شب دهم

زینب احمدی
46 بازدید

فیلم سینمایی شب دهم توسط جمال شورجه در سال ۱۳۶۸ ساخته شده و موضوع آن  متحول شدن شخصیت اول فیلم با رفتن به جبهه‌های جنگ تحمیلی است.

کار‌‌گردان جمال شورجه، دستیار کارگردان منوچهر داوودی، فیلمنامه‌نویس جمال شورجه و رحیم رحیم‌‌پور، مدیر فیلمبرداری رضا بانکی، دستیار فیلمبردار جلال عالی‌فکر، منشی صحنه شاهد سلطانی آزاد، صدابردار مهدی دژبدی، تدوین‌گر احمد ضابطی جهرمی، موسیقی متن کامبیز روشن‌روان، لابراتوار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر صحنه اکبر نیک‌رو  و بازیگران جهانبخش سلطانی، ولی‌الله شیر‌اندامی، ملیحه نیکجومند، نسرین خدا‌دوست‌ مقدم، غلامرضا بنفشه‌خواه، علی‌رضا اسحاقی، مهرداد ضیایی، علی‌رضا ودایی و ... هستند.

 این فیلم ۸۰ دقیقه‌ای محصول مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که ۱۳ تیر ۱۳۶۹ به نمایش درآمد و 3.241.610 ریال فروش کرد.[1]

عزیز سحرخیز (جهانبخش سلطانی) در جریان پیروزی انقلاب و در شب دهم محرم پس از درگیری خیابانی عزاداران با مأموران ارتش پهلوی که برای حمایت از چند آمریکایی مست به خیابان آمده‌اند از مهلکه می‌گریزد و همسرش (نسرین مقدم) را تنها رها می‌کند. او تا سال‌ها از اقدام خود احساس حقارت و پشیمانی می‌کند و موفق نمی‌شود فرزندش را که شانزده ساله شده و تحت تأثیر برادر همسرش نایب (ولی‌الله شیراندامی) است که عزاداران شب دهم محرم را رهبری می‌کرد، از او دور کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی، پسر عزیز به جبهه می‌رود و عزیز به دنبال پسر روانه جبهه می‌شود تا او را بازگرداند، اما در راه بر اثر موج انفجار دچار فراموشی می‌شود و پس از بهبودی خود را در موقعیت متفاوتی می‌بیند.[2]  

جمال شورجه درباره انگیزه ساخت این فیلم گفته است: «علت و انگیزه من در سینما و از ساخت این فیلم این بود که مقداری اندیشه و اعتقاد دارم که از طریق سینما بهتر و راحت‌تر می‌توان نشر و پخش شود؛ این‌ها البته اندیشه من نیست، ما از خودمان چیزی نداریم و از جای دیگری تغذیه می‌کنیم: قرآن و سنت پیشوایان اسلام».[3]

مضمون این فیلم مانند فیلم قبلی جمال شورجه تحول انسان در جنگ است. برخی منتقدان می‌گویند جمال شورجه در انتقال پیام صداقت دارد اما در پرداخت روایت، شخصیت‌پردازی و فضاسازی ضعف‌هایی دارد، همچنان که در فیلم قبلی‌اش «روزنه» داشت، اما در مجموع فیلم قابل تأملی است. گرایش فیلمساز در برخورد با مسائل رایج و روزمره و عدم سوگیری در بیان وقایع، اولین و مهمترین امتیاز این فیلم است، زیرا باعث شده روایت فیلمش صادقانه‌تر شود. انتخاب یک شخصیت بیزار از جنگ (عزیز سحرخیز) که بازتاب بخشی از یک واقعیت اجتماعی موجود در بافت جامعه ماست، قابل تأمل است. تمرکز و توجه شورجه به کنش قهرمان فیلم، برگرفته از الگوی رفتاری فیلم‌فارسی است؛ شخصیت پدر که شبیه لمپن‌هاست و برای منصرف شدن پسرش محسن از رفتن به جبهه تلاش می‌کند، شبیه شخصیت‌های دهه پنجاه سینماست. در واقع کارگردان یک رویکرد واپس‌گرایانه به سنت نمایشی دهه پنجاه شمسی دارد که ترکیب آن با سینمای دفاع مقدس و حال و هوای جنگ تحمیلی، ترکیب ناجور و نچسبی از آب درآمده و تماشاگر نمی‌تواند آن را قبول کند.[4]  

منتقدین دیگری گفته‌اند فیلم سینمایی شب دهم از جهات مختلف دارای معایب و کاستی‌های بسیاری است. فیلمبرداری نامناسب صحنه‌ها که بعضاً با عدم وضوح تصویر همراه است و نورپردازی‌های غلط فیلم از این کاستی‌ها هستند. به عنوان مثال صحنه بمباران شهر در شب توسط هواپیماهای عراقی یکی از این ایرادهاست. زمانی که برق قطع می‌شود مرد خانواده برای رفع تاریکی چراغ کوچکی روشن می‌کند و در راهرو قرار می‌دهد، در حالی که در همان لحظه طیف وسیعی از نور نارنجی از منبع نامشخصی به حیاط می‌تابد و ناگهان بدون دلیل به نور آبی تبدیل می‌شود. حتی در تغییر نماها نیز این نورها تغییر می‌کند. تدوین فیلم نیز ضعیف است و بازیگران، بازی خوبی ندارند.

 از نگاه کارشناسان بزرگ‌ترین مشکل فیلم از فیلمنامه است، چرا که روایت آن مشوش است. چرا مردی که از سر ضعف و بزدلی نتوانسته روبروی ساواک پهلوی بایستد و خانواده‌اش را نجات دهد، باید سال‌ها در فشار روحی باشد و بعدها مانع رفتن پسرش به جنگ ‌شود ولی خودش عاقبت به جنگ و جبهه رفته و متحول شود؟ صحنه‌ها ارتباط منطقی با هم ندارند. حادثه‌ها کنار هم قرار گرفته‌اند اما چندان ربطی به هم ندارند.

در نهایت بسیاری از منتقدان معتقدند فیلم حرف جدیدی برای تماشاگر ندارد و تأثیری هم بر او نخواهد گذاشت.[5]


[1] - سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران سال ۱۳۷۰، پاییز ۱۳۹۵، ص ۱۳.

[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران (فیلم‌شناسی سینمای ایران ۱۳۵۸-۱۳۷۲)، تهران، قطره، ۱۳۸۳، ص ۱۹۷ و ۱۹۸.

[3] - ماهنامه جانباز، ش ۲، اسفند ۱۳۶۸، ص ۴۱.

[4] - امید، جمال، تاریخ سینمای ایران ۱۳۵۸-۱۳۶۹، تهران، روزنه، ۱۳۸۲، ص ۱۰۴۲- ۱۰۴۵.

[5] - روزنامه سلام، ش ۳۹۱، چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۷۱، ص ۵.