طبل بزرگ زیر پای چپ
زینب احمدی
32 بازدید
فیلم سینمایی طبل بزرگ زیر پای چپ ساخته کاظم معصومی در سال ۱۳۷۹ است و داستان سه بازمانده جنگی را روایت میکند که در سنگری دورافتاده با نیروهای عراقی درمیافتند.
کارگردان کاظم معصومی با اقتباس از داستان «پایان ظلمت» اثر پوپوسکو، تهیهکننده کاظم معصومی، فیلمنامهنویسها مسعود صباح، کاظم معصومی و داریوش مختاری، مدیر فیلمبرداری علی لقمانی، گروه فیلمبرداری محمدرضا میرکیانی، حمیدرضا گودرزی و محمدحسن احدی، منشی صحنه امین پیرحیاتی، صدابردار صحنه محمدرضا یوسفی، تدوینگر سهراب میرسپاسی، موسیقی متن مجید انتظامی، طراح و مجری جلوههای ویژه عظیم محمدی، چهرهپرداز بهرام جانسپار، مدیر فنی احمد وفایی، عکاسها سیفالله طاهری و علی نیکرفتار، مدیرتولید داریوش باباییان، مشاور نظامی محمد بوذری، طراح صحنه احسان برآبادی و بازیگران حسین محجوب، حمید فرخنژاد، بابک حمیدیان، حسین نوروزی، مجید میرابی، علی احمدی و ... هستند.
این فیلم ۸۰ دقیقهای محصول سیما فیلم و ری فیلم است که ۲۸ تیر ۱۳۸۵ در سینماهای ایران، فلسطین، مرکزی و موزه سینما به نمایش عموم درآمد.[1] این فیلم در دوره بیست و هفتم جشنواره فیلم مسکو شرکت کرد و حمید فرخنژاد جایزه نقش اول مرد را دریافت نمود. [2]
در روزهای جنگ، در سنگری پرتافتاده، سه نفر از آخرین بازماندگان یک گروهان ارتش، در انتظار رسیدن نیروهای کمکی، لحظههای پر التهابی سپری میکنند. تشنگی آنها را مستأصل کرده و باریکه آبی که میان سنگر آنها و سنگر دشمن جاری است، در تیررس هر دو طرف است. پای سرباز وظیفه مهران (بابک حمیدیان) مجروح شده و فرمانده یحیی سرخاب (حسین محجوب) برای نجات جان او از حافظ (حمید فرخنژاد)، مأمور جمعآوری اجساد، میخواهد پای او را قطع کند. مهران، پس از هوشیاری و اطلاع از قطع شدن پایش، به یحیی معترض میشود. او به روزهای بعد از جنگ میاندیشد که نامزدش ممکن است با مردی که یک پا ندارد حاضر به ازدواج نباشد. در این گیرودار، حضور یک استوار عراقی به نام سعد (علی احمدی) در سنگر مقابل، آنها را به خود میآورد. یحیی تلاش میکند سنگرش را از تیررس دشمن مصون بدارد و سعد نیز میکوشد افراد سنگرش را بیشمار جلوه دهد. هنگامی که سعد برای بردن آب به آبگیر بین دو سنگر میرود، هدف گلوله یحیی قرار میگیرد و به زحمت پیکر نیمه جانش را به سنگر میکشاند. این حادثه منجر به جرو بحث بین مهران و حافظ و یحیی میشود.[3]
کارگردان فیلم درباره ساخت آن گفته است: با ساخت این فیلم میخواستم بگویم تمام کسانی که در جنگ حضور داشتند عاشق جنگیدن نبودند، بلکه آنها با هدف دفاع میجنگیدند و در این راه صادق و قهرمان بودند. در سینمای دفاع مقدس در مورد آن عده از رزمندهها که به جنگ نگاهی منطقی داشتند توجهی نشده است، لذا قصدم از ساخت فیلم این بود که حق این رزمندهها را نیز ادا کنم. هدف من از ساخت این فیلم ارائه تحلیلی واقعگرایانه از جنگ و بازگو کردن این مهم بود که ما با عراق نمیجنگیدیم و قدرتهای اصلی که پشت سر عراق و حامی واقعی صدام بودند، کسان دیگری بودند.
کارگردان بنای ساخت یک فیلم را درام بودن آن میداند. وی شیوه خود برای درام این فیلم را شخصیتپردازی معرفی میکند که تماشاگر سپری شدن زمان را حس نمیکند و در عین حال به باور شخصیتها میرسد تا بتواند وقایع را دنبال کند. وی معتقد است آدمهای جنگ آآآآدمهای معمولی بودند که ساده و عادی میجنگیدند و زرق و برق سینمایی نداشتند، لذا برای به تصویر درآوردن این آدمها از صحنهپردازیها و حرکات دوربینی استفاده کرده که در عین باورپذیری، ساده و بیتکلف باشد. کارگردان معتقد است نگاه واقعبینانه و واقعنگرانه را فدای نگاه سینمایی و اکشن نکرده است.
به گفته کارشناسان، معصومی که قبلاً مستندساز جنگ بوده، در ساخت این فیلم نیز نگاه مستندسازیاش را حفظ کرده و از دیالوگهای رمانتیک و شعرگونه یا پرداختهای خیالپردازانه پرهیز کرده است. نگاه او به قول خودش نگاهی دموکراتیک به مسئله جنگ برای رسیدن به قضاوتی واقعبینانه بوده است.
برخی منتقدین میگویند آنچه در شخصیت فرمانده فیلم مد نظر کارگردان بوده، رسیدن او به شناخت و معرفتی بالاتر از مسأله جنگ است و نشان دادن این معنا به مخاطب که ما تنها با مقوله جنگ روبرو نبودیم بلکه مقوله و مسأله بالاتر، معرفت و رشد و انسانی است که نباید به سادگی از آن گذشت.[4]
معصومی دلیل انتخاب نام فیلمش را چنین توضیح میدهد: در سربازی تمرینی به نام «طبل بزرگ زیر پای چپ» وجود دارد که باعث یکدستی رژه میشود، به همین دلیل به سربازان دستور میدهند تا برای حفظ تعادل گروهی و حفظ هارمونی در رژه، زمانی پای چپ خود را بر زمین بکوبند که طبل بزرگ به صدا درمیآید. نام فیلم نیز از تضاد موقعیت یکی از شخصیتهای اصلی یعنی سرباز (بابک حمیدیان) گرفته شده است. این سرباز از طرفی با از دست دادن پای چپ خود تعادل روحی روانی خود ار از دست داده و با فرمانده خود درگیر میشود و از طرفی به دلیل از دست دادن پای خود موقعیت خود را نزد نامزدش از دست رفته میبیند.[5]
به عقیده برخی کارشناسان طبل بزرگ زیر پای چپ رادیکالترین و جسورانهترین حرفها را علیه جنگ میزند و یک فیلم ضدجنگ آشفته و آشکار است. شاید فاصله گرفتن از دوران جنگ و حساسیت کمتر بر سینمای جنگ، کارگردان را اینگونه جسور کرده تا حرفهایی تلخ درباره جنگ بزند. شاید هم یکی از دلایل راه پیدا نکردن این فیلم به بخش مسابقه جشنواره فجر همین محتوای سیاه فیلم بوده است. حبس کردن تئاترگونه سه سرباز خسته و تشنه با حجم بالای غر و آه و ناله و شکایت از وضعیتی که در آن قرار دارند در یک سنگر؛ دستور فرمانده به قطع پای سربازش که بعد از آن که متوجه قطع پایش میشود شیون به راه میاندازد و به سیاهنمایی اوضاع میپردازد؛ این که سرباز میگوید از کودکی آرزو داشته جهانگرد شود که حالا در جنگ شرکت کرده و پایش را از دست داده است و باید این آرزو را به گور ببرد و در نهایت این که نامزدش او را با این بیپایی قبول نخواهد کرد و دیگر آیندهای ندارد، همگی تریبون و صدای کارگردانند که از دهان این شخصیتها بیرون میآیند تا تفکر خود را از جنگ در لفافه به نمایش بگذارد.
به گفته منتقدان، فیلم با داشتن مکان و شخصیتهای محدود و همچنین لوکیشن و فضای ثابت، در کنار بازی بابک حمیدیان و دیالوگهای خطابهگونه او بیشتر به یک تئاتر میماند تا یک فیلم سینمایی. دیالوگها و ریتم کند فیلم و ثابت بودن فضا هم تماشاگر را تحت تأثیر فشار عصبی مضمون فیلم قرار میدهد.[6]
[1] - سالنامه آماری سینمای ایران سال 1386، تهران، ۱۳۹۶، ص ۸.
[2] - http://www.sourehcinema.com/.
[3] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران- فیلمشناسی سینمای ایران (1382-1373)، تهران، قطره، ۱۳۹۲، ص ۴۹ و ۵۰.
[4] - روزنامه بانیفیلم، ش ۷۴۵، ۲۲ مرداد ۱۳۸۵، ص ۵.
[5] - روزنامه جام جم، ش ۱۷۷۹، ۹ مرداد ۱۳۸۵، ص ۹.
[6] - فراستی، مسعود، فرهنگ فیلمهای جنگ و دفاع ایران 1391-1359، تهران، ساقی، ۱۳۹۲، ص 194-191.