وصل نیکان
زینب احمدی
28 بازدید
فیلم سینمایی وصل نیکان توسط ابراهیم حاتمیکیا در سال ۱۳۷۰ ساخته شده و درباره جوانی است که مسئول مهارکردن موشکهای عمل نکرده است و قصد دارد علیرغم تهدید دشمن مبنی بر ویران کردن شهر، مراسم ازدواجش را در همان شهر برگزار کند.
کارگردان و فیلمنامهنویس ابراهیم حاتمیکیا، دستیار کارگردان محمدرضا فرزین و سیدابراهیم اصغرزاده، مدیر فیلمبرداری محمدتقی پاکسیما، فیلمبردار ناصر کاووسی و سیدجواد هدی، منشی صحنه علیرضا حیدری، سرپرست گویندگان خسرو خسروشاهی، صدابردار بهروز شهامت و علیرضا نویننژاد، جلوههای ویژه فرید امیری و مجید سلیمانی، تدوینگر مهرزاد مینویی، موسیقی متن مجید انتظامی، عکاس رسول احدی، طراح صحنه پرویز شیخطادی، مشاور نظامی مرتضی محراببیگی، مدیر تولید محمدرضا تختکشیان و بازیگران حسن عباسی، کبری فرخی، اصغر نقیزاده، حبیبالله بهمنی، مهین یوزباشی، زهرا فرخی، لقمان نظیری، حسین راضی، فریبا شجاعی، فریبرز عربنیا، مهری مشهدی، جلال طباطبایی و ... هستند.
این فیلم ۷۹ دقیقهای محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است که ۹ مهر ۱۳۷۱ در سینماهای استقلال، ملت، لاله، شهرقشنگ، آستارا و... به نمایش عموم درآمد و ۴۲٬۸۳۲٬۸۹۰ ریال فروش کرد.[1]
هنگامی که دشمن شهرها را موشکباران میکند، جوانی به نام امیر که عضو گروه مهارکننده موشکهای عملنکرده است، قصد دارد با مریم ازدواج کند. موعد عقد آن دو، روزی است که دشمن تهدید کرده شهر را با خاک یکسان خواهد کرد. در بحبوحهای که همه به فکر نجات جان خود و فرار از شهر هستند، امیر اصرار دارد جشن ازدواج در روز مقرر برگزار شود. از اطرافیان آنها کسی حاضر به ماندن در شهر و شرکت در مراسم نیست. امیر موشکی را خنثی میکند ولی خودش مجروح میشود. مریم در بیمارستان، در حالی که امیر زیر چادر اکسیژن است به ملاقات او میرود.[2]
این فیلم در چهارمین دوره جشنواره دفاع مقدس، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه، لوح تقدیر برای بهترین طراحی صحنه، بهترین موسیقی متن، بهترین صدابرداری و صداگذاری، بهترین تدوین و لوح ستایش بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد.[3]
فیلم وصل نیکان با تمامی فیلمهای قبل حاتمیکیا متفاوت است و این تفاوت به دلیل خروج وی از جبهههای جنگ و ورود به عرصه زندگی شهری و آدمهایی است که اغلب دغدغههای رزمندگان جبهه را ندارند و گاهی متفاوت از آنها فکر میکنند. البته این وضعیت تا حدی طبیعی دانسته شده است، چرا که چند سالی است جنگ تحمیلی به پایان رسیده و موضوعات بهروزتری باید مطرح میشد. تنش تازهای که حاتمیکیا در این فیلم ایجاد کرده، ترکیب موشکباران، مردم و ازدواج یکی از رزمندگان است.
برخی کارشناسان میگویند فیلمسازی که تا به حال حتی یک زن در فیلمهایش حضور نداشته است، چطور میتواند خود را به ناگهان از قالب زنهای کلیشهای محجوب، منفعل و سربهزیر برهاند و خانودهای ملموس را به تصویر بکشد. این عده معتقدند دو فیلم قبلی این فیلمساز (مهاجر و دیدهبان) ساختاری سینمایی دارند و از شخصیتپردازی قویتری برخوردارند، اما این فیلم علیرغم تجربیات قبلی فیلمساز، در این موارد ضعف دارد.
گفته میشود یکی دیگر از مشکلات این فیلم، تکرارهای یکنواخت است؛ صحنههای مداوم خنثی کردن مینها در این فیلم پیام و معنایی به مخاطب القا نمیکند. شعارهای آدمهای فیلم نیز کلیشهای است و خلاقیت و تازگی ندارند.[4]
متنی از ابراهیم حاتمیکیا در نامهای به دوست و همکار شهیدش، امیر اسکندر یکهتاز منتشر شده که حال و هوای این فیلم را توضیح میدهد: «... امیر جان خاطرت هست سال شصت با هم وارد جنگ شدیم، با هم وصیت کردیم ... با هم فیلم گرفتیم. تا آن که در آن زمستان ۱۳۶۵ خمپارهای میانمان نشست ... و چنین شد که تو رفتی و من ماندم. از آن روز پنج سال میگذرد ... دیگر این ذهن باید از تو پاک شود ... دیگر نه جبههای است و نه دوربین فیلمبرداری ... اکنون به حد کفایت از نکبت جنگ به گوشمان خواندند ... ولی امیر جان ما به شهر برگشتیم و شهر جبهه نیست ... تو که از من متوقع نیستی چون دیرنشینان در جبهه بمانم وغافل از شهر و دیار شوم. در همین شهر پدر و مادر و فرزندانت زندگی میکنند ... همین پسرت سعید . نکند رفتاری نشان دهم که او تحملم نکند و بر من و ما برچسب «فناتیک» و ای بسا به حق «متحجر» بزند. نکند او نسل پدرش را فراموش کند و ما نیز نسل او را ...». حاتمیکیا در این نامه به دوست شهیدش میگوید مسئولیت دارد در وقایع جنگ و جبهه نماند و ادامه رسالتش را در شهر به انجام برساند.[5]
برخی منتقدان یکی از ایرادات فیلم را بیگانگی حاتمیکیا با محیط شهری میدانند و همچنین معتقدند فیلمنامه ضعیف و شخصیتهایش غیرقابلباورند. از آنجا که پایان داستان در ابتدای فیلم لو میرود، تماشاگر رغبتی به تعقیب حادثههای فیلم ندارد.
از دیگر ایرادات فیلم استفاده بجا و نابجای کارگردان از هر موقعیتی برای ایجاد دلهره دانسته شده است. عدم قابلیت داستان برای ساخت یک فیلم سینمایی بلند، به دلیل تکرار صحنههای شبیه به هم و ارائه چهره عبوس و تلخ از یک بسیجی نیز از دیگر ایرادات این فیلم شمرده شده است. البته گفته میشود این معضل اخیر از فیلم عروسی خوبان در فیلمها آغاز شده است.
در نهایت به عقیده بیشتر تحلیلگران این فیلم یک فیلم به هدر رفته است و نمیتواند تأثیرگذار باشد.[6]
[1] - سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران سال ۱۳۷۱، پاییز ۱۳۹۵، ص ۹.
[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران (فیلمشناسی سینمای ایران ۱۳۵۸-۱۳۷۲)، تهران، قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۶۳.
[3] - http://www.sourehcinema.com ؛ ماهنامه فیلم وسینما، ش ششم، سال اول، مهر و آبان ۱۳۷۱، ص ۳۳.
[4] - مجله زن روز، ش ۱۳۸۳، ۹ آبان ۱۳۷۱، ص ۳۴.
[5] - ماهنامه فیلم، ش ۱۱۹، ۱۲ بهمن ۱۳۷۰، سال دهم، ص ۳۴.
[6] - روزنامه کیهان، ش ۱۴۶۱۹، ۱۶ آبان ۱۳۷۱، ص ۷.