پاداش سکوت

زینب احمدی
59 بازدید

فیلم سینمایی پاداش سکوت ساخته‌ مازیار میری در سال ۱۳۸۵ است و خاطره شهادت یک رزمنده را در ذهن یک مجروح جنگی که سالها آزارش می‌دهد، روایت می‌کند.  

کارگردان مازیار میری، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان مانفرد اسماعیلی، دستیار دوم کارگردان مجید ‌حسین شیرودی، فیلمنامه‌نویس فرهاد توحیدی، فیلمبرداران محمد ابراهیمیان، اکبر دهقان، علیرضا خسروآبادی، آرش رمضانی و امیر زمستانی، نورپرداز پیمان شادمانفر، منشی‌ صحنه سحر مصیبی، صدابردار مهران ملکوتی، دستیار صدا امیر نوبخت، جلوه‌های‌ ویژه میدانی جواد شریفی‌راد و محسن روزبهانی، مدیر جلوه‌های ویژه علاءالدین پژهان، تدوین‌گران بهرام دهقانی و رضا شیروانی، موسیقی‌ متن پیمان یزدانیان، مدیر صحنه سعید اسدی، عکاس علی تبریزی، مدیر تولید سعید شرفی‌کیا، تهیه‌کننده محسن‌ علی‌اکبری و بازیگران پرویز پرستویی، جعفر والی، آتیلا پسیانی، رضا کیانیان، فرهاد اصلانی، پریوش نظریه، مهتاب کرامتی، مهدی صفویه، سیما تیرانداز، شبنم مقدمی، ماشاءالله شاه‌مرادی‌زاده، بهنام وطن، مریم مسچیان، حسن بوستانی و ... هستند.

این فیلم 78 دقیقه‌ای محصول شرکت سینمایی هفت آسمان با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی و یاری مشاور هنری نهاد ریاست جمهوری و مرکز اندیشه‌های سینا است که ۳ مرداد ۱۳۸۶ در سینماهای فلسطین، شهر تماشا، میلاد، شاهد و ... به نمایش عموم درآمد و ۱.۴۱۰.۹۱۶.۰۰۰ ریال فروش کرد.[1]

اکبر منافی (پرویز پرستویی) رزمنده‌ای که گمان می‌کند در جبهه باعث مرگ دوستش یحیی (مهدی صفویه) شده و اکنون فروشنده بلیط شرکت واحد است، بیست سال بعد از پایان جنگ، با دیدن تصاویری از یحیی در جبهه که از تلویزیون پخش می‌شود، خاطرات روزهای جنگ به ذهنش هجوم می‌آورند. سالهایی که اکبر در آسایشگاه جانبازان بستری بود و مصرف قرص‌هایی که ظاهراً اعصاب او را آرام نگه‌ داشته، ذهن اکبر را از گذشته خالی کرده است، اما پخش تصویر یحیی از تلویزیون، خاطرات روزهای جنگ را برای اکبر زنده می‌کند. اکبر از پدر یحیی (جعفر والی) می‌خواهد او را به جرم کشتن پسرش قصاص کند و به پیشنهاد پیرمرد سراغ همرزم سابقش (آتیلا پسیانی) می‌روند که در کارگاه تراشکاری کار می‌کند. آنها به پیشنهاد سلیمی، سراغ عبدالله مشکاتی (فرهاد اصلانی) می‌روند که مدیر کاروان‌های زیارتی کربلا است و سرمایه‌ای به هم زده است. او ادعای اکبر را رد می‌کند. همرزم دیگر اکبر، کمال اطاعت بر اثر جراحات شیمیایی فوت کرده و آنها پس از جستجوی زیاد، احمد ایروانی (رضا کیانیان) فرمانده سابق گروه را در آسایشگاه جانبازان می‌یابند که به شدت بیمار است و قادر به تکلم و حرکت نیست. اکبر با دیدن ایروانی همه جزئیات مرگ یحیی را به خاطر می‌آورد؛ آنها جزو یک گروه یازده نفری در اروند‌کنار بودند. یحیی در عملیات به شدت مجروح می‌شود و ناله‌هایش که ممکن بود به گوش دشمن برسد، سبب ‌می‌شود فرمانده به اکبر دستور دهد یحیی را زیر آب ببرد تا صدایش شنیده نشود. یحیی در آغوش اکبر جان داد. پدر یحیی با شنیدن این حکایت، اکبر را می‌بخشد.[2]

فیلم پاداش سکوت در دوره یازدهم جشن خانه سینما تندیس بهترین نقش دوم زن و تندیس بهترین جلوه‌های ویژه بصری را از آن خود کرد.[3]

این فیلم اقتباسی از قصه «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان است که نگاهی انتقادی به جنگ دارد. نام فیلم هم ابتدا همنام این کتاب بود اما بعدها تغییر کرد و «پاداش سکوت» نام گرفت. زمانی که این فیلم در جشنواره بیست و پنجم فجر با عدم استقبال هیأت داوران مواجه شد، فیلمسازش گفت دیگر به این جشنواره فیلم نخواهد داد.

به گفته برخی کارشناسان، فیلم بر خلاف داستان اقتباسی‌اش جسور نیست و دلیل آن فشارهای وارده به کارگردان است. در داستان احمد دهقان یک نفر برای بقیه افراد فداکاری می‌کند و قربانی می‌شود تا زنده بمانند، ولی در پاداش سکوت قربانی شدن در کار نیست.[4]

منتقدانی نیز می‌گویند این فیلم به راحتی می‌توانست ضدجنگ شود، ولی فیلمساز خود را درگیر درام قصه واقعی نمی‌کند تا برای فیلمش مشکلی پیش نیاید.[5]

گفته شده فیلمنامه فیلم با محوریت وقایع بعد از جنگ ‌نوشته ‌شده که هم رویکرد اجتماعی را مد نظر دارد و هم رویکرد روانشناسانه شخصیت‌ها را. شخصیت اصلی پاداش سکوت مانند آژانس شیشه‌ای در شرایط امروز جامعه در تقابل با آرمان‌ها و جامعه قرار دارد و جامعه (رویکرد اجتماعی) از آرمان دور شده را نقد می‌کند. فیلم با این سؤال شروع شده که آیا یحیی شهید شده یا اکبر او را کشته‌ است. در فیلم هر از گاهی آدم جدیدی وارد داستان می‌شود. هر آدمی با شخصیت متفاوت وارد فیلم می‌شود و در مقابل آرمان‌ها، رفتاری متفاوت (رویکرد روانشناسانه) از خود بروز می‌دهد ولی ورود آنها به حل معمای کشته شدن یا شهید شدن نمی‌انجامد و حرف تازه‌ای برای زدن ندارند. معلوم نیست چرا پدر یحیی از اکبر نمی‌پرسد تو که می‌گویی پسر مرا کشته‌ای، چطور این کار را کردی؟ در این فیلم آدم‌ها با موقعیت‌های جدیدی وارد داستان می‌شوند که می‌توانند توسط فیلمساز به ظرفیت و فرصتی برای کشمکش روایت فیلم تبدیل شوند، اما چون حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند، صرفاً رزمنده‌های دیروز جبهه‌ها هستند که الان شرایطشان فرق کرده است؛ سه نفر بیمارند و سه نفر دنبال پول جمع کردن و زدوبند هستند. شخصیت‌ها به گونه‌ای تبدیل به کلیشه شده‌اند؛ کلیشه رزمنده دیروز که به بازاری ثروتمند امروزی تبدیل شده‌اند؛ عبدلله، رزمنده دیروز اکنون در فکر ثروت‌اندوزی است و دقیقاً مقابل اکبر است که زندگی فقیرانه‌ای دارد و از آرمان‌هایش جدا نشده ‌است و حالا برای دیدن دوست ثروتمندش باید مدت‌ها پشت در اتاق بماند، که حرف جدیدی  در سینما نیست. ای کاش فیلمساز قبل از روایت اکنون این رزمندهای دیروز، فلش‌بکی به گذشته آنها می‌زد و خاطرات جمع دوستانه آنها را نشان می‌داد که در جبهه با هم رابطه‌ای صمیمانه و دوستانه داشتند و بی هیچ چشم‌داشتی در حق هم فداکاری می‌کردند. بعد به امروز آنها می‌آمد و رابطه سرد این افراد را نشان می‌داد. آنگاه نوستالژیک روایت بیشتر می‌شد و تماشاگر را تحت‌تأثیر درام آن قرار می‌داد. در این صورت از بی‌محلی مدیر عامل، رزمنده با صفای دیروز جبهه‌ها، به دوست قدیمی‌اش در جبهه متاثر می‌شدیم، شهادت مجروح شیمیایی اذیتمان می‌کرد، از به جا نیاوردن فرد تراشکار توسط اکبر ناراحت می‌شدیم و ... این فراز و فرودها و تضاد گذشته و اکنون رزمندها، قصه را جاندارتر می‌کرد.

عده‌ای از منتقدین، اقتباس پاداش سکوت از داستان کوتاه احمد دهقان را تلف شده می‌دانند، زیرا این فیلم نه به حس داستان وفادار مانده و نه به نتیجه آن. همچنین فیلم شباهتی به داستان اقتباسی ندارد، مگر آن که بگوییم هدف کارگردان از تکرار رفت و آمد آدم‌ها و این همه گشتن  اکبر و پدر یحیی برای یافتن مقصر مرگ یحیی، این است که بگوید قاتل اصلی یحیی جامعه‌ای است که ارزش‌‌های جنگ و قهرمانانش را از یاد برده‌اند. البته اگر پیام فیلم همین باشد، قابل تأمل است.[6]  


[1] - سالنامه آماری فروش فیلم و سینمای ایران، پاییز ۱۳۹۶، ص ۷.

[2] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلم‌شناسی سینمای ایران  1383- 1390، تهران، قطره، ۱۳۹۳، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.

[3]-  http://www.sourehcinema.com.

[4] - سالنامه فیلم، اسفند ۱۳۸۶، ص ۲۴۳.

[5] - فراستی، مسعود، ‌فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص ۷۶.

[6] - ماهنامه فیلم‌نگار، ش ۶۰، شهریور ۱۳۸۶، سال ششم، ص ۲۳ و ۲۴ و ۲۵ و ۲۸ و ۲۹.