تارهای نامرئی
مریم سلطانینسب
37 بازدید
فیلم سینمایی تارهای نامرئی ساخته حبیبالله بهمنی در سال 1376 است و نفوذ کماندوهای نیروی دریایی ارتش ایران را به مواضع دشمن در جنگ تحمیلی به تصویر کشیده است.
کارگردان و تهیهکننده حبیبالله بهمنی، نویسنده علیرضا ارسطوییان، موسیقی بهرام دهقانیار، فیلمبردار محسن ذوالانوار، تدوین محمود بهمنی، جلوههای ویژه داوود رسولیان، طراح چهرهپردازی محمدرضا قومی و بازیگران فرامرز قریبیان، جمشید جهانزاده، لیلا بوشهری، فاطمه طاهری، ناصر شریفی، اسداله یکتا، شفیع آقا محمدیان، محمد خلیلی و ... هستند.
این فیلم ۸۹ دقیقهای محصول مؤسسه فرهنگی هنری شهید آوینی و اداره عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در 1376 به نمایش عموم درآمد. این فیلم در شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت اما موفق به کسب جایزه نشد.
گروهی از غواصان که به سرپرستی کاپیتان کیوان محتشم، برای کشف یک مرکز ردیابی کشتیهای ایرانی در خلیج فارس به زیر آب رفتهاند، پس از شناسایی این مرکز موفق به انهدام آن نمیشوند و مورد هجوم نیروهای عراق قرار میگیرند. محتشم هنگام بریدن سیمهای محافظ دستگاه رهگیری دچار تشعشاتی میشود که منجر به بیماری و از کار افتادگی وی میگردد. وثوق و همسرش که در خارج با نیروهای عراق سابقه همکاری داشتهاند، برای رد کردن یک محموله حساس نظامی دشمن درصدد برمیآیند او را به خدمت بگیرند و به خارج انتقال دهند. وثوق به وی پیشنهاد همکاری در یک شرکت کشتیرانی میهد اما او نمیپذیرد. او با تهدید محتشم به فاش کردن زندگی خصوصی او با همسر سابقش ترزا، وی را وادار به همکاری میکند. در خارج از کشور محتشم از طریق مارچلو، برادر ترزا، درمییابد ترزا سالهاست درگذشته و هرگز دختری نداشته است. افراد وثوق مارچلو را میکشند و محتشم را قاتل معرفی میکنند. محتشم به ظاهر همکاری با وثوق و نیروهای عراق را میپذیرد و هدایت یک کشتی را به مقصد عراق به عهده میگیرد، اما با هماهنگی حفاظت نیروی دریایی و تکاوران، در یک فرصت مناسب عراقیها خلع سلاح میشوند و مرکز دریایی کشتیها نیز شناسایی میشود و مورد هدف قرار میگیرد. وثوق با محتشم در میان آبها درگیر میشود و محتشم او را در کنار کوسهها رها میکند و به وسیله بالگرد خود را نجات میدهد.
منتقدان میگویند تارهای نامرئی چه از نظر ساخت و چه از نظر داستان فیلم، دچار آشفتگی است. صحنههای متعدد و کلیشه شده، فقدان تعلیق و درگیر نساختن تماشاگر با داستان و حوادث فیلم، بیتوجهی به تاریخ جنگ و رویدادهای 8 سال جنگ در نیروی دریایی، سادهانگاری بیش از حد در طرح حوادث، تارهایی سردرگم از فیلم پدید آورده است. این فیلم از همان آغاز پیش از معرفی داستان فیلم، به معرفی و زاویه دید خود میپردازد. کلیشهپردازی و تقلید سطحی از فیلمهای حادثهای، گام نخست این تعریف است. پس از تیتراژ ساده و غیر هنری، شاهد گروهی از نظامیان نیروی دریایی هستیم که همانند بسیاری از داستانهای تکراری یک تازه داماد در میان آنها دیده میشود و در دیالوگهای فیلم یکی میگوید، کجا میرویم؟ چرا به ما اطلاعات کافی ندادهاند؟ لابد در میان ما یک غریبه هست.[1]
به گفته کارشناسان خط اصلی قصه و شخصیتهای فیلم تقریباً ناشناخته و نامرئی باقی میمانند. پسزمینه زندگی ناخدای قهرمان فیلم و آن زن و دو پسر بچه در ابهام باقی میماند. فرمانده عملیات که قهرمان و شخصیت محوری فیلم نیز هست، نه تنها گذشتهای روشن و شفاف ندارد، بلکه آن بخش از گذشته آشکار شده وی نیز با صفاتی که بر او عارض کردهاند، ناهماهنگی و ناسازگاری دارد. کیوان محتشم که به ظاهر فردی با سابقه و انقلابی معرفی شده است، زمان شاه هنگام اقامت در خارج از کشور _ و لابد دوره آموزش نظامی _ با زنی مسیحی ازدواج میکند، امری که حتی از سوی نظامیان آن دوره نیز منع شده بود.[2] همچنین چگونگی خارج رفتن او، ازدواج و داشتن فرزندی به نام پاتریشیا و ... همه در میان انبوه فلاشبکها و رؤیا و خیالهایی که در طول فیلم تکرار میشوند، مبهم و گنگ میمانند، حتی در اصل وجود پاتریشیا هم از سوی برادر ترزا تردید میشود. پس این ناخدا به خاطر چه پس از تهدید و تطمیع آن دو منافق مجبور به خارج شدن از کشور میشود؟ عراقیها چه استفادهای از او میخواهند ببرند؟ ایرانیها چگونه با او ارتباط برقرار میکنند و آن طرح عملیات و کلیشه "نجات در آخرین لحظه" را اجرا میکنند؟ شخصیت زن و مرد منافق فیلم و برنامهها و اقدامات آنها برای تحریک و تهدید ناخدا نیز بسیار ابتدایی و کودکانه است و باورنکردنی.[3]
منتقدان میگویند با آمدن یک زن و مرد ایرانی داستان وارد ماجراهای جدیدی میشود و از همان ابتدا قصه فیلم لو میرود و جذابیتی که با پیچیدهتر کردن قصه، میتوانست ظهور و بروز یابد از میان میرود. همین موضوع سبب میشود برنامههای آینده ناخدا محتشم (قهرمان اصلی) نیز کاملاً حدس زده شود. ضعف در قصهپردازی و روشن بودن تمامی اهداف و عملکردهای شخصیتها باعث میشود فیلمنامه نه از تعلیق اصولی برخوردار شود و نه گره و گرهگشایی در آن دیده شود. برای پوشاندن این ضعف از صحنههای پر هیجان استفاده کرده تا نبود کشش در فیلمنامه را جبران کند. به عنوان مثال صحنههای زیر آب که کارگردان برای آن اهمیت زیادی قائل شده است کمارزش تر از آن است که بتواند ضعفهای اساسی فیلم را بپوشاند. اگر قصد فیلمساز نشان دادن خباثت دشمن و مظلومیت و دلاوریهای نیروهای ایران بوده است، تماشاگر آگاه چنین هدفی را درون فیلم نمییابد.
گفته شده فیلمنامه و داستان از نظر زمانی، کشش یک فیلم بلند سینمایی را ندارد. بازیگران در این فیلم به گونهای انتخاب شدهاند که همان کلیشههای رایج را در یادها زنده میکند.[4]
به گفته تحلیلگران در صحنههای بسیاری نوعی بی توجهی و سهلانگاری دیده میشود. فرمانده نه زمان ورود به بالگرد و نه هنگام فرود در آب، نه دوربین به همراه دارد نه ابزاری برای بریدن سیم، اما در زیر آب تمام ابزار مورد نیاز را در دست وی مشاهده میکنیم. از طرفی وی از مسائل امنیتی و نظامی اطلاع چندانی ندارد. علاوه بر اینها، چه ضرورتی داشت که عراقیها برای عبور یک کشتی از کاپیتان ایرانی استفاده کنند؟
به گفته منتقدان دستگاه رهگیری خیلی سطحی مطرح شده است. کشته شدن برادر زن کیوان محتشم و دو نفر از همکاران وی نه تنها ارتباطی با رویدادهای فیلم ندارد بلکه از نمونه های بارز یک تقلید کور از حوادث فیلمهای پلیسی و سیاسی است. کارگردان با فرستادن یک گروه به ایران و خارج کردن یک فرمانده نظامی، ناخواسته در توان اطلاعاتی عراق اغراق کرده است. رویدادهای فیلم تا دورهای که نیروهای عراقی با محتشم عکس میگیرند خبر از نوعی مبارزه و جنگ روانی علیه ایران میدهد که با ورود کشتی و رفتن به محل اختفاء رهگیر، به نوعی طنز و شوخی تبدیل میشود. این فیلم نه تنها در ارائه تصویری از هشت سال دوران جنگ تحمیلی ناموفق است بلکه در دستیابی به گیشه نیز ناکام مانده است.[5]
[1]. روزنامه رسالت، «یادداشتهای جشنواره شانزدهم»، 28/11/1376، ص 9.
[2]. نشریه زن روز، «تارهای سردرگمی در تارهای نامرئی»، ش 1672، 1377، ص 49.
[3]. روزنامه رسالت، همان.
[4]. روزنامه جمهوری اسلامی، «یادداشتی بر فیلم تارهای نامرئی»، 23/6/1377، ص 8.
[5]. نشریه زن روز، همان.
