آثار

شب خاطره

112 بازدید

کتاب «شب خاطره» متعلق به برنامه ماهانه شب خاطره است که دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری از سال 1372 تاکنون با تکیه بر خاطرات شفاهی با برقراری ارتباط مستقیم مردم با صاحبان خاطرات جنگ و راویان مناسبت‌های انقلاب اسلامی در حوزه هنری برگزار کرده است. این کتاب در سه جلد منتشر شده است.

کتاب شب خاطره (دفتر اول) در سال 1387، با شمارگان 2200 نسخه، با بهای 1900 تومان در 146 صفحه به اهتمام مجتبی عابدینی؛ (دفتر دوم) در سال 1390 با شمارگان2500 نسخه با بهای 3200 تومان در 127 صفحه به اهتمام محمدحسین قدمی و (دفتر سوم) در سال 1398 با شمارگان 1250 نسخه با بهای 16000 تومان در 103 صفحه به اهتمام بتول توشمالی در قطع رقعی با جلد نرم از سوی انتشارات سوره مهر حوزه هنری منتشر شده است.

دفتر اول در سال‌های 1388 و 1391 و دفتر دوم در سال 1391 بدون تغییر در محتوا تجدید چاپ شده است. طراح جلد رضا زواری است. طرح جلد دفتر اول در چاپ اول و دوم به رنگ طوسی تیره و مشکی است که در دو سوم بالایی آن یک طرح اسلیمی به رنگ نارنجی دیده می‌شود و عنوان با قلم درشت به رنگ سفید بالای جلد نوشته شده است. در چاپ سوم طرح جلد تغییر کرده و رنگ جلد آن با زمینه نقره‌ای با طرحی از کبوتر و نارنجک و برگه‌های لوله‌شده به رنگ آبی و عنوان کتاب با قلم درشت و سیاه‌رنگ، نوشته شده است. طرح جلد دفتر دوم همانند دفتر اول است، اما در طرح جلد دفتر سوم رنگ کبوتر و نارنجک و برگه‌های لوله‌شده سبزرنگ و طرح‌های اسلیمی به آن اضافه شده است.

صفحات ابتدایی کتاب قبل از متن اصلی به ترتیب عبارت‌اند از صفحه عنوان، شناسه، فهرست و اشاره. فهرست خاطرات دفتر اول به ترتیب عبارت‌اند از صدای آشنا از مرحوم سیدعلی اکبر ابوترابی، دست‌ها بالا سالار از احمد احمد، روز پانزدهم از رضا ایران‌منش، چی خواستیم چی شد از محمدرضا ترابی‌زاده، شهر آلوده است از ابراهیم حاتمی‌کیا، شب حادثه از سیده زهرا حسینی، خیانت خبرنگار از علیرضا رحیمی، رمز عبور از رحیم صفوی، ما زنده‌ایم از علی صیاد شیرازی، امید و التهاب از محمدرضا طالقانی، ﺷﺐ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﻣﺎﻧﺪنی از ﺣﺴﻴﻦ ﻣﻈﻔﺮ، ﺑﺎﻍ ﻃﺎﻟﻘﺎنی از ﺭﺳﻮﻝ ﻣﻼﻗلیﭘﻮﺭ، ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﺮﻭﺍﺯ از علی میلانی، ﺣﺒﺎﻧﻪ از ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻧﺎﻫﻴﺪی، ﻳﻮﺳﻒ ﻣﻦ از ﻣﺤﻤﺪ نظام‌اسلامی، ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺍﷲﺍﻛﺒﺮ! ﺗﻠﻔـﻦ میﺯﻧﻨـﺪ ﺍﷲﺍﻛﺒـﺮ! از ﻣﻴﻨﺎ ﻧﻈﺎمی و ﭘﻴﺎﻡ ﻫﻤﺸﺎﮔﺮﺩی از ﺑﻴﮋﻥ ﻧﻮﺑﺎﻭﻩ است.  

فهرست خاطرات دفتر دوم به ترتیب عبارت‌اند از کو گوش شنوا از مریم کاتبی، وارطان از مادر شهید وارطان، مرغ از قفس پرید از عبدالرضا زمانی، آرامش قبل از طوفان از احسان رجبی، فریاد لبنان از خانم هیام، راه رجا از عاتقه صدیقی (همسر شهید رجایی)، قاتل میهمان از رضا برجی، مرخودی بزو از فردوس حاجیان، الفرسان از محمد ابوجهاد، پل از علیرضا مرادی، حظیره القدس از مهدی عبدخدایی، هدف، بغداد از خلبان سیروس باهری، غریبانه از پرویز بیگی حبیب‌آبادی، میهمان ناخوانده از فریدمحمد صالحی، تشت و طناب از مرضیه حدیدچی (دباغ)، قول مردونه از محمود رفیعی، نسیم زندگی از موسی حسین‌زاده، چاقوی ضامن‌دار از انسیه شاه‌حسینی، رمز مهربانی از حسن محمدی، ادواردو از محمدحسن قدیری ابیانه، مرد عمل از مهندس مهدی چمران.

فهرست خاطرات دفتر سوم به ترتیب عبارت‌اند از خدایا مرا با حاج عیسی محشور کن از حاج عیسی جعفری، مأموریت از احمد اسدی، ممقانی از مجتبی عسگری، پاسخ خدا از علی‌اصغر فانی، موشک جواب موشک از فروزش، پشت دیوار کاهگلی از محمدباقر قالیباف، خط‌شکنان خودشکن از قدوسی، خدا کند دروغ باشد از محمدرضا گلشنی، از زبان پدر از جهاندار، من خون بعثی نمی‌خواهم از خدیجه میرشکار، اسارت از فریبرز خوب‌نژاد، اردوگاه موصل از مهدی خسروی، حاجی! اینجا هم پارتی‌بازی؟ از محمد کوثری، از کرخه تا کربلا از حجت‌الاسلام پناهیان، معجزه از محسن رضایی، قصه ناگفته از علی شاه‌حاتمی و تیر خلاص از ناصر قربان‌سروی.

در دفتر اول اولین خاطره با عنوان «صدای آشنا» از مرحوم سید علی‌اکبر ابوترابی، سرپرست آزادگان ایرانی، است که لحظاتی غریب و هول‌آور از بدخویی نظامیان عراقی را تعریف می‌کند. احمد احمد هم با «دست‌ها بالا سالار!» خاطره جذاب و پرکششی از نهضت امام خمینی در سال 1342 و چگونگی مجروحیت و دستگیرشدنش بیان کرده است.

در دفتر دوم، «کو گوش شنوا» خاطره مریم کاتبی از نجات معجزه‌آسای یکی از مجروحان بسیار بدحال در لحظه تحویل سال است. مادر شهید وارطان (سوریک) آراکلیان هم در خاطره خود به روزی اشاره می‌کند که می‌خواسته‌اند به وی خانه‌ای بدهند. وقتی برای دیدن خانه می‌رود، حس می‌کند که دارند او را به عقب می‌کِشند. برمی‌گردد و وارطان را پشت سرش می‌بیند. انگار خون شهید روی زمین ریخته بود، بعد می‌گوید: «وﺍﺭﻃﺎﻥ ﺭﺍﺿﻲﻧﻴﺴﺖ. ﺍﮔﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻦ ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﻥ ﺷﻬﻴﺪ، ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻣﻲکنید؟». «مرغ از قفس پرید» هم چند خاطره مهیج و خواندنی از عبدالرضا زمانی از اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی است. وی می‌گوید که دیده یک نفر ساندویچش را نصف کرده و به سمت کامیون سربازان پرتاب می‌کند. آنها فکر می‌کنند نارنجک است و شروع می‌کنند به تیراندازی! بعد هم که مجروح می‌شود و او را برای مداوا می‌برند، رویش ملافه‌ای سفید می‌کشند و فاتحه می‌خوانند، یعنی که او مرده است!

در دفتر سوم در خاطره «مأموریت»، خاطرات جذاب از سلوک و رفتار و نحوه فرماندهی شهید علی صیاد شیرازی بیان شده و خانم خدیجه میرشکار در خاطره «من خون بعثی نمی‌خواهم» از نحوه مجروحیت و بیهوشی‌اش که هنگام تزریق خون تکرار می‌کند من خون بعثی نمی‌خواهم، گفته است.

کتاب «این شرح بی‌نهایت» نیز شامل 54 خاطره از برنامه شب خاطره است که در سال 1375 به کوشش فرزاد جمشیدی توسط حوزه هنری گردآوری شده است.[1]


[1]. خبرگزاری کتاب ایران 1388،https://www.ibna.ir/fa/naghli/41552/%D