرار گرفتند، برای اینکه بتواند نیروها را از رودخانهای عبور دهد، شبانه مشغول زدن پل شد و مدام کار میکرد؛ طوری که روی پل از فرط خستگی خوابش برد و به رودخانه افتاد. دوستانش او را از غرق شدن یا اسارت به دست نیروهای عراقی نجات دادند.
حسن آقاسیزاده، در عملیاتهای رمضان، محرم، خیبر، والفجرهای 1 تا 9، بدر، کربلاهای 1 تا 10، فتحها و نصرها شرکت کرد. در این مدت، پنج بار مجروح شد و از ناحیه کمر آسیب جدی دید؛ اما هیچگاه فرصت درمان کامل پیدا نکرد.
آقاسیزاده در 2 مرداد 1365، هنگامی که عازم حج بود، وصیتنامهای طولانی نوشت. وی پس از حمد و سپاس خداوند و شکر رسالت پیامبران و هدایت ائمهعلیهالسلام، تقدیر از رهبری امام خمینی، شکرگزاری از نعمت حضور در کنار رزمندگان، توبه از گناهان و نافرمانیها، درک معرفت حج و سپاس از پدر و مادر، در قسمتی از آن درباره همسرش نوشته است: «بهترین یادگاری که از او دارم، شریک بودن در تنهاییها و سختیهاییست که دیدهام. و البته افتخار من و او، این است که همه رنجها در راه اسلام و جنگ بوده. پس از مرگ من، هرکس مرا دوست دارد، به او محبت و خدمت کند.»
در 28 مهر 1366، آقاسیزاده، حین عملیات نصر 8، وارد منطقه عملیاتی در ماووت سلیمانیه عراق شده بود و هنگام شب، با چراغ خاموش حرکت میکرد که به سبب اصابت گلوله توپ به دامنه ارتفاعات مشرف بر جاده، سنگهای بزرگ در جاده ریزش کرد و خودروی وی به سمت پرتگاه منحرف شد و آقاسیزاده به شهادت رسید.[1]
از شهید حسن آقاسیزاده، سه فرزند به نامهای حجت، زینب و زهرا به یادگار مانده است.
پیکر او، پس از تشییع در مشهد مقدس، در صحن آزادی حرم مطهر امام رضاعلیهالسلام به خاک سپرده شد.
[1]. تلخیص مقاله از دایرةالمعارف دفاع مقدس، ج1، تهران: مرکز دایرةالمعارف پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1390، ص188ـ186.