ماجرای نیمروز: رد خون

مریم سلطانی‌نسب
53 بازدید

فیلم سینمایی رد خون توسط محمدحسین مهدویان در سال ۱۳۹۷ ساخته شد و روایتگر عملیات مرصاد و مقابله نیروهای نظامی و امنیتی ایران با حمله سازمان مجاهدین خلق به ایران است. این فیلم قسمت دوم فیلم سینمائی ماجرای نیمروز از همین کارگردان است.

کارگردان محمد‌حسین مهدویان، تهیه‌کننده سیدمحمود رضوی، نویسنده حسین تراب‌نژاد و ابراهیم امینی، مدیر فیلمبرداری هادی بهروز، موسیقی حبیب خزایی‌فر، تدوین محمد نجاریان، پژوهش محسن جعفرزاده، منشی صحنه فرشته حجازی، جلوه‌های ویژه میدانی ایمان کرمیان، طراح گریم شهرام خلج، مدیر برنامه‌ریزی حسین فلاح، طراح صحنه و لباس محمدرضا شجاعی و بازیگران جواد عزتی، هادی حجازی‌فر، محسن کیایی، بهنوش طباطبایی و ... هستند.

این فیلم تولید مؤسسه سیمای مهر است و مدت زمان آن ۱۲۵ دقیقه است و در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و با نامزدی در ۱۲ رشته این جشنواره، ۳ سیمرغ بلورین در بخش بهترین صداگذاری، بهترین طراحی لباس و بهترین جلوه‌های ویژه میدانی به دست آورد.

«ماجرای نیمروز» درباره یک عملیات اطلاعاتی ایران علیه سازمان مجاهدین خلق است که در نهایت به کشته شدن یکی از اعضای ارشد بلندپایه این گروه تروریستی منجر شد. قسمت دوم این فیلم که «رد خون» نام دارد روایتگر حضور یک گروه اطلاعاتی ایران در عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذی‌های سازمان مجاهدین خلق در جبهه پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ می‌شوند و با اعزام دو مأمور امنیتی به بغداد می‌خواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان توسط منافقین، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. این عملیات در بغداد لو می‌رود و همه مأموران اعزامی به جز کمال به شهادت می‌رسند و او به ‌تنهایی به ایران باز‌می‌گردد. بعد از اینکه مجاهدین خلق مستقر در کمپ اشرف برای اشغال ایران از مرزهای غربی وارد کشور می‌شوند، افشین و کمال با وجود منع شدید صادق، خود را به مهلکه جنگ می‌رسانند تا در آنجا، سیما (همسر افشین و خواهر کمال) را پیدا کنند اما پی می‌برند سیما به تهران آمده و می‌خواهد برای دیدن فرزندش به حوالی خانه سابق خود برود. روزی که قرار است سیما برای دیدار فرزندش برود و با افشین ملاقات کند، از سویی، کمال با یک اسلحه قصد کشتن او را دارد و از سوی دیگر، خود او و افشین در رصد تیم صادق هستند. افشین با سیما دیدار می‌کند و جواب سؤالات خود را در مورد علت پیوستن او به مجاهدین خلق می‌گیرد. کمال نیز با وجود پایبندی به اصول خود، توان شلیک ندارد تا این ‌که با راهنمایی افشین، سیما از تیررس کمال خارج می‌شود. با رفتن او، افشین و کمال با تحویل اسلحه و بی‌سیمشان، خود را به صادق که در انتظار آن‌هاست تسلیم می‌کنند.

به گفته منتقدان، بر خلاف ماجرای نیمروز که روایتی خطی را دنبال می‌کند و شخصیت‌ها یکی یکی به‌وضوح وارد داستان و معرفی می‌شوند، رد خون روایتی غیرخطی دارد و داستان‌هایی فرعی به موازات هم دنبال می‌شود. فیلم پر شده از خرده پیرنگ‌هایی که از بس تعدادشان زیاد است، از روایت اصلی بیرون می‌زند و قابل‌ کنترل نیست و داستانک‌ها بدون نخ اتصالند و فقط پشت سر هم بدون یک منطق روایی مستحکم چیده شده‌اند. حضور شخصیت‌های اضافه بدون داشتن کوچک‌ترین تأثیری در روند داستان به قصه اصلی لطمه زده است. مثلاً حضور شخصیت شادکام با چند بچه و شهید شدنش در بغداد، کمکی به پیشرفت فیلم نکرده است.‌1

به گفته برخی کارشناسان، فیلمنامه، مخصوصاً در قسمت دوم، تلاش دارد با نگاهی بی‌طرف، چه به لحاظ داستانی و چه به لحاظ محتوایی، حق مطلب را برای هر دو سوی نزاع ادا کند. هرچند نباید عدالتی خدای‌گونه را در این آثار انتظار داشت، اما در همین حد تلاش برای بی قضاوت ماندن، قدمی رو به جلو است و بسیاری از حواشی درباره کارگردان و فیلم او نیز ناشی از همین تلاش است.

گفته می‌شود درون‌مایه فیلمنامه همان جدال سابقه‌دار و کشمکش درونی برای انتخاب عشق یا وظیفه است. کمال به عنوان قهرمان اصلی قصد دارد با کشتن خواهر منافق خود، آبرویش را حفظ و این ننگ را مخفی کند. در کل داستان نیز برای رسیدن به آن تلاش می‌کند، اما وقت عمل، این شخصیتِ بسیار عمل‌گرا نیز از انجام بازمی‌ماند. آن‌ چه مخاطب با دیدن رد خون می‌فهمد این است که رشته‌های الفت و نسبت‌های خونی به راحتی‌ گسستنی نیستند.‌2

در «رد خون» برخی شخصیت‌های قسمت قبل در ماجرای نیمروز به شهادت رسیده‌اند تا شخصیت‌های جدید معرفی شوند، اما نفرات جدید برخلاف شخصیت‌های قبلی، فاقد پرداخت لازم هستند و نمی‌توانند با تماشاگر ارتباط بگیرند. به عنوان مثال شخصیت افشین (محسن کیایی)، یکی از شخصیت‌های جدید اضافه شده به داستان است که تکلیف تماشاگر با او مشخص نمی‌شود. وی عضو اطلاعاتی ایران است که همسرش به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمده اما او این مسئله را مخفی کرده است و در طول قصه بارها از جمع کردن ماجرا سخن می‌گوید، اما تا پایان فیلم هدف او مشخص نیست. یا مسعود که پرداخت شخصیت او در قسمت قبل و میزان مهربانی‌های او با دستگیرشوندگان انتقادات زیادی به همراه آورده بود، در این قسمت نیز تکرار شده و رفتاری بسیار مهربانانه با اعضای سازمان دارد و حتی برای سرنوشت آنها اشک می‌ریزد! شاید اگر نگاه کارگردان به شخصیت مسعود مانند پرداختِ صادق و حتی کمال بود، می‌شد او را راحت‌تر باور کرد، اما مسعود رفتاری دارد که جایش هرگز در آن مسئولیت نیست.

از نظر منتقدین بهترین عملکرد مربوط به جواد عزتی است که اگرچه نقش چندان زیادی در فیلم ندارد، اما توانسته در جایگاه یک اطلاعاتی، تصویری قاطع و محکم و البته بی‌رحم از شخصیت صادق به مخاطب ارائه دهد.

برخی کارشناسان معتقدند فیلم از نظر فنی یکی از شایسته‌ترین آثار سینمای ایران است که توانسته طراحی صحنه میدانی خوبی داشته باشد و در اجرا نیز به بهترین شکل ممکن عمل کند. دوربین کارگردان کمتر دچار تکان‌های شدید می‌شود که باعث شده تمرکز تماشاگر از دست نرود. طراحی صحنه‌های بیرونی و مختصر صحنه‌های جنگ نیز به خوبی انجام شده است. تنها بخشی در فیلم که دچار نوعی بی‌نظمی است، موسیقی متن فیلم است که گاهی در زمان اشتباه پخش می‌شود و حس صحنه را دچار اخلال می‌کند.‌3

به گفته منتقدان بر خلاف ماجرای نیمروز، در هیچ مقطعی از این فیلم، همذات‌پنداری مخاطب به دست نمی‌آید و کاملاً در سطح می‌ماند. فیلم می‌خواهد یک پیش‌پرده (تریلر) سیاسی باشد و توأمان به خشونت بیرونی در رد خون‌هایی که به جا مانده و خشونت درونی در آدم‌های دو طرف برسد.‌4

به گفته برخی دیگر رد خون فیلم بدی نیست اما طویل و بی‌سامان است و نتوانست مخاطبی را که به شیوه خلاقانه سینمای مهدویان عادت کرده بود، راضی کند.‌5

«ماجرای نیمروز2: رد خون» را می‌توان وعده برآورده شده تهیه‌کننده اثر دانست که سال‌ها پیش قول خلق یک سه‌گانه درباره سازمان مجاهدین خلق در 3 برهه مهم تاریخی‌ را داده بود و «رد خون» را می‌توان قطعه پایانی پازلی دانست که با «سیانور» شعیبی آغاز شد، با «ماجرای نیمروز» به بلوغ رسید و حالا میوه نهایی خود را در معرض قضاوت مخاطبان گذاشته است.‌6

برخی گفته‌اند در «ماجرای نیمروز؛ رد خون» دوربین به زندگی و آدم‌های گرفتار سازمان، نزدیک‌تر شده و همین نزدیکی بیش از انداره به روابط درون‌سازمانی مجاهدین خلق باعث بروز انتقاداتی از سازندگان آن شد. عمده نقدها این بود که کارگردان نتوانسته شکاف‌ها و دوپارگی‌های عقیدتی دهه 60 را به درستی تصویر کند.‌7


1. https://moviemag.ir / .

2. https://www.filmnegar.ir.

3. https://moviemag.ir / .

4. ماهنامه سینمائی فیلم، ش ۵۶۳، ص ۶۰.

5. https://boshra.org / .

6. «ماجرای مرصاد: روایت صادق»، روزنامه وطن امروز، بهمن 1397، ص 14.

7. «ماجرای مرموز رد خون»، روزنامه فرهیختگان، تیر 1398، ص 12.