بر بال فرشتگان

زینب احمدی
65 بازدید

فیلم سینمایی بر بال فرشتگان ساخته جواد شمقدری در سال ۱۳۷۱ است و دو برادر را روایت می‌کند که یکی در جنگ شهید شده و دیگری در پی یافتن برادرش وارد جبهه و جنگ می‌شود.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس جواد شمقدری، دستیاران ‌کارگردان اسماعیل سلطانیان، حسن رضوانی، ابوالقاسم طالبی، علی غفاری و بهروز طاهری، مدیر فیلمبرداری محمد درمنش، دستیاران ‌فیلمبردار محمد ابراهیمیان و حسین ناظریان، منشی‌های ‌صحنه علیرضا اسحاقی و قربان‌علی رمضان‌خانی، سرپرست‌ گویندگان ناصر طهماسب، جلوه‌های‌ ویژه رضا و مصطفی رستگار، تدوین‌گر مهرداد مینویی، موسیقی ‌متن محمدرضا علیقلی، عکاس ناصر عرفانیان،‌ صدابردار علیرضا نوین‌نژاد، تدارکات نظامی نامدار روزبهانی و ‌جلال حاتمی، مدیر صحنه حسن نجاریان، طراح ‌صحنه و لباس محمدحسین لطیفی،‌ طراح گریم غلامرضا جهان‌مهر،‌ مدیرتولید احمد میرعلایی و بازیگران جلیل فرجاد، زهره صفوی، حسن جوهرچی، اردلان شجاع‌کاوه، حسین انصاری، اسرافیل علمداری، سودابه آقاجانیان، ناصر حسینی‌فر، فرامرز شهنی،‌ علیرضا اسحاقی، حسن نجاریان، ‌شاداب شهلایی، شاهین حسینی، شاهرخ فرهنگیان، سیامک شهلایی، سهیلا دادرس، مسعود حسین‌نژاد، ماشاءالله شاه‌مرادی‌زاده، مهدی شاهین‌ حسینی، هادی انباردار و... هستند.

این فیلم ۹۰ دقیقه‌ای محصول مؤسسه امور سینمایی بنیاد مستضعفان و جانبازان است که ۲۱ مهر ۱۳۷۲ در سینماهای آفریقا، مرکزی، رنگین‌کمان، ارم و سایه به نمایش عموم درآمد و ۲۲.۵۸۹.۲۰۰ ریال فروش کرد.[1]

حجت (جلیل فرجاد) که برادرش یوسف در جنگ شهید شده، پس از چند سال زندگی در خارج، به ایران بازگشته و شرکتی را اداره می‌کند. به حجت اعلام می‌شود که حساب بانکی‌اش مسدود شده و شخصی ادعای مالکیت نیمی از اموال او را دارد. حجت با مراجعه به دادگاه نتیجه‌ای نمی‌گیرد و در مورد شهادت برادرش که هویتش قابل شناسایی نبود، تردید می‌کند. پسرعمه‌اش که در حال ساخت یادبودی سنگی برای یوسف است او را به مرور کردن خاطرات کودکی‌اش و تماس با همرزمان یوسف برمی‌انگیزد. حوادث بعدی موجب می‌شود حجت برادرش و نیز خودش را بهتر بشناسد. او متوجه می‌شود یوسف همسری به نام مریم (سودابه آقاجانیان) دارد که کتابدار دانشکده‌ای در اهواز است. حجت در تماس با مریم درمی‌یابد که او همان کسی است که ادعای مالکیت نیمی از اموال شرکت را کرده است. حجت و مریم به منطقه‌ای که جسد سوخته یوسف را در آن جا یافته‌اند می‌روند و مریم در کنار نخل درهم شکسته‌ای پلاک یوسف را که شماره هویت او روی آن حک شده پیدا می‌کند.[2]

در دوره یازدهم جشنواره فیلم فجر، محمدرضا علیقلی نامزد جایزه بهترین موسیقی متن، محمدحسین لطیفی نامزد جایزه بهترین طراحی صحنه و لباس و مهرزاد مینویی نامزد جایزه بهترین تدوین برای این فیلم شدند و در نهایت محسن روشن جایزه بهترین صداگذاری و میکس و رضا و مصطفی رستگاری جایزه بهترین جلوه‌های ویژه را از آن خود کردند.[3]

فیلم در زمان حال شروع می‌شود و داستان شرکت حجت است. مخاطب به تدریج و با خاطرات اطرافیان یوسف (برادر شهید حجت)، با شخصیت و زندگی او آشنا ‌می‌شود. کارگردان قصد دارد داستانش را از جنگ شروع کند ولی بدون ورود ناگهانی به صحنه نبرد که روش شروع بیشتر فیلم‌های جنگی است. در فیلم حس جستجویی وجود دارد که انگیزه‌ای بالا به تماشاگر برای پی‌گیری اتفاقات همراه حجت می‌دهد. البته عدم شناسایی پیکر یوسف و گمان زنده بودن او، گمان ادعای مالکیت توسط یوسف را بیشتر کرده ‌است. کاوش و جستجوی حجت برای یافتن مدعی مالکیت اموالش با آگاهی از قطع یکی از انگشتان یوسف آغاز می‌شود و سرانجام به تحول شخصیت حجت می‌انجامد. انتقال حس تعقیب فرد مرموزی که معلوم نیست کیست، برای تماشاگر جذاب است.

 از نظر کارشناسان این جستجو همراه با فلش‌بک‌هایی است و کارگردان به طور دائم به گذشته می‌زند تا تماشاگر را بیشتر با شخصیت و حال و هوای یوسف آشنا کند. هدف کارگردان از مطرح کردن ادعای مالکیت، چیزی جز مطرح کردن شخصیت یوسف و ارتباط تماشاگر با فضای متحول‌کننده جبهه نیست. در این فلش‌بک‌ها کارگردان به دوران کودکی دو برادر (حجت و یوسف) می‌رود؛ شخصیت حجت را از همان کودکی تنبل و سطحی و یوسف را فهیم و بسیار بزرگتر از سنش نشان می‌دهد تا مخاطب درک بهتری از شخصیت پخته یوسف داشته باشد.

برخی منتقدین می‌گویند شخصیت‌پردازی یوسف به عنوان قهرمان فیلم خوب و به جاست. او فردی فداکار، مستحکم، با عاطفه و در عین حال منطقی و آینده‌نگر است. آینده آخرتی‌اش را هدف خود انتخاب کرده و پا در راه جبهه و جنگ گذاشته است، بر خلاف حجت که آینده‌نگری و آمال دنیایی‌اش مانع از ورودش به صحنه‌ جنگ که ظاهراً بوی مرگ می‌دهد، داده است. ماجرای ادعای مالکیت نیمی از اموال حجت هم به این بر‌می‌گردد که یوسف قبل از رفتن به خط مقدم نزد عموی همسرش می‌آید و نیمی از اموال خود را به نام همسرش می‌زند، چرا که قصد دارد از همسرش جدا شود.[4]

گفته می‌شود این فیلم تحت ‌تأثیر دیده‌بان اثر حاتمی‌کیا است و مانند آن متکی به شخصیت‌پردازی است. شخصیت عموی یوسف (عبدالرحمان بحرینی)، به دلیل بازی سمپاتیکش برای تماشاگر قابل باور نیست. با این حال گر چه شخصیت‌های این فیلم عمق شخصیت‌های فیلم‌های حاتمی‌کیا را ندارند، اما صمیمی و راحت به تصویر کشیده‌ می‌شوند.

 صحنه محاصره شدن یوسف به همراه بسیم‌چی که یوسف اسلحه به دست به سمت عراقی‌ها حمله می‌کند، تقلیدی از فیلم دیده‌بان است. در صحنه آخر فیلم نیز، پلاکی که به دست مریم (همسر یوسف) می‌رسد نماد فیلم‌های حاتمی‌کیا است و همگی ادای دین شمقدری به سینمای جنگ حاتمی‌کیا را نشان می‌دهند.[5]


  

[1] - سالنامه آماری سینمای ایران سال ۱۳۷۳، تهران، ۱۳۹۶، ص ۱۰.

[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران 1383- 1390، تهران، ‌قطره، ۱۳۹۳، ص ۲۹۸ و ۲۹۹.

[3] - https://www.manzoom.ir/.

[4] - ماهنامه فیلم، ش ۱۵۱، سال یازدهم، آذر ۱۳۷۲، ص ۷۲.

[5] - فراستی، مسعود، فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران ۱۳۵۹- ۱۳۹۱، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص ۵۵ و ۵۶.