عملیاتها
عملیات غیور اصلی (عملیات آزادسازی سوسنگرد)
سعید علامیان
1326 بازدید
عملیات آزادسازی سوسنگرد، 26 آبان 1359 با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ستاد جنگهای نامنظم مصطفی چمران انجام شد. در نتیجه این عملیات، ارتش بعثی عراق پس از سه روز محاصره مدافعین شهر، با تحمل تلفات زیاد عقب نشست و سوسنگرد آزاد شد.
ارتش عراق بار اول، 7 مهر 1359، سوسنگرد واقع در شصت کیلومتری شمال غرب اهواز را اشغال کرد، ولی دو روز بعد، با شبیخون پاسداران سپاه اهواز به فرماندهی علی غیور اصلی، این شهر آزاد شد و نیروهای عراقی عقبنشینی کردند. پس از این عقبنشینی، طی 45 روز فاصله اشغال اول سوسنگرد و محاصره آن برای بار دوم، ارتش عراق دو گردان زرهی، یک گردان پیاده مکانیزه و یک گردان تکاور را وارد مرز کرد و 22 مهر 1359 شهر بستان واقع در 25 کیلومتری غرب سوسنگرد را اشغال کرد. عراقیها از آنجا با هدف تصرف سوسنگرد شروع به پیشروی کردند. اما با مقاومت رزمندگان، طی یک ماه، از 22 مهر تا 21 آبان 1359، فقط توانستند ده کیلومتر پیشروی کنند.
نیروی زرهی عراق در 23 آبان 1359، با استعداد بیش از یک تیپ، جاده سوسنگرد را بست و به سمت جاده دهلاویه پیشروی کرد و عملاً سوسنگرد محاصره شد. در همین روز در دهلاویه درگیری به اوج رسید؛ بهطوریکه تا 5 بعدازظهر، از رزمندگان سی تن شهید و چهل نفر زخمی شدند. مسئولان سپاه، تلفنی اوضاع سوسنگرد را به اطلاع نمایندگان امام خمینی در شهرهای مختلف رساندند. صبح 24 آبان نیروهای عراقی به 5/1 کیلومتری سوسنگرد رسیدند. سیوپنج نفر از پاسداران با تعداد محدودی خمپارهانداز و آرپیجی در مقابل آنها مقاومت کردند، اما در نهایت در محاصره عراقیها قرار گرفتند. از این تعداد فقط چهارده نفر از محاصره نجات یافتند و بقیه شهید و اسیر شدند. در فاصله 21 تا 24 آبان، سه فرمانده عملیات سپاه سوسنگرد؛ مرتضی یاغچیان، علی تجلایی و صادق حیدرخانی، مجروح شدند. علی تجلایی بااینکه گلوله در کتفش بود، به فرماندهی ادامه داد.[1]
از طرفی، آیتالله سیدعلی خامنهای، نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع در آن زمان، که از اخبار سوسنگرد بهشدت نگران بود، در جلسه شورای عالی دفاع در تهران، مطرح کرد که اگر شهر را بگیرند، مدافعان شهید خواهند شد: «گفتم خسارت شهادت بچهها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت. اما بچهها را به دست نمیآوریم. [ابوالحسن] بنیصدر [رئیسجمهور وقت و فرمانده کل قوا] گفت من دنبال این قضیه هستم. ما هم زودتر جلسه را تعطیل کردیم که بنیصدر برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد.» اما آیتالله خامنهای با پیگیری وضعیت سوسنگرد از مسئولان ارتش و سپاه، متوجه شد کاری صورت نگرفته است. به همین دلیل 25 آبان به اهواز رفت و در تماسی با بنیصدر از وضع موجود گلایه کرد و از او خواست دستوری دهد. بنیصدر به ایشان گفت: «خوب است شما به ستاد لشکر بروید؛ آنها را نوازشی بکنید و مسئولان لشکر را تشویقشان کنید، من هم از اینطرف دستور میدهم مشغول شوند و کار کنند.»[2]
بعدازظهر 25 آبان 1359، جلسهای در اتاق جنگ لشکر 92 با شرکت آیتالله سیدعلی خامنهای، مصطفی چمران (فرمانده ستاد جنگهای نامنظم)، سرتیپ ولیالله فلاحی (فرمانده ستاد مشترک ارتش)، سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد (فرمانده ژاندارمری و نیروی زمینی ارتش)، سرهنگ غلامرضا قاسمی (فرمانده لشکر 92 زرهی)، داود کریمی (فرمانده ستاد عملیات سپاه)، حسن باقری (مسئول اطلاعات ستاد عملیات سپاه) و سیدمحمد غرضی (استاندار خوزستان) تشکیل شد. در این جلسه طرح آزادسازی سوسنگرد بر مبنای اطلاعات حسن باقری شکل گرفت. تصویب شد که تیپ 2 لشکر 92 زرهی به همراه 120 نیروی سپاه مجهز به سلاح ضدتانک، خط محاصره سوسنگرد را بشکنند. نیروهای ستاد جنگهای نامنظم چمران و بسیج نیز، تأمین راه تدارکاتی و حفاظت عقبه و پهلوی جبهه را بر عهده بگیرند. زمان عملیات ساعت 5 صبح 26 آبان 1359 تعیین شد. بعد از این جلسه سرتیپ ظهیرنژاد به دزفول رفت تا این طرح را به اطلاع بنیصدر برساند.[3]
ساعت 12 شب، غرضی به داود کریمی خبر داد که به دستور بنیصدر، تیپ 2 از شرکت در عملیات منع شده است. کریمی موضوع را تلفنی به اطلاع آیتالله خامنهای رساند. ایشان هم بلافاصله نامه هشداردهندهای به شرح زیر صادر کردند:
«شب دوشنبه 26/8/59، ساعت 01:10
سرکار سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز
با سلام
شنیدم تیمسار ظهیرنژاد به شما تلفن کردهاند که تیپ 2 فردا وارد عمل نشود مگر بنا به امر. منظورشان امر آقای رئیسجمهور است. من این عدول از تصمیم عصر را قابل توجیه نمیدانم. این به معنای تعطیل یا به ناکامی کشاندن عملیات فردا است. استعداد دشمن چنان است که آن دو گروهان پیاده یارای کار درستی در برابر آن ندارند و اگر تیپ وارد عمل نشود، در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح، اگر برای تصمیم نهایی بخواهیم منتظر آمدن تیمسار ظهیرنژاد بمانیم، وقت خواهد گذشت. جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری بار دشمن را سبک نکنیم، همه نابود خواهند شد و شهر کاملاً سقوط خواهد کرد. خلاصه اینکه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان روال که عصر صحبت شد پیش برود و تیپ آماده باشد که صبح وارد عمل شود. در غیر این صورت مسئولیت سقوط سوسنگرد با هرکسی است که از این تصمیم عدول کرده است. سیدعلی خامنهای.»[4]
همان شب، قبل از این جریان، شهابالدین اشراقی (داماد امام خمینی) با آیتالله خامنهای تماس گرفته و جویای اوضاع سوسنگرد شده بود: «سر شب مرحوم اشراقى، داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. گفتم قرار بر این است که عملیات انجام شود. ظاهراً اظهار تردید کرده بودم که دغدغه دارم، ممکن است عملیات انجام نشود، مگر اینکه امام دستور دهد. ایشان رفت با امام تماس گرفت، پیغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و تیمسار فلاحی هم باید مباشر عملیات باشد. نامه را دادم به دست یکی از برادرها و گفتم این نامه را میبری و اگر سرهنگ قاسمی خواب هم بود، از خواب بیدارش میکنی و نامه را به دستش میدهی.»[5]
لحن و قاطعیت نامه تأثیر خود را گذاشت. چیزی نگذشت که تیمسار ظهیرنژاد با سرهنگ قاسمی تماس گرفت و به او اعلام کرد که با رئیسجمهور صحبت شد و گفته است اگر لازم شد از تیپ 2 استفاده شود.
بیستوششم آبان 1359، عملیات طبق طرح حمله تعیینشده، با مقداری تأخیر آغاز شد و ساعت 13:30 با پیشروی نیروهای پیاده مردمی، سپاه و ستاد جنگهای نامنظم و پشتیبانی تیپ 2، سوسنگرد برای همیشه آزاد شد.[6]
در این عملیات، خلبانان پایگاههای شکاری دزفول، تبریز، همدان، اصفهان و شیراز با بمباران تجهیزات دشمن و پوشش هوایی در به نتیجه رساندن این عملیات سهم زیادی داشتند. در این روز یک فروند هواپیمای میگ 23 نیروی هوایی عراق، با پدافند هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی سرنگون شد.[7]
همچنین خلبانان هوانیروز در محور سوسنگرد، حمیدیه و بستان 22 دستگاه تانک، بیست کامیون حامل نیرو، دوازده دستگاه جیپ، تعدادی تانکر سوخت و کامیون مهمات و دستگاههای مخابراتی دشمن را منهدم کردند.[8]
ضایعات لجستیکی عراق در این عملیات شامل، انهدام 174 دستگاه تانک، هشت دستگاه نفربر، پنج دستگاه کامیون، 49 عراده توپ، 23 دستگاه خودرو حامل مهمات، هفت چادر مهمات، سه دستگاه خودرو حامل موشک، دو دستگاه لودر، چهار عراده توپ خمسهخمسه، دو قبضه تیربار، یک قبضه ضدهوایی، یک قبضه خمپارهانداز و 29 دستگاه خودروی نظامی بود. همچنین 750 نفر از نیروهای عراقی کشته و زخمی و هجده نفر اسیر شدند.[9]
[1]. علامیان، سعید، حسن باقری، ج1: روایت زندگی، تهران: مرکز نشر آثار شهید حسن باقری، 1390، ص399ـ395.
[2]. صف (ماهنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران)، ش392، آبان 1392، ص10.
[3]. حسن باقری، ج1، ص400.
[4]. همان، ص387 و 388.
[5]. صف (ماهنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران)، همان، ص12.
[6]. علامیان، سعید، ملاقات در فکه: زندگینامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)، تهران: سوره مهر، 1396، ص121.
[7]. صف (ماهنامه ارتش جمهوری اسلامی ایران)، همان، ص91.
[8]. همان، ص95.
[9]. همان، ص52.