مردی از جنس بلور

زینب احمدی
40 بازدید

فیلم سینمایی مردی از جنس بلور توسط سعید سهیلی در سال ۱۳۷۷ ساخته ‌شده و موضوع آن عدالتخواهی رزمنده سابق جنگ تحمیلی است. 

کارگردان و فیلمنامه‌نویس سعید سهیلی، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان عطاءالله سلمانیان، دستیار دوم کارگردان و روابط عمومی احمد کاوری، مدیر فیلمبرداری محمدتقی پاک‌سیما، منشی‌ صحنه روح‌انگیز شمس، صدابردار و صداگذار و میکس عباس رستگارپور، جلوه‌های ویژه مرتضی اکبری، تدوینگر روح‌الله امامی، موسیقی‌ متن کامبیز روشن‌روان، طراحی و اجرای چهره‌پردازی فرید کشن‌فلاح و محبوبه اسکندری، طراح صحنه و لباس داریوش پیرو، آواز فریدون زندی، مدیر تولید سعید سیدزاده، تهیه‌کننده ابراهیم اصغری و بازیگران ابوالفضل پورعرب، مهتاب کرامتی، اصغر نقی‌زاده، عطاءالله سلمانیان، حسین انصاری، آرش تاج ‌تهرانی، آناهیتا آزادپرور، مهتاج نجومی، سحر ذکریا، افسانه ناصری، عطاءالله مرادی، رضا حافظی، محمدرضا هدایتی، فخری خوروش و ... هستند.

 این فیلم ۱۰۳ دقیقه‌ای محصول شرکت سینمایی گوهران است که ۱۰ دی ۱۳۷۸ در سینماهای ستاره، ناهید، فردوسی، تهران، سروش، تماشا، آسیا، فلسطین و ... به نمایش عموم درآمد و ۳۱۱.۵۷۸.۴۰۰ ریال فروش کرد.[1]

رضا خدامرادی (ابوالفضل پورعرب) رزمنده سابق جنگ تحمیلی، به اتهام قتل کامران افشاری دستگیر می‌شود. رضا یادآوری می‌کند که هنگام درگیری با کامران «موجی» شده و از حال طبیعی خارج بوده ‌است و نمی‌داند کامران به دست چه کسی کشته شده ‌است. نیلوفر (مهتاب کرامتی)، خواهر کامران، که پزشک معالج مجروحان جنگی از جمله رضا بوده، تحقیق درباره قتل برادرش را آغاز می‌کند. او درمی‌یابد که کامران، جوانی بی‌بندوبار بوده و دست به کارهای خلاف می‌زده ‌است. در چنین وضعی همرزمان سابق رضا نیز تحقیقات خود را آغاز می‌کنند و حشمت (فرهاد مهادیان) قاتل کامران را به دام می‌اندازند؛ در حالی که موقعیت برای آزادی رضا فراهم شده او بر اثر حرکت ترکشی که در جمجمه دارد جان می‌دهد.[2] 

به نظر کارشناسان مردی از جنس بلور به معضلات زندگی رزمندگان بعد از جنگ می‌پردازد. داستان رزمنده‌ای است که درگیر موج‌گرفتگی است. کارگردان حین پرداختن به داستان این رزمنده، معضلات اجتماعی از جمله بی‌بندوباری جوانان بالاشهری، فاصله طبقاتی مردم و ... را هدف روایت فیلم خود قرار داده‌ است. چند حادثه با هم پیش می‌روند و در لابه‌لای رفت وآمدهای افرادِ فیلم، صحبت‌های جدی که مدنظر کارگردان است و قرار است در پوشش آنها پیام فیلم خود را مطرح کند بیان می شود؛ صحبت‌هایی مانند «جامعه مدنی» و «ظلم طبقه مرفه بر قشر ضعیف و بسیجی» و ... اینها نشان می‌دهند که مضمون اصلی فیلم «عدالتخواهی» است که همین انتخاب جسارت فیلمساز را می‌رساند.[3]

برخی منتقدان می‌گویند این فیلم داستان‌پردازی آشفته‌ای دارد و در مقایسه با فیلم قبلی این کارگردان «مردی شبیه باران» که ابوالفضل پورعرب در آن نقشی مشابه با این فیلم داشته، چندان حرفه‌ای نیست. لحظات تأثیرگذار در فیلم کم نیست، اما طبق معمولِ اکثر فیلم‌ها، ضعف‌ فیلمنامه در این فیلم نیز پیداست.[4]

به نظر کارشناسان فیلمساز حرف دل خود را در مورد جامعه پس از جنگ از زبان رزمنده‌ فیلمش بیان می‌کند؛ رزمنده فیلم از جایگاه فراموش‌شده رزمندگانی چون خودش در طی سالهای پس از جنگ شکوه می‌کند، اما به دلیل متعادل نبودن حالاتش (موج‌گرفتگی) از سوی دیگران جدی گرفته نمی‌شود.[5]    

به گفته منتقدان این فیلم با وجود پردازش خوب کارگردان و خوش‌ساخت بودن، نتوانست در جشنواره فیلم فجر جایزه بگیرد. دلیل آن هم نگاه یک‌جانبه به شخصیت‌های فیلم و طعنه‌های فیلم به جریان سیاسی خاص بود. فیلمساز نگاه شخصی خود را به فیلم تعمیم داده و در انتقاد از یک جریان سیاسی افراط کرده است. به عنوان نمونه کارگردان در چند صحنه از فیلم وقتی قرار است مطبوعات را زیر سؤال ببرد، روزنامه و نشریه‌هایی را در قاب تصویر به نمایش می‌گذارد که مخصوص جریان خاصی است. به همین دلیل فیلم لحن شعاری به خود گرفته و گرفتار سیل انتقادات مطبوعات شده ‌است. در صحنه دادگاه، دوربین روزنامه‌های «رسالت»، «ایران»، «کیهان» و مجلات «ایران جوان» و «اطلاعات هفتگی» را که اغلب دولتی هستند نمایش می‌دهد. این تصاویر زمانی پخش می‌شوند که در صحنه دادگاه سخن از عدالت اجتماعی است. نمایش صحنه‌هایی از این قبیل در فیلم، با توجه به دیدگاه کارگردان در مورد شیوه اجرای عدالت در جامعه و تصویر این مطبوعات خاص در فیلم، نگاه انتقادی وی را به ویژه نسبت به این روزنامه‌ها نشان می‌دهد. این نگاه یک‌سویه و جانبدارانه، از سوی روزنامه‌ها و جریان مورد انتقاد بی‌پاسخ نخواهد ماند و واکنش‌هایی به همراه خواهد داشت.

گفته می‌شود متأسفانه کارگردان در بعضی صحنه‌های فیلم با نماهای گل‌درشت، باعث افراط و اغراق شده که مشابه‌اش در واقعیت دیده نمی‌شود. به طور نمونه وقتی قرار است نمایی از صفحه اول روزنامه‌ ابرار در دست یکی از افراد فیلم نمایش داده‌ شود، تیتری غیر معمول دارد:‌ «قتل جوانی در واگن قطار» با فونت بسیار درشت و غیرعادی، این در حالی است که در واقعیت، روزنامه ابرار به موضوعات اینچنینی نمی‌پردازد. همچنین اخبار و حوادثی از این دست (قتل فردی عادی به دست شخصی ناشناس) هیچ‌وقت تیتر درشت صفحه اول روزنامه‌ها نمی‌شود. خطاهایی از این دست لحن شعاری به فیلم داده و باعث زیر سؤال بردن نگاه فیلمساز می‌شود. البته درج تصویر درشت و رنگی ابوالفضل پورعرب در نقش بسیجی رزمنده در صفحه اول مجله «ایران جوان» تمهید خوبی بود که باعث باورپذیری و عمومیت ‌بخشیدن به شخصیت رزمنده عدالتجو شده ‌است.[6]

در کل نگاه کارگردان به شرایط رزمندگان در جامعه کنونی سیاه و گزنده دانسته شده و به قول عده‌ای از منتقدین تا به حال کسی این چنین زندگی کنونی بازماندگان جنگ را بازنمایی نکرده‌ است.[7]


[1] - سالنامه آماری فروش فیلم سینمای ایران سال ۱۳۷۹، تابستان ۱۳۹۶، ص ۸.

[2] - بهارلو، عباس، فیلم‌شناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران (۱۳۸۲-۱۳۷۳)، تهران، قطره، ۱۳۹۲، ص ۲۲۱ و ۲۲۲.

[3] - ماهنامه فرهنگ و سینما، ش ۹۵، ص ۲۹.

[4] - مجله جوانان امروز، ش ۱۵۹۳، ص ۵۶.

[5] - ماهنامه فیلم، ش ۲۴۷، بهمن ۱۳۷۸، ص ۱۰۲. 

[6] - ماهنامه فرهنگ و سینما، ش ۹۵، ص ۱۷.

[7] - ماهنامه هنر دینی، تابستان ۱۳۷۸، پیش‌شماره ۱، (دانلود شده از نورمگز)، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.