اردوگاه‌های اسرا (عراق)

سجاد نادری‌پور
7 بازدید

در طول هشت سال دفاع مقدس، برای اسکان اسرای ایرانی، در مجموع ۲۱ اردوگاه؛ ۶ اردوگاه در استان الانبار، ۴ اردوگاه در استان نینوا، 9 اردوگاه در استان صلاح‌الدین، 1 اردوگاه در استان دیالی و 1 اردوگاه در استان بغداد تشکیل شد.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جدی شدن مسئله اسیران جنگی، رژیم بعث به منظور اسکان اسرا، اردوگاه‌هایی در شهرهای مختلف عراق تأسیس کرد. اردوگاه‌های اسرا در منطقه‌های نظامی شهرهای رمادی (استان الانبار)، موصل (استان نینوا)، تکریت (استان صلاح‌الدین)، بعقوبه (استان دیالی) و بغداد (استان بغداد) واقع شده بود. این اردوگاه‌ها قبل از ورود اسرای ایرانی، قرارگاه سربازان بود و با شروع جنگ تحمیلی، به اسرا اختصاص داده شد.[1] تمام این اردوگاه‌ها، در مناطق سنی‌نشینی که طرفداران حزب بعث اکثریت را داشتند، بنا شده بود.[2]

اولین اردوگاه اسرای ایرانی در عراق، در منطقه نظامی شهر رمادی تشکیل و به اردوگاه «رمادی» معروف شد. اسیران این اردوگاه با ظرفیت حدود 1200 نفر، متشکل از نیروهای ارتش، سپاه، ژاندارمری، نیروهای مردمی و ساکنان مناطق مرزی قصر شیرین و کرمانشاه بود که در روزهای ابتدایی حمله سراسری عراق، به اسارت دشمن درآمده بودند. ظرفیت این اردوگاه، ظرف چند روز اول جنگ تکمیل شد.[3]

اسارت تعداد دیگری از رزمندگان ایران و ساکنان جنوب کشور همچون منطقه آبادان و خرمشهر، منجر به تأسیس اردوگاهی دیگر در منطقه نظامی شهر موصل شد. در این میان تعدادی از افسران و خلبانان نیز به اسارت درآمدند که بعثی‌ها تعدادی از آنها را به اردوگاه و گروهی را به زندان منتقل کردند. این وضعیت تا حدود یک سال بدین شکل بود و اسرای ایران به این دو اردوگاه منتقل می‌شدند.[4]

بعثی‌ها در شهریور ۱۳۶۰، عده‌ای از اسرای افسر و کمک خلبان را که تقریباً یک سال قبل به اسارت درآمده بودند و این مدت را در زندان ابوغریب معروف به زندان پلیس و زندان دارالمساجن،[5] در منطقه ابوغریب و اطراف شهر خوانزاری در 34 کیلومتری بغداد[6] سپری کرده بودند، از زندان خارج کرده و به اردوگاهی در منطقه نظامی رمادی منتقل کردند و بدین‌ترتیب دومین اردوگاه در شهر رمادی تشکیل شد. بعثی‌ها این اردوگاه را به‌ دلیل قرار داشتن در استان الانبار، «انبار» نامیدند. این اردوگاه به‌دلیل تلفظ اشتباه واژه انگلیسی (ANBAR) که بر سر در اردوگاه نصب شده بود توسط اسرای ایرانی، به اردوگاه «عنبر» شهرت یافت. بعثی‌ها بعد از عملیات طریق‌القدس و مطلع‌الفجر در سال ۱۳۶۰، رزمندگان به اسارت درآمده در این دو عملیات را به اردوگاه تازه‌تأسیس عنبر منتقل کردند. بعثی‌ها پس از به اسارت درآوردن چند پزشک ایرانی، آنها را پس از زندان به اردوگاه عنبر منتقل کرده و چهار آسایشگاه این اردوگاه را به ‌عنوان بیمارستان در نظر گرفتند. بعد از این، اسرای مجروح را ابتدا به این اردوگاه آورده و پس از مداوای سطحی، به اردوگاه‌های دیگر منتقل می‌کردند.[7]

در ۲۳ خرداد ۱۳۶۱، ۵۰۰ نفر از اسرای عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس به اردوگاهی در موصل منتقل شدند و بدین‌ترتیب مقطع 1 اردوگاه موصل افتتاح شد. این اردوگاه که از سایر اردوگاه‌های موصل بزرگتر بود، به اردوگاه موصل بزرگ شهرت یافت. در تیر ۱۳۶۱، عملیات رمضان به وقوع پیوست که در این عملیات نیز حدود ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان به اسارت دشمن درآمدند و بعثی‌ها با انتقال ۵۰۰ نفر از آنها به اردوگاه ۲ الف موصل و انتقال 1200 نفر از اسرای عملیات رمضان، مقطع ب اردوگاه 1 موصل را تأسیس کردند.[8]

مدتی بعد، بعثی‌ها به لحاظ باورها و اعتقادات اسرا، درصدد تفکیک آنها برآمدند و ۱۶ شهریور ۱۳۶۱، اردوگاهی دیگر در موصل به ‌نام اردوگاه ۴ موصل افتتاح کردند؛ این اردوگاه را به اسرای مذهبی و به گفته بعثی‌ها مخربین اختصاص دادند و به همین علت «حرس خمینی» نام گرفت. اولین گروه از اسرای این اردوگاه، افراد مذهبی و فعال اردوگاه ۲ الف موصل بودند و چند ماه بعد، اسرای مذهبی و فعال اردوگاه ۱ موصل نیز به این اردوگاه انتقال یافتند.[9]

بعد از وقوع یک درگیری شدید بین اسرای اردوگاه رمادی و نیروهای بعثی در اسفند ۱۳۶۱، بعثی‌ها حدود ۲۰۰ نفر از اسرای مذهبی و فعال این اردوگاه را به موصل ۳ (اردوگاه ۴؛ حرس خمینی) انتقال دادند و بدین‌ترتیب از جمعیت این اردوگاه کاسته شد.[10]

در سال ۱۳۶۱، دشمن برای اولین‌ بار در میان اسرای عملیات بیت‌المقدس، شاهد حضور رزمندگان نوجوان ایرانی بود. برای همین، بعد از تخلیه اردوگاه رمادی از اسرای مذهبی، درصدد جمع‌آوری اسرای نوجوان در یک‌جا به منظور بهره‌برداری تبلیغاتی برآمدند. اسرای نوجوان عملیات بیت‌المقدس و محرم از اردوگاه عنبر و اسرای نوجوان عملیات والفجر مقدماتی را از اردوگاه ۱ موصل، به اردوگاه رمادی منتقل و در قاطع ۳ مستقر کردند.[11]

اردوگاه ۳ الف موصل، چهارمین اردوگاه در شهر موصل بود که آذر ۱۳۶۲، با ورود اسرایی از اردوگاه‌های ۱، ۲ و ۳ موصل و اردوگاه عنبر افتتاح و پس از سه ‌ماه منحل شد و اسرای این اردوگاه‌ها به اردوگاه‌های خود بازگردانده شدند. همزمان با شروع عملیات خیبر نیز، تعدادی از آنها به این اردوگاه و سپس به اردوگاه ۲ موصل منتقل شدند و بدین‌ترتیب اولین مقطع از این اردوگاه (۲ الف) با انتقال ۱۷۰۰ نفر از اسرای عملیات خیبر در اسفند ۱۳۶۲ منحل و مقطع دوم آن با نام اردوگاه ۲ ب موصل تأسیس شد.[12]

اسرای انتقالی از اردوگاه ۲ الف موصل به عنبر، در قاطع شماره 1 این اردوگاه جای داده شدند و این قاطع به افسران اختصاص یافت. در پی این اقدام، بیمارستان اردوگاه به 2 آسایشگاه تقلیل یافت و بعد از تأسیس اردوگاه ۵ الف تکریت، همه افسران اردوگاه عنبر به این اردوگاه منتقل شدند و این اردوگاه به اسرای افسر و درجه‌دار ایرانی اختصاص یافت؛ البته تعدادی سرباز نیز برای انجام امور افسران در کنار آنها قرار گرفتند که پس از افزایش آمار افسران اسیر و انتقال آنها به این اردوگاه، سربازان از این اردوگاه خارج شدند. بعد از ورود اسرای اردوگاه ۲ الف موصل به اردوگاه رمادی، تغییراتی در اردوگاه پدید آمد؛ اسرای مذهبی از این اردوگاه خارج و اسرای نوجوان در قاطع ۱۳ این اردوگاه جای گرفتند.[13]

بعد از عملیات خیبر و به اسارت درآمدن حدود ۴۰۰ نفر از اسرای نوجوان، بعثی‌ها اسرای نوجوان – مشهور به اطفال - را در یک اردوگاه جای دادند؛ در فروردین ۱۳۶۳، اردوگاهی در کنار اردوگاه رمادی و عنبر تأسیس شد و اسرای نوجوان رمادی و ۲ ب موصل به آن منتقل شدند و این اردوگاه پس از اردوگاه رمادی ۱، رمادی ۲ (اردوگاه 7) نام گرفت. اردوگاه رمادی ۲ به علت قرار گرفتن بین اردوگاه رمادی و عنبر، به اردوگاه بین‌القفصین و به علت حضور نوجوانان با میانگین سنی ۱۵ تا ۱۸ سال، به اردوگاه اطفال شهرت یافت.[14]

بعثی‌ها در فروردین ۱۳۶۳، اردوگاه ۳ ب موصل را برای دومین‌بار با ورود تقریباً ۷۰۰ نفر از اسرای مذهبی و فعال اردوگاه ۱ و ۴ موصل تشکیل دادند.[15]

اردوگاه دیگری که در سال ۱۳۶۳ تشکیل شد، اردوگاه ۳ رمادی (۹ الف رمادی) بود. این اردوگاه در پی به اسارت درآمدن تقریباً ۲۵۰ نفر در عملیات بدر تأسیس شد و پس از آن اسرای عملیات قادر ۱ و ۲ (تیر و شهریور 1364) که تقریباً ۴۰۰ نفر بودند، به این اردوگاه منتقل شدند.[16]

در بهار 1365، حدود ۳۰۰۰ نفر از رزمندگان ایران به اسارت دشمن درآمدند، بعثی‌ها حدود ۱۵۰۰ نفر از آنان را به اردوگاه ۱۰ رمادی منتقل کردند و سپس اسرای اردوگاه ٩ الف رمادی را به اردوگاه ۷ رمادی منتقل کردند و بقیه اسرا را به اردوگاه ۹ رمادی منتقل کردند؛ بدین‌ترتیب دومین مقطع این اردوگاه (۹ ب) تشکیل شد.[17]

پس از عملیات کربلای ۴ در اسفند ۱۳۶۵، اردوگاهی در شهر تکریت تأسیس شد که اردوگاه ۱۱ نامیده شد. اسرای این اردوگاه اولین گروهی بودند که بعثی‌ها از ثبت‌نام آنها نزد نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب سرخ خودداری کردند. اسرای عملیات کربلای ۵ و کربلای ۶ که در سال ۱۳۶۶ به اسارت درآمدند نیز به این اردوگاه منتقل شدند.[18]

در اردیبهشت ۱۳۶۶، حدود ۱۵۰ نفر از اسرای مذهبی و فعال اردوگاه‌های ۶، ۷ و ۸ رمادی (عنبر) و ۱، ۲، ۳ و ۴ موصل به اردوگاهی تازه‌تأسیس منتقل شدند. این اردوگاه نزدیک اردوگاه افسران در شهر تکریت بود و اردوگاه ۵ یا اردوگاه رهبران نام گرفت.[19]

در فروردین ۱۳۶۷، حدود ۶۰۰ نفر از رزمندگان ایران در بازپس‌گیری فاو به اسارت دشمن درآمدند که برای اسکان آنها، اردوگاه 12 در شهر تکریت که ۴۰۰۰ نفر گنجایش داشت، تأسیس شد؛ پس از آن، اسرای عملیات بیت‌المقدس ۷ نیز به این اردوگاه منتقل شدند.[20]

در سال ۱۳۶۷، چند روز قبل و چند روز پس از پذیرش قطعنامه، بعثی‌ها عملیات گسترده‌ای در مناطق مختلف انجام دادند و حدود ۲۵۰۰۰ نفر از رزمندگان ایران (عمدتاً ارتشی) را به اسارت بردند. عده‌ای از این اسرا به اردوگاه ۱۲ تکریت و بقیه (حدود 2000 نفر) در اردوگاه جدیدی در شهر رمادی به نام اردوگاه ۱۳ جای گرفتند. همچنین اردوگاه رمادی قدیم و اردوگاه ۶ منحل و اسیران قدیمی آن را به اردوگاه‌های 7، 8، 9، 10 فرستادند. اردوگاه ۳ موصل که به موصل کوچک معروف بود، نیز از اسرای قدیمی (حدود 1000 نفر) تخلیه و اسرای آن به اردوگاه‌های ۱، ۲ و ۴ موصل منتقل شدند.[21]

در کنار اردوگاه ۵ افسران و ۵ رهبران نیز اردوگاهی تأسیس شد که به اسرای ارتشی تازه به اسارت درآمده اختصاص یافت. این اردوگاه (۵ ج) ظرفیت ۱۲۰۰ اسیر را داشت و از اردوگاه‌های مفقودین به ‌شمار می‌رفت.[22]

آمار زیاد اسرا، بعثی‌ها را مجبور به تأسیس اردوگاه‌های متعدد در شهر تکریت کرد که اردوگاه‌های ۱۴، ۱۵ و ۱۶ تکریت از آن جمله بودند.[23] به ‌دنبال آن، بعثی‌ها حدود ۳۵۰۰ نفر از این اسرا را که ترکیبی از اسرای ارتش، بسیج و سپاه و از نیروهای جوان و در حال خدمت وظیفه بودند به اردوگاهی در نزدیکی شهر بغداد منتقل کردند که به علت واقع شدن در منطقه‌ای به ‌نام نهروان، به اردوگاه نهروان مشهور شد و اردوگاه ۱۷ نام گرفت.[24]

اردوگاهی نیز در شهر بعقوبه تأسیس و اردوگاه ۱۸ نامیده شد. ترکیب جمعیتی این اردوگاه، متشکل از اسرای ارتشی بود و حدود ۵۰۰۰ نفر را در آن جای داده بودند.[25]

در میان رزمندگان به اسارت درآمده در تیر ۱۳۶۷، عده زیادی افسر و درجه‌دار نیز بودند که بعثی‌ها در حین بازجویی در زندان‌های موقت، آنها را شناسایی و به پادگان الرشید منتقل و به مدت دو ماه در آنجا نگهداری کردند. ضمن اینکه در این مدت اسرای افسر اردوگاه ۱۱ تکریت را نیز به آنها افزودند و بالاخره در مهر ۱۳۶۷، اردوگاهی برای این گروه در نظر گرفتند و افسران حاضر در زندان را به این اردوگاه منتقل کردند. این اردوگاه اردوگاه ۱۹ نام داشت و مختص افسران مفقود بود.[26]

در اردیبهشت ۱۳۶۸، بعثی‌ها اردوگاه نهروان را به علت نزدیکی به شهر بغداد و همچنین به علت اینکه احتمال شناسایی آن توسط نمایندگان صلیب سرخ وجود داشت تخلیه کرده و برای اسکان اسرای آن، اردوگاه دیگری در شهر تکریت تأسیس کردند که اردوگاه ۲۰ نامیده شد و حدود ۸۰۰ نفر از اسرای اردوگاه نهروان را در آن جای دادند. بقیه اسرای آن اردوگاه را نیز به اردوگاه‌های ۱۸ (بعقوبه) و ۱۶ تکریت منتقل کردند.[27]

اردوگاه‌های ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۹ و ۲0 تکریت و اردوگاه ۱۸ (بعقوبه) جزء اردوگاه‌های مفقود بودند و اسرای حاضر در آنها شرایط بسیار سختی را تحمل و روزگار را با اضطراب و در فضای اختناق‌آوری سپری کردند.[28]

آخرین اردوگاهی که در عراق و قبل از زمان تبادل اسرا تأسیس شد، اردوگاه ۱۷ تکریت بود. بعثی‌ها در پی وقوع یک درگیری بین اسرای اردوگاه ۶ رمادی با منافقان، حدود ۴۰۰ نفر از اسرای این اردوگاه را به اردوگاه ۱۷ تکریت منتقل کردند؛ این اردوگاه با ورود این گروه تأسیس شد و سپس اسرای مذهبی و فعال اردوگاه‌های دیگر رمادی نیز به این اردوگاه منتقل شدند. بعثی‌ها تقریباً ۱۷۰۰ نفر از اسرای اردوگاه‌های رمادی را برای شکنجه و تبعید در این اردوگاه جمع‌آوری کردند؛ این اردوگاه از نظر بعثی‌ها، اردوگاه مخربین و مشاکل بود.[29]

با پایان جنگ و دو سال پس از پذیرش قطعنامه 598، تبادل اسرا آغاز شد. نخستین گروه از اسرای ایرانی، از اردوگاه ۱ موصل تبادل شده و به ایران بازگشتند. پس از آن، همه اسرای حاضر در اردوگاه‌های رمادی، موصل، اردوگاه ۵ افسران و رهبران، اردوگاه ۱۷ تکریت و در نهایت اسرای اردوگاه مفقودین (اردوگاه 19 و 20 تکریت) تبادل شده و به ایران بازگشتند.[30]

معمولاً فرمانده اردوگاه‌ها یک سرهنگ بود و هر چند نحوه چگونگی اداره اردوگاه‌ها از یک مرکز واحد ابلاغ می‌شد، اما در هر اردوگاه بسته به مهارت و نوع مدیریت فرمانده، وضعیت اسرا اندکی متفاوت بود. معمولاً فرمانده اردوگاه فردی دیکتاتور بود که حتی به سربازان خود نیز رحمی نداشت و کوچکترین خطای آنها تنبیه شدیدی در پی داشت. سربازان اردوگاه‌ها نیز معمولاً کم‌سواد، بی‌قید و بی‌بندوبار و دارای فساد اخلاقی و البته معتقد به حکومت بعث بودند. این افراد بیشتر از سه گروه؛ بازماندگان کشته‌شدگان یا اسیران جنگ، معلولان جنگ و فرزندان و وابستگان افسران ارشد ارتش عراق بودند.[31]

اسرا نیز در اردوگاه‌ها فعالیت‌هایی داشتند و با انتخاب ارشد اردوگاه، رهبر معنوی اردوگاه و شورای رهبری، فضای داخلی اردوگاه و نحوه برخورد با بعثی‌ها را مدیریت می‌کردند و گاهی که اجازه می‌یافتند یا پنهانی کلاس‌های آموزشی یا مراسم مذهبی برگزار می‌کردند.[32]

در اردوگاه‌های عراق، حقوق اسیران به دفعات نقض می‌شد و اسیران از امکانات اولیه زندگی محروم بودند. در بدو ورود اسیران به اردوگاه، آنها را از محلی به نام تونل وحشت عبور می‌دادند که نیروهای عراقی از دو طرف، با وسایلی از قبیل کابل، نبشی و چوب آنان را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند.[33] قطع آب و جیره غذایی، حبس درون آسایشگاه برای مدت چند روز، ضرب و جرح با شلاق، زدن با میله و باتوم، آویزان کردن از سقف یا پنکه با دست بسته، آویزان کردن اجسام سنگین به برخی اندام اسیر، مجبور کردن اسیر به خوردن صابون یا پودر رختشویی، جلوگیری از خواب و استراحت، اتو کشیدن روی بدن اسیر، ناخن کشیدن، دادن شوک‌های الکتریکی، وصل کردن برق به اندام اسیر به‌ خصوص به گوش‌ها، شکستن استخوان‌ها و بریدن اعضای بدن، کور کردن چشم‌ها، داخل گونی کردن اسرا و از بالای بلندی یا پله‌ها به پایین پرت کردن، خوراندن قرص‌های مخدر یا تزریق آمپول‌های بی‌حس‌کننده در ایام محرم و سوگواری‌ها از شکنجه‌هایی بود که نسبت به اسیران ایرانی در اردوگاه‌های عراق اعمال می‌شد.[34]


[1]. ده‌نمکی، مسعود، فرهنگنامه اسارت و آزادگان - معرفی اجمالی اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق، ج 17، تهران، انتشارات کتاب نشر، 1392، ص 6.

[2]. عزیزی، مجتبی، «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 29، سال هفتم، تابستان 1389، ص 145.

[3]. ده‌نمکی، مسعود، همان، ص 6.

[4]. همان، ص 6 و 7.

[5]. ده‌نمکی، مسعود، همان، ج 76، تهران، کتاب نشر، 1401، ص 15.

[6]. همان، ص 16.

[7]. همان، ج 17، ص 7.

[8]. همان، ص7 و 8.

[9]. همان، ص 8.

[10]. همان.

[11]. همان.

[12]. همان.

[13]. همان، ص 8 و 9.

[14]. همان، ص 9.

[15]. همان.

[16]. همان.

[17]. همان، ص 10.

[18]. همان.

[19]. همان.

[20]. همان.

[21]. همان، ص10 و 11.

[22]. همان، ص11.

[23]. همان.

[24]. همان.

[25]. همان.

[26]. همان.

[27]. همان، ص 11 و 12.

[28]. همان، ص 12.

[29]. همان.

[30]. همان.

[31]. عزیزی، مجتبی، «نگاهی به وضعیت اسیران ایرانی در عراق»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 29، 1389، ص 144.

[32]. ده‌نمکی، مسعود، همان، ج 17، ص 31 تا 34.

[33]. عزیزی، مجتبی، همان، ص 148 و 149.

[34]. همان، ص 149.