آثار

ضد گلوله

مریم سلطانی‌نسب
3 دورہ

فیلم سینمایی ضد گلوله ساخته مصطفی کیایی در سال ۱۳۹۰ است و داستان طنز مردی میانسال است که هر چه می‌کند در جبهه آسیبی به او نمی‌رسد و نوعی ضد گلوله است.

کارگردان و نویسنده مصطفی کیایی، تهیه‌کننده رضا رخشان، موسیقی دنگ شو، تدوین‌ نیما جعفری جوزانی، مدیر فیلمبرداری رضا رخشان، مدیر صدابرداری امیر نوبخت، طراح صحنه و لباس فرامرز بادرام‌پور، طراح گریم مهری شیرازی، جلوه‌های ویژه محسن روزبهانی و بازیگران مهدی هاشمی، مسعود کرامتی، ژاله صامتی، سعید آقاخانی، محسن کیایی، علی کوچکی، امیر عزیزی، بهشاد شریفیان، پوریا رحیمی و ... هستند.

این فیلم ۱۰۲ دقیقه‌ای در ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ در سینماها اکران شد و در سی‌امین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین، بهترین صداگذاری و بهترین جلوه‌های ویژه میدانی شد و در نهایت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و دیپلم افتخار بهترین فیلم را دریافت کرد.

اواسط دهه 1360 و اوج دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مردی حدوداً ۵۰ ساله (سلیم) در تهران که مشغول قاچاق نوارهای موسیقی لس‌آنجلسی و فیلم‌های ویدئویی است متوجه می‌شود توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. او که تحت تعقیب مأموران کمیته انقلاب اسلامی بود تصمیم می‌گیرد به جبهه‌ برود تا با شهادتش، افتخار و مباهاتی را که سال‌ها از خانواده‌اش دریغ کرده، نصیب آنان سازد. او مدام خود را در معرض تیر و تفنگ و توپ قرار می‌دهد تا زودتر شهید شود، اما این اتفاق نمی‌افتد و او به یک انسان ضد گلوله تبدیل می‌شود. ۲۰ سال بعد هم او هنوز زنده است و شغل قبلی خود را ادامه می‌دهد و تحولی در او صورت نگرفته است.

کارشناسان ضد گلوله را در امتداد گونه ترکیبی کمدی - جنگی می‌دانند که در سینمای ایران با «لیلی با من است» شروع شد. کارگردان این فیلم بر مبنای همین الگو و در روایتی معکوس و با نتیجه‌گیری متفاوت، «ضد گلوله» را ساخته است. این فیلم از همین بستر متناقض و تضاد شخصیت اصلی فیلم با محیط پیرامونی‌اش هم به مثابه ظرفیتی برای خلق کمدی و طنز قصه بهره می‌گیرد و هم سیر تحول شخصیت محوری - از ضد قهرمان به قهرمان - را در همین بستر صورت‌بندی می‌کند. استفاده تکراری از برخی موقعیت‌ها و تمهیدهای معمول این جنس کمدی در نیمه دوم قصه که بیشتر مبتنی بر شوخی‌های کلامی و دیالوگ‌محور است کمی از رمق فیلم می‌کاهد. شاید اگر طنازی‌های شخصی مهدی هاشمی نبود فیلم از این حیث آسیب می‌دید. به نظر می‌رسد ایده خوب فیلم در پردازش کم‌رمق قصه و تحلیل رفتن تدریجی کشش دراماتیکی آن و برخی موقعیت‌های تکراری نتوانست فیلم را خاطره‌ساز کند.[1]

به گفته کارشناسان خوب است که نقش اول فیلم به کلی متحول نمی‌شود و تا سکانس پایانی به همان مقداری که اهل جبهه و دلبسته‌ فضای آن است و فیلم نشانمان داده، باقی می‌ماند و شغل و کار سابقش (تکثیر و توزیع فیلم و نوار) را دارد، اما قدری معتقد به فضای جبهه و شرافت دفاع از وطن شده، که باورپذیر است و به مقدار عمقش در ما اثر می‌گذارد.

گفته شده ضد گلوله بی‌ادعا و راحت‌الحلقوم است؛ نه ادایی دارد، نه فخری می‌فروشد و نه هنرمندنمایی می‌کند. از سطح کلیشه عبور کرده و دست به روشنفکرنمایی در پرداخت صحنه‌ها و آدم‌ها و جای دوربین - که نتیجه‌اش بی‌احترامی به مخاطب است- هم نمی‌زند. آدم‌های جبهه، با احساسات واقعی‌شان در فیلم حاضرند و شبیه «آدم» درآمده‌اند. شاید نه مثل آدم‌هایی که «هر روز با مرگ سر و کار دارند» اما به اندازه‌ این فیلم، انسانی و باورپذیر.

به گفته منتقدان فیلم برگ برنده‌ای دارد که تم تکراری «روبرو شدن آدمی بی‌ربط به دینداری با موضوعات ارزشی و متحول شدنش» را به کل متفاوت می‌سازد و آن خلق شخصیت بدیع پرویز است. پرویز چیز تازه‌ای است در این سینما. آدم اعصاب‌ندار بی‌کله‌ای که کل وجودش در طول فیلم، بی‌آنکه مثل یک نماد از فیلم بیرونش بکشیم، تبدیل به خشم یک ملت علیه تجاوز عراقی‌ها می‌شود. پرویز، موثر در تحول سلیم و جنس جور اوست. پرویز جهت درست فیلم است. سلیم به کمک پرویز است که در سکانس بی‌نظیر توقف آمبولانس کنار جاده می‌فهمد: «می‌جنگیم، چون اون عوضیا خونه و خونوادمونو فرستادن رو هوا».[2]

مهمترین افتخار ضدگلوله از زبان کارگردان و منتقدین همراه آن، نگاهش به شهادت است. اینان قائلند که چون قهرمان فیلم شایسته‌ شهادت نبود و جبهه هم ظاهراً نتوانست او را متحول کند، پس در پایان هم شهید نشد.

گفته شده افق نگرش یک اثر سینمایی، افق نگرش مؤلف آن است و این را به وضوح می‌توان از حرف‌های عجیب موسیقی پایانی ضدگلوله یا همان «بزن بریم بهشت» (نام اول فیلم) و موسیقی متن آن با تمی برگرفته از همان موسیقی پایانی که گاهی اوقات به شدت آزاردهنده می‌شود، فهمید.

گفتنی است نام فیلم ابتدا «بزن بریم بهشت» بود و بعد به «غیر مجاز» تغییر کرد، اما اداره نظارت و ارزشیابی با این اسم موافقت نکرد و در آخر نام «ضد گلوله» برای آن انتخاب شد.


[1] . صائمی، رضا، «وقتی لیلی با من نیست! ...»، مجله نماوا مگ،namava.ir .

[2]. ماهنامه سوره، شهریور و مهر 1391، ش 63_62، ص 14.