روزنه

زینب احمدی
62 بازدید

فیلم سینمایی روزنه ساخته سال 1367 توسط جمال شورجه است و داستان پزشکی را روایت می‌کند که انقلابی نیست و علاقه‌ای نیز به مشارکت در جنگ تحمیلی ندارد، اما بر اساس اتفاقاتی سر از جبهه درمی‌آورد و متحول می‌شود.

کارگردان جمال شورجه، دستیاران کارگردان مصطفی یارمحمودی، علاءالدین کنگرلو، فیلمنامه‌نویس حسین یعقوب‌پور، مدیر فیلمبرداری جمشید الوندی، منشی صحنه شاهد سلطانی‌آزاد، امور فنی استودیو ژورک، سرپرست گویندگان جلال مقامی، تدوین‌گر احمد ضابطی جهرمی، موسیقی متن محسن نفر، عکاس مهرداد توجه، دکور محمد کرمی، طراح پوستر مجید اخوان، مدیر تولید احمد میرعلایی، تهیه‌کننده مجید بهمن‌پور و سیمای جمهوری اسلامی ایران و بازیگران اصغر محبی، فرامرز صدیقی، حمیدرضا شاه‌دولتی، ابوالفضل شاه‌کرمی، غلامرضا بنفشه‌خواه، علی‌اکبر بیکرو، مهدی آریان‌نژاد، بهروز مشهدی، بیژن همدرسی و ... هستند.

این فیلم ۹۲ دقیقه‌ای، اول شهریور ۱۳۶۸ به اکران عمومی درآمد و نمایش آن در گروه کیفی ب با فروشی در حدود 17.000.000ریال رضایت چندانی کسب نکرد.

داستان فیلم این است که دکتر حسینی در جاده با راننده‌ای آشنا می‌شود که شباهت کاملی به رزمنده‌ای به نام الفت که در خط مقدم جبهه در آغوش او جان سپرده است، دارد. شباهت راننده به الفت، دکتر را به مرور خاطراتی که از جبهه دارد وامی‌دارد.[1]

در بیست و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، امیر مهران، برنده جایزه بهترین پویانمایی برای فیلم روزنه شد.[2]

این فیلم نخستین تجربه مستقل فیلمسازی جمال شورجه در سینمای حرفه‌ای است و به همین دلیل مورد تحسین برخی تحلیل‌گران قرار گرفته است. این تحلیل‌گران می‌گویند شورجه در این فیلم حقایق پنهان و آشکار جبهه را با زبانی ساده به تصویر کشیده است. سوژه این فیلم بکر و تازه نیست، اما شیوه نگرش فیلمساز به این سوژه و تصویرپردازی زیبا و به یادماندنی آن قابل تأمل است. فیلم با تصویری تکان‌دهنده آغاز می‌شود که تأثیرگذار است؛ آبی در حرکت و زلال در کنار گلزاری زیبا و کوهی بلند و استوار که نماد استواری و سلحشوری رزمندگان در جبهه است وآنگاه دو دستی که پروانه‌ای را رها می‌کند که نماد رهایی انسان از غبار تن مادی و پرواز به سوی معنویت و ملکوت است. با این که موضوع این فیلم ساده است، اما پرداخت آن و رسیدن به ارزش‌های انسانی مشکل است.

تعدادی از منتقدین نیز گفته‌اند شورجه توانسته پیام این فیلم را به خوبی به بیننده القا کند؛ بوی امید، امید به بودن، امید به ماندن و امید به رفتن؛ بودنی صادقانه، ماندنی جاودانه و رفتنی عاشقانه.

 به نظر کارشناسان، تصاویر جنگ و بمباران شیمیایی عراقی‌ها به گونه‌ای به تصویر کشیده شده که کینه دشمن را در دل تماشاگر می‌نشاند. در بخشی از فیلم که پیشمرگ مسلمان کرد با وجودی که شهر از بین رفته، از دکتر برای زایمان همسرش تقاضای کمک می‌کند (تولد یک پسر، یک پیشمرگ مسلمان کرد دیگر)، می‌تواند نشانی از تولد یک زندگی جدید و یک شکوفه امید در دل تاریکی باشد.

 از نظر برخی منتقدین بازی روان و یکدست فرامرز صدیقی(سید) از ویژگی‌های فیلم است. اگر در زمینه تدوین و چیدمان تصاویر و انتخاب بازیگرِ دکتر حسینی (اصغر محبی) نیز دقت و حوصله بیشتری به خرج داده می‌شد، احتمالاً کیفیت فیلم بهتر می‌شد. از نظر این عده موسیقی فیلم نسبتاً خوب است و احساس تماشاگر را برمی‌انگیزد و جذابیت تصاویر را افزایش می‌دهد؛ البته نه در همه جا.

این فیلم ایراداتی نیز دارد، از جمله این که در این فیلم جنگ در چند مجروح و شهید و انفجارهای اطراف جاده خلاصه شده که باعث حقیر نشان دادن ابعاد جنگ تحمیلی می‌شود. ریتم فیلم نیز بسیار کند است و این کندی بر بازی هنرپیشگان تأثیر منفی گذاشته است. دوربین در این فیلم تحرک زیادی ندارد و اکثر نماها کشدار است. نماهای شب تنهاییِ دکتر حسینی نیز خوب کار نشده و نامفهوم است.[3]

منتقدان دیگری معتقدند در این فیلم کارگردان قصد دارد نشان دهد دکتر حسینی که اهل جبهه و جنگ نیست و درکی از اهالی آن ندارد، با توفیق اجباری راه به جبهه پیدا کرده و در آنجا با اتفاقاتی که از سر می‌گذراند متحول می‌شود و علاقمند به فضای عرفانی آنجا می‌شود. تابیدن روح معرفت به روح و جان دکتر حسینی، دیدن منظری از «باغ حقیقت» و بوییدن «عطر آگاهی» که ظاهراً محور توجه فیلمساز بوده است، در واقع جسمیت‌ دادن ساده همین مقوله‌هاست. همه صحنه‌های نمایش‌دهنده تصورهای دکتر حسینی که نشانه تحول روحی اوست، به این ترتیب ساخته شده است. منطقه سبز و خرم در فیلم، نماد «بهشت» و آب زلال نماد آب بهشت در تُنگ بلور است که در کنار هم به تحول فکری دکتر حسینی خواهد انجامید. البته باور این تحولِ آنی برای مخاطب بسیار مشکل است؛ چگونه دکتر خودخواه و مغروری که تا ساعتی پیش نظام و انقلاب را همرنگ خود نمی‌دانست و از کوچک‌ترین صدای گلوله می‌ترسید و به هوا می‌پرید، در مدت کوتاهی چنان با آن همگام شده که حجاب غبار تن را پس می‌زند و چهره جان را تماشا می‌کند و مستحق گرفتن «تنگ بلور» می‌شود. شاید عدم تطابق در انتخاب فرم و روایت داستان دلیل این مشکل است.[4]

به عقیده عده‌ای دیگر، شورجه در این فیلم در انتخاب سبک و گزینش و عوامل تکنیکی و هنری راه درستی انتخاب نکرده است. به گفته این منتقدان پرداخت شخصیت‌ها در این فیلم جز در ذهن کارگردان نمود کامل ندارد و آنچه بر پرده ظاهر می‌شود از عمق کافی برخوردار نیست.[5]


[1] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران، تهران، قطره، ۱۳۹۰، ص ۱۷۱.

[2] - https://www.manzoom.ir/.

[3] - امید، جمال، تاریخ سینمای ایران، تهران، روزنه، 1383، ص ۷۶۸ و ۷۶۹.

[4] - مجله سینمایی سروش، ش ۴۸۴، ۱۱ شهریور ۱۳۶۸، ص ۳۴ و ۳۵.

[5] - مجله سوره، دوره اول، ش دوم، سال ۱۳۶۸، ص ۵۰-۵۳.