اشک سرما

زینب احمدی
57 بازدید

فیلم سینمایی اشک سرما توسط عزیزالله حمیدنژاد در سال ۱۳۸۲ ساخته شده و عشق ناکام رزمنده ایرانی و یک دختر کومله را به تصویر کشیده است.

کارگردان و فیلمنامه‌نویس عزیزالله حمیدنژاد، دستیار کارگردان نورالدین گودرزی، مدیران فیلمبرداری محمد داوودی و علی لقمانی، فیلمبرداری صحنه غلامرضا آزادی، طراح جلوه‌های ویژه عباس شوقی، منشی‌ صحنه مینا نقی‌لو، تدوینگر هایده صفی‌یاری، صدابردار محمد موسوی‌نژاد، خواننده مصطفی محمودزاده، طراح‌ چهره‌پرداز فرهنگ معیری، طراح‌ صحنه و دکور ملک‌جهان‌ خزاعی، دستیاران صحنه بابک پناهی، مهدی پورموسی، امیر باباییان و مهدی پناهی، اجرای ‌دکور علی خندان، عکاس مهرشاد کارخانی، مدیر تولید و تهیه‌کننده امیرحسین شریفی و بازیگران پارسا پیروزفر، گلشیفته فراهانی، علی رویین‌تن، نورالدین گودرزی، مهرشاد کارخانی، کامران حمزه ‌آقایی، حمید کارخانی، محمد پناهی، رسول خرم، آذر خورشیدی، عباس شوقی، جلال زاهدپناه، محمد رضوانی و ... هستند.

این فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای محصول مؤسسه سینمایی آفاق فیلم است که ۱۸ شهریور ۱۳۸۳ در سینماهای استقلال، عصر جدید، سعدی، حافظ، جی و ... به نمایش درآمد و ۶۲۴.۷۷۲.۰۰۰ ریال فروش کرد.[1] 

فیلم اشک سرما در دوره بیست و دوم جشنواره فیلم فجر برای 2 مورد نامزد کسب جایزه شد؛ نقش اول زن و بهترین جلوه‌های ویژه. همچنین لوح بهترین فیلمنامه به این فیلم تعلق گرفت. [2]

 بر اثر جنگ و درگیری‌های محلی در کردستان بخش وسیعی از منطقه مین‌گذاری شده و هر روز چند سرباز و افراد بومی کشته می‌شوند. کاوه کیانی (پارسا پیروزفر) که مدت کمی به پایان خدمتش مانده و در خنثی کردن مین تخصص دارد به منطقه اعزام می‌شود. فرمانده قرارگاه (نورالدین گودرزی) به او و همقطارانش هشدار می‌دهد که مراوده‌ای با مردم منطقه نداشته‌ باشند تا ستون پنجم به جمع آنها نفوذ نکند. کاوه در عملیات خنثی‌سازی مین با دختر چوپانی به نام روناک (گلشیفته فراهانی) آشنا می‌شود که گوسفندانش را برای چرا به اطراف سنگرهای آنها می‌آورد. روناک عضو کومله است و رهبرانش از او خواسته‌اند کاوه را به قتل برساند. روناک رابطه خصمانه‌ای با کاوه دارد تا این که روزی هر دو در برف و کولاک گرفتار می‌شوند. ابتدا کاوه و به دنبال او روناک، برای در امان ماندن از سرما به غاری در دل کوه پناه می‌برند. دست و پاهای روناک بر اثر سرمای شدید یخ زده و کاوه با روشن کردن آتش و پوشاندن لباس‌های گرم به تن روناک او را از سرما نجات می‌دهد. غار، مخفی‌گاه روناک و جایی است که او با بی‌سیم با رهبر گروهش (عباس خواجه‌نژاد) تماس می‌گیرد. آنها از روناک می‌خواهند نقشه کشتن کاوه را عملی کند، اما روناک قادر به اجرای دستور نیست. پس از پایان برف و بوران کاوه و روناک در قرارگاههایشان بازجویی و مجازات می‌شوند. کومله برای سنجش میزان وفاداری روناک به گروه از وی می‌خواهد در مسیر عبور کاوه مین‌گذاری کند و چون اعتمادشان از روناک سلب شده چند نفر را مأمور می‌کنند در مسیر کاوه مین کار بگذارند. روز بعد عید نوروز است. کاوه در حالی که در سنگر هفت‌سین چیده و لباس‌های نو بر تن دارد به مأموریت می‌رود. روناک نیز زیباترین لباس‌هایش را پوشیده و با بستن نوارهای پارچه‌ای قرمزرنگ، محل کار گذاشتن مین‌ها را مشخص کرده‌ است. با وجود این، کاوه بر اثر انفجار مین شهید می‌شود و روناک نیز که سراسیمه به سمت او می‌رود بر اثر انفجار در خون می‌غلطد.[3]

عزیزالله حمیدنژاد در مورد انتخاب موضوع این فیلم می‌گوید:‌ از دوران جنگ رفت وآمدهایی به مناطق جنگی داشتم و با شناختی که از فرهنگ و شرایط سخت مردم جنوب داشتم همیشه در نظر داشتم آن فضا را به تصویر بکشم و کینه دیرینه آدم‌ها را تعدیل و آدم‌ها را به همدیگر نزدیک کنم و هنر را در خدمت صلح به کار بگیرم.[4]

به گفته منتقدان موضوع فیلم‌، مستقیماً با دفاع مقدس ارتباط ندارد بلکه به حاشیه جنگ می‌پردازد. اشک سرما اولین فیلم سینمای ایران است که برف و بوران در آن کارکردی دراماتیک دارد. عده‌ای عقیده دارند این فیلم ضدجنگ است چون به طور غیر مستقیم به این اشاره دارد که جنگ عشق‌ها را می‌کشد و آدم‌های عاشق را ازهم جدا می‌کند.[5] 

برخی کارشناسان می‌گویند اشک سرما حلقه مفقوده سینمای جنگ است، ‌زیرا تلاش دارد مرزبندی‌ها را شکسته و با ایجاد جذابیت، تصویری ماندگارتر از دفاع مقدس پیش‌ روی مخاطب خود بگذارد. فیلمساز در این فیلم با دستمایه قرار دادن رابطه عاشقانه بین سرباز ایرانی و دختر کومله (در نقش چوپان) تلاش دارد در دل جنگ و خونریزی جلوه عشق را به نمایش بگذارد. فیلمساز با انتخاب دو چهره تقریباً جذاب سینمایی (پارسا پیروزفر و گلشیفته فراهانی) تلاش دارد درام روایت را بالا ببرد. این فیلم یکی از جدیدترین تلاش سینمای جنگ در مسیر دراماتیزه کردن سختی‌های جنگ است. فیلمساز برای نزدیکی دو شخصیت سرباز و دختر چوپان، ابتدا آن دو را در موقعیت برف و بوران شدید در غاری گرفتار می‌کند تا به یکدیگر نزدیک‌تر شوند و برتری روابط احساسی بر دشمنی‌های قبیله‌ای را به تصویر بکشد.

به گفته منتقدان، فیلمساز قدرت و هوشمندی شخصیت سرباز کیانی را در صحنه‌های مختلف زیر سؤال برده است. شخصیت سرباز کیانی در خط روایی داستان ضعیف نشان داده‌ شده است. او در شناسایی و پاکسازی محیط غار ناتوان است و به اسلحه تهدیدکننده روناک بی‌توجه و بی‌دقت است. همچنین، این که سرباز متوجه سوء‌قصد روناک به خود نمی‌شود و تلاشی برای مقابله با او نمی‌کند جالب نیست و نشانه ضعف اوست و اگر این نکته بالعکس بود لحن داستان جدی‌تر نمایان می‌شد. فیلمنامه‌نویس در ایجاد برخی گره‌های داستان هوشمندانه عمل نکرده است. صحنه بستن عمدی دهانه غار توسط روناک، پنهان ماندن اسلحه در شال کمر او و از همه مهم‌تر رها کردن اسلحه (به عنوان ناموس سرباز) در یک قدمی روناک در غار، از ماندگاری فیلم کاسته است و فیلم را از صحنه‌های پر تعلیق عاری کرده است. فیلمساز در تمام داستان از نشان عشق بین این دو خودداری می‌کند و فقط در جایی این عشق را نشان می‌دهد که سرباز کیانی با مین کومله به شهادت می‌رسد و روناک آن واکنش آنی را در برابر محبتش به سرباز بروز می‌دهد. تنها پیام فیلم وجود مهر و محبت در فضای جنگ بین دو دختر و پسر است.

عده‌ای از منتقدین عقیده دارند که خط کمرنگی از سینمای وسترن در این فیلم مشاهده می‌شود. لوکیشن‌های کوهستان در ابتدای فیلم، که مستعد صحنه‌های تعقیب و گریز و آرتیست‌بازی است، وجود قهرمانی که آمده تا مردم شهر را از اشرار نجات دهد و حضور دختر محلی زیبا برای دراماتیزه کردن روایت است و بهانه‌اش تأکید بر روحیه انقلابی و سرکوب ظالم است تا فیلم سینمایی اکشن تولید شود. در کوهستانِ این فیلم، محارب، کومله و ضدانقلاب پنهان شده‌اند. به هر حال این فیلم سعی دارد عشقی پاک را در دامنه کوهستانی پر برف به تصویر بکشد که این عشق در نهایت زیر چکمه‌های خشونت ضدانقلاب می‌میرد.[6] 


[1] . سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران ۱۳۶۹، ۱۳۹۶، ص ۸.

[2] http://www.sourehcinema.com.

[3] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران (1390-1383)، تهران، قطره، ۱۳۹۰، ص ۴۴۶ و ۴۴۷.

[4] - ماهنامه فیلم، ش ۳۲۲، ص ۷۰.

[5] - ماهنامه صنعت سینما، ش ۱۹، ص ۲۲.

[6] - ماهنامه دنیای تصویر، ش ۱۳۷، آبان ۱۳۸۳، ص ۷۱-۷۳.