گورکن

مریم آخوندیان
35 بازدید

فیلم سینمایی گورکن ساخته محمدرضا هنرمند در سال 1363 است که مقاومت مردم دزفول در جنگ تحمیلی و ارزش این مقاومت را به تصویر کشیده است.

کارگردان محمدرضا هنرمند، نویسنده محسن راستانی، مدیر فیلمبردار همایون پای‌ور، تدوین منوچهر اولیایی، مدیر تهیه محسن علی‌اکبری، مدیر دوبلاژ ایرج ناظریان، افکت اسحاق خانزادی و احمد کلانتری، صدا صادق جوادی و مهدی دژبدی، میکس محسن روشن، منشی ‌صحنه علی حاتمی، دستیار ‌تهیه سعید قدسیان، گروه فنی علی طالبی، محمد ابطحی، فریدون شاداب، صفر عبدلی، علاء کنگرلو و سیامک نقدی و بازیگران فرج‌الله سلحشور، سعید کشن‌فلاح، هادی پورفتحی، علی بیدلی، عبدالرضا ملهمی، عبدالحسین سخاوت، محمد‌اسماعیل یارمحمدی، فروغ آدینه، الهام گلستان‌باغ، آنا ملهمی، خدیجه علی‌پور، طلا آدینه، معصومه کوهی‌نژاد و ... هستند.

 این فیلم 35 میلی‌متری 90 دقیقه‌ای رنگی، محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است و از 26 شهریور 1364 مصادف با آغاز محرم، به مدت سه هفته در سینماهای لاله، پارس، قدس، شهر قشنگ، تیسفون، سایه، پیروزی، حافظ، رنگین‌کمان و انقلاب به نمایش عموم درآمد و 9.967.100 ریال فروش کرد.[1]

به نظر «آ سید عبدی» گورکن شهر دزفول، مردم این شهر که به‌رغم حمله‌های هوایی و موشکی دشمن در شهر مانده‌اند، دیوانه‌اند. هنگامی که داماد او در جبهه است، دختر و فرزندانش در حمله‌ موشکی شهید می‌شوند. از آن پس، آسید عبدی مصمم‌تر و با‌ شدت بیشتری می‌کوشد مردم را به خروج از شهر راضی کند، اما همواره با مخالفت آن‌ها روبرو می‌شود. در اثر برخورد با افراد مختلف و مشاهده‌ فداکاری مردم، آ سید عبدی اندک‌اندک انگیزه‌های آن‌ها را برای ماندن در شهر، درمی‌یابد. او سرانجام، هنگامی که بر تردیدها غلبه می‌کند، مورد اصابت یک موشک قرار می‌گیرد.

این فیلم، اولین ساخته بلند سینمایی محمدرضا هنرمند است و منتقدین گفته‌اند با معیارهای فنی سینمای ایران، ساخت و پرداختی حرفه‌ای دارد و می‌توان آن را از این زاویه و نه از نظر محتوا، همسنگ فیلم‌های حرفه‌ای ارزیابی کرد.

گفته شده فیلم گورکن بر خلاف بسیاری از فیلم‌های جنگی یا در ارتباط با جنگ، شخصیتی ظاهراً بی‌ارتباط با حیطه‌ این موضوع انتخاب کرده است؛ شخصیتی که نامش مظهر مرگ و نیستی است، اما ظاهراً قرار است پیام بودن و ماندن و سازندگی بدهد. این پیام بیشتر با توسل به بیان استعاری و با کمک فراواقع‌گرایی (سوررئالیسم) به تماشاگر گفته می‌شود، اما بیان نمادین (سمبلیک) فیلم در پایان، بر خلاف پیامی است که مورد نظر فیلمساز است.

ضعف عمده‌ این فیلم را فیلنامه‌اش دانسته‌اند که کار کارگردان، آن را قابل تحمل کرده است. فیلم به جز در 5 دقیقه خوب آغاز و تقریباً به‌ همین‌مقدار در پایان، از ‌هم‌ گسیخته است. برجسته‌ترین ضعف فیلم، پرگویی‌های آن است که مدام به توضیح واضحات می‌پردازد و از شعار هم غافل نیست. نمونه‌های مشخص این پرگویی نابجا، تک‌گویی طولانی آسید عبدی در کنار رودخانه دزفول، پس از شنیدن خبر مرگ خانواده‌اش است. یا اواخر فیلم، هنگامی که مردم دارند کوچه را به مناسبت نیمه ‌شعبان آذین‌بندی و چراغانی می‌کنند، زنی با اشاره به آسید عبدی، وصف حال او را زمزمه می‌کند. گویی از آغاز فیلم، فیلمساز قصه‌ای دیگر می‌گفته که اکنون، نیاز به چنین توصیفی باشد.

در نقدی بر این فیلم آمده است که زمینه‌های تحول در آسید عبدی در برخوردهای مختلف او با مردم و کشته‌شدگان و شهیدان ایجاد می‌شود؛ تحول بعدی هنگام دفن آن‌ها و به طور عمده در کابوس‌ها و توهمات گورکن است. مشکل آنجاست که وقتی فیلمساز برای مرزبندی میان واقعیت و پندار، به تصویر ‌کردن کابوس‌های گورکن می‌پردازد، بیان متفاوت در صحنه‌های غیر واقعی دیگر (از دید گورکن) باعث ایجاد ناهماهنگی در ساختار فیلم می‌شود. فیلمساز، صحنه‌های کابوس را به عمد، غیر واقعی ساخته و میان واقعیت و پندار فاصله گذاشته است، اما لحظه‌هایی که آ سید عبدی، کسانی را که خود آن‌ها را دفن کرده، زنده در کوچه و خیابان می‌بیند، تفاوتی میان بیان تصویری فیلمساز با لحظه‌های واقعی وجود ندارد. ظاهراً هدف، القای این موضوع است که شهیدان حضور دارند، اما انتظار می‌رود این تصویرسازی مطلوب‌تر انجام شود.

از نظر کارشناسان مجموعه‌ برخوردها و مشاهدات و کابوس‌ها، آسید عبدی را به آنجا که باید رهنمون می‌کند و او به حقانیت مردم ایمان می‌آورد؛ البته هنگامی که دیگر فرصتی برای جبران گذشته‌اش ندارد. لحظه چیره ‌شدن بر تردیدهایش، با لحظه اصابت موشک به او، همزمان می‌شود. با استفاده از پرنده‌ای که از آغاز فیلم در قفس است، فیلمساز به یک بیان نمادین (سمبلیک) دست می‌زند؛ همراه با کنار ‌رفتن غبارهای ابهام از اطراف چشم و ذهن آ سید عبدی، او به طرف قفس می‌رود، پرنده را بیرون می‌آورد و آن را در دست می‌گیرد. چند ثانیه قبل از اصابت موشک، عبدی پرنده را رها می‌کند، اما پرنده هم هیچ فرصتی برای فرار از آتش انفجار ندارد. ظاهراً فیلمساز می‌خواهد مرگ و رستگاری و آگاهی آ سید عبدی را درهم بیامیزد؛ موشک به ‌گونه‌ای تقدیری، مستقیماً به‌ سوی عبدی می‌آید تا درست در لحظه‌ یقین او باعث رستگاری‌اش شود. پرنده، نشانه‌ «جان» عبدی است که با آگاهی او، از زندان «تن» آزاد می‌شود. کاربرد قفس و پرنده در فیلم، فراتر از کاربردهای معمول آن نیست، اما اگر قرار است این نماد ابتدا در جای خود قرار داشته باشد و سپس معنای نمادین بیابد، سوختن پرنده در آتش، هدف فیلمساز را خدشه‌دار می‌کند.

البته گفته شده صحنه‌ رسیدن موشک 9 متری در پایان فیلم، خوب است و استفاده از حرکت آهسته، صدا و عناصر دیگر، حضوری سهمگین را القا می‌کند.[2]

برخی تحلیل‌گران گفته‌اند کارگردان برای نشان‌دادن هیولای موشک و مقاومت و ایثار مردم، صحنه‌ای بازسازی شده را با ماکت موشکی به‌ اندازه‌ موشک عراقی‌ها فیلمبرداری کرده است که از نقاط قوت فیلم است، ولی بخشی از صحنه‌های فیلم به ‌خاطر پرگویی و شعارهای صریح، از سینما به‌ دور افتاده و تماشاگر را خسته می‌کند.[3]


[1] ماهنامه سینمایی فیلم، سال چهارم، فروردین 1365، ش سی‌و‌پنجم، ص 19.

[2] همان، سال سوم، آبان 1364، ش سی‌ام، ص 43.

[3] همان، سال چهارم، فروردین 1365، ش سی‌و‌پنجم، ص 19.