اشخاص
آقاخانی، غلامرضا
معصومه عابدینی
1608 بازدید
غلامرضا آقاخانی (1363ـ1337) فرمانده گردان موسیبنجعفر علیهالسلام از لشکر 14 امام حسین علیهالسلام در دوران دفاع مقدس بود.
یازدهم مهر 1337 در شهرضای اصفهان به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در زادگاهش به پایان رساند و سپس رهسپار اصفهان شد. دوران متوسطه را در دبیرستانهای سپهر و ادب گذراند و دیپلم ریاضی گرفت.
در سال 1356، برای گذراندن سربازی، در لباس «سپاه دانش»، راهی روستای چم کاکا از توابع چهارمحالوبختیاری شد. در این مدت، روستاییان را از مسائل انقلابی و فرهنگی آگاه میکرد، راه و رسم زندگی و کشاورزی را به آنها میآموخت و در تظاهرات و راهپیماییهای ضد حکومت پهلوی شرکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در آموزشوپرورش استخدام شد و یک سالونیم در منطقه کامو و جوشقان (120کیلومتری کاشان) معلم دوره ابتدایی بود. در مهر 1359 به دبستان رودکی ولدان در خمینیشهر اصفهان منتقل شد. همزمان با تدریس، در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تهران پذیرفته شد.
در اسفند 1359، پس از آموزش نظامی، داوطلبانه عازم جبهه دارخوین شد و از آنجا به منطقه محمدیه و سلیمانیه رفت. پس از مدتی، به علت نیاز جبهههای غرب، به سنندج اعزام شد.
بعد از سه ماهونیم حضور در سنندج، به شوق حضور در عملیات، به مریوان رفت و در محور شمالی عملیات محمد رسولالله صلیاللهعلیهوآله بیسیمچی حاجاحمد متوسلیان بود. وی پس از خاتمه عملیات، قصد داشت به سنندج بازگردد که با مخالفت حاجاحمد متوسلیان روبهرو شد و چهار ماه مسئولیت مخابرات دزلی را به عهده گرفت.
غلامرضا، اواسط 1360 به جبهههای جنوب رفت و در کنار نیروهای لشکر 14 امام حسین علیهالسلام، به عنوان آرپیجیزن در عملیات فتحالمبین شرکت کرد. در این عملیات، به علت زخمی شدن بیسیمچی گردان امام جواد علیهالسلام از لشکر 14 امام حسین علیهالسلام، تا پایان عملیات، این مسئولیت را بر عهده گرفت.
با شروع عملیات الی بیتالمقدس، با اینکه در مرخصی به سر میبرد، خود را به منطقه رساند و در قالب نیروی پیاده شرکت کرد. در مرحله اول عملیات، جزو گردانهایی بود که از رودخانه کارون تا اول جاده خرمشهر، 25 کیلومتر را شبانهروز طی کردند و صبح، در پشت جاده خرمشهر ـ اهواز مستقر شدند و سرانجام ضربات مهلکی به دشمن وارد کردند.
در عملیات آزادسازی خرمشهر، پیک گردان امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. با آغاز عملیات رمضان، بار دیگر خود را به خط مقدم رساند و در کنار نیروهای لشکر 14 امام حسین علیهالسلام، بیسیمچی فرمانده گردان امام محمدباقر علیهالسلام شد. در این عملیات، پس از شهادت شماری از فرماندهان، نیروهای گردانها را جمع و به عقب هدایت کرد.
بعد از عملیات رمضان، به اصفهان بازگشت و پس از مدتی استراحت، با آغاز عملیات محرم، خود را به منطقه عملیاتی رساند و فرماندهی هلیبرن لشکر 14 امام حسین علیهالسلام را عهدهدار شد. در عملیات والفجر مقدماتی، مسئول گردان یازهرا سلاماللهعلیها بود و در عملیات والفجر 1 نیز در مقام مسئول گردان، در منطقه عملیاتی شرهانی و زبیدات حضور یافت. پس از پایان این عملیات، همراه نیروهای خود، به منطقه پیرانشهر رفت و در کنار فرمانده لشکر 14 امام حسین علیهالسلام، حاجحسین خرازی، خدمت کرد.
با شروع عملیات والفجر 4 در منطقه مریوان، به سبب شجاعت و رشادتهای فراوان، از سوی فرماندهی لشکر 14 امام حسین علیهالسلام به فرماندهی گردان خطشکن موسیبنجعفر علیهالسلام منصوب شد. در مرحله دوم عملیات، با نیروهای خود توانست چندین تپه در شیار حسنآباد را تصرف کند.
در عملیات خیبر، گردان خطشکن موسیبنجعفر علیهالسلام به فرماندهی آقاخانی، توانست در یکی از محورهای عملیاتی با شکست خط پدافندی دشمن، به اهداف خود نایل شود. در ادامه عملیات، به این گردان مأموریت داده شد که با بازسازی و آمادگی مجدد، برای پشتیبانی تیپ 44 قمر بنیهاشم به جزیره مجنون برود. دشمن، آتش سنگینی بر سر رزمندگان میریخت و بیم آن بود که هر لحظه جزیره سقوط کند؛ ولی به سبب سخنان امام خمینی و فرمان ایشان که «جزایر باید حفظ شود»، آقاخانی ماند و مقاومت کرد و جزایر حفظ شد.
با آغاز عملیات بدر، گردان موسیبنجعفر علیهالسلام، راهی هورالهویزه در شرق دجله شد. آتش دشمن سنگین بود و او از ناحیه دست زخمی شد؛ ولی به علت حساسیت عملیات، به جنگ ادامه داد.
غلامرضا آقاخانی سرانجام در 22 اسفند 1363، هنگام تیمم برای نماز صبح، با اصابت گلوله به پیشانی شهید شد. پیکرش در قطعه بدر گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
حاجحسین خرازی، فرمانده وقت لشکر 14 امام حسین علیهالسلام، پس از شهادت آقاخانی، در دیدار با خانواده وی گفت: «شهید آقاخانی، دست راست من بود.»
در قسمتی از وصیتنامهاش آمده است: «پدر و مادر عزیزم که درود خدا بر شما باد، خدا را شکر کنید و خوشحال باشید که شما هم یکی از فرزندانتان را در راه خدا دادهاید. مثل کوه استوار باشید. یاد شهیدان از صدر اسلام تا کنون بیفتید؛ صحنههای جانگداز کربلا را در پیش چشم بیاورید؛ فکر کنید چه عزیزانی تا کنون جانشان را فدا کردهاند که ما قابل مقایسه با آنها نیستیم.»[1]
[1]. تلخیص مقاله از دایرةالمعارف دفاع مقدس، ج1، تهران، مرکز دایرةالمعارف پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1390، ص186ـ184.