اشخاص

بختیار، شاپور

سجاد نادری‌پور
2 دورہ

شاهپور (شاپور) بختیار آخرین نخست‌وزیر حکومت پهلوی بود که در جنگ تحمیلی علیه ایران در کنار صدام ایستاد و امکانات خود را برای مقابله با ایران بسیج کرد.

شاهپور بختیار، در 1294ش در منطقه بختیاری به دنیا آمد.[1] تحصیلات مقدماتی را در شهرکرد و اصفهان طی کرد و دیپلم متوسطه را در رشتۀ ریاضی، از مدرسه‌ فرانسوی بیروت گرفت.[2] وی در بهار 1318، دیپلم علوم سیاسی و لیسانس فلسفه و حقوق از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد.[3]

بختیار در سال 1318 با زنی فرانسوی ازدواج کرد و در 1319، در جنگ جهانی دوم، داوطلبانه به ارتش فرانسه پیوست.[4] وی پس از پایان جنگ، مدرک دکترای حقوق بین‌الملل از دانشگاه پاریس و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه سوربن گرفت.[5]

بختیار فعالیت سیاسی خود را در 1321 با پیوستن به حزب ایران آغاز کرد و با تشکیل جبهۀ ملی و روی کار آمدن دولت مصدق، به همکاری با این حزب پرداخت.[6] در سال 1328 به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب ایران درآمد و در خرداد 1329، به عضویت شورای مرکزی جبهۀ ملی برگزیده شد.[7] بختیار تا سال 1343، در قامت یک منتقد حکومت پهلوی به فعالیت‌ سیاسی پرداخت که ثمره آن، 2 تلاش ناکام برای ورود به مجلس شورای ملی و 8 مورد دستگیری به اتهام فعالیت علیه حکومت پهلوی بود.[8] اختلافات میان بختیار و سایر اعضای حزب ایران، در سال 1343 شدت یافت و او در عمل از فعالیت‌های سیاسی کنار گذاشته شد و به فعالیت‌های اقتصادی روی آورد.[9]

در سال 1356، بختیار با نگارش نامه‌ای انتقادی خطاب به محمدرضا پهلوی که به امضای وی، کریم سنجابی و داریوش فروهر رسیده بود، به صحنۀ سیاسی کشور بازگشت.[10] عمده فعالیت بختیار در این دوره، فعالیت مطبوعاتی نظیر انتشار بیانیه، مصاحبۀ مطبوعاتی و گفتگوی تلویزیونی بود که وی را در جایگاه سخنگوی جبهۀ ملی ایران قرار داد.

در دی 1357، محمدرضا پهلوی برای تشکیل دولت ائتلافی با مخالفان خود، از طریق ناصر مقدم (رئیس ساواک) با بختیار به توافق رسید و وی به‌ عنوان نخست‌وزیر، از مجلس شورای ملی رأی اعتماد گرفت[11] و تا 22 بهمن 1357 در این سمت باقی ماند.

شاپور بختیار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۶ ماه در ایران پنهان بود؛ وی در تیر ۱۳۵۸ با در دست داشتن گذرنامه‌ای فرانسوی به نام «فرانسوا» که میشل پونیاتوفسکی، وزیر کشور پیشین دولت فرانسه برای او تهیه کرده بود، ایران را ترک کرد.[12]

بختیار در فرانسه از حمایت کامل بنگاه‌های اطلاعاتی غرب برخوردار شد و با تغذیه مالی محافل صهیونیستی توطئه‌ بر ضد نظام جمهوری اسلامی را پی گرفت.[13] او از بدو ورود به پاریس، ستادی تشکیل داد که محل تلاقی سلطنت‌طلبان، آمریکا و دولت‌های غربی ضد انقلاب اسلامی بود.‌ بختیار در اسفند ۱۳۵۸ به همراه غلامعلی اویسی (فرماندار نظامی تهران در دوره پهلوی) و سرتیپ جواد معین‌زاده (عضو ساواک)، به عراق رفتند و این کشور پذیرفت همه امکانات را برای راه‌اندازی رادیویی علیه انقلاب اسلامی در اختیار آنها قرار دهد و بدین ترتیب شبکه رادیویی «صدای آزاد ایران» متولد شد.[14] این شبکه رادیویی تلاش داشت مردم و نیروهای مسلح را از نظام جمهوری اسلامی جدا کند و بستر پیروزی‌های عراق را در جنگ تحمیلی فراهم نماید.[15]

یکی از مهم‌ترین اقدامات بختیار در ماه‌های منتهی به حمله عراق به ایران، برنامه‌ریزی و تأمین مالی کودتای «نقاب» با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی در آذر 1359 بود.[16] افسران اطلاعاتی عراق نقش پررنگی در این کودتا داشتند.[17] بختیار به همراه سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی و منوچهر قربانی‌فر (از رهبران کودتای نقاب) در دیدار با صدام، طرح عملیات و اسامی افراد کودتا را در اختیار صدام قرار داد. حمایت و پشتیبانی مالی، سیاسی، نظامی و لجستیکی عراق از کودتا و همچنین شناسائی دولت جدید بعد از پیروزی در کودتا وعده‌هایی بود که دولت عراق به بختیار داده بود.

بختیار در آستانه حمله صدام به ایران در مصاحبه با بی‌بی‌سی (2 مرداد 13۵۹) گفت: «ما با همه کسانی که به سرنگونی حکومت ملا‌ها کمک بکنند همکاری می‌کنیم. اختلافاتمان را هم با صدام حسین بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی حل می‌کنیم».[18]

با آغاز حمله عراق به ایران، بختیار از رژیم بعث حمایت کرد[19] و در پیامی به صدام اعلام کرد: «ایران را از پای درآورید، عیب ندارد که یک یا دو میلیون ایرانی بمیرند».[20] وزارت خارجه انگلیس، یکی از عوامل حمله شتاب‌زده عراق به ایران را اطلاعات نادرستی بود که برخی ایرانیان فراری از جمله شاپور بختیار در اختیار بغداد گذاشته بودند. اطلاعات آنها نشان می‌داد که ایران در شرایط فعلی توانایی مقابله در جنگ را نخواهد داشت.[21]

بختیار فکر می‌کرد با حمله عراق به ایران، ظرف یک هفته ارتش ایران شکست خواهد خورد و در طول یک ماه، انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت[22] و وی اداره بخش‌های اشغال شده کشور را در دست خواهد گرفت.[23]

بختیار در گفتگوهای مطبوعاتی از عراق حمایت می‌کرد و ادعا می‌کرد این ایران است که به عراق حمله می‌کند. وی همچنین به صراحت از منافع مشترک خود و صدام در مقابله با جمهوری اسلامی سخن می‌گفت.[24] 3 بهمن ۱۳۶۱ بختیار در مصاحبه با روزنامه کویتی السیاسه، جزایر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را نیز متعلق به ایران ندانست و کشمکش بر سر آنها را با همسایگان بی‌فایده دانست.[25]

بختیار، مشاور صدام در مدیریت جنگ تحمیلی نیز بود؛ وی به عراق پیشنهاد کرد تا با بمباران جزیره خارک، درآمدهای نفتی ایران را متوقف کند.[26]

روابط بختیار و حکومت بعث عراق، محدود به فعالیت‌های سیاسی نبود و بخش‌های اطلاعاتی و نظامی نیز داشت. صدام در ابتدای جنگ تحمیلی از مخالفان ایران خواست در جبهه‌های نبرد پشت سر نیروهای عراق حضور داشته باشند و دولت خود را در مناطق اشغالی خاک ایران توسط عراق تشکیل دهند.[27] افسران ارتش حکومت پهلوی که زیر نظر بختیار فعالیت می‌کردند، در میان فرماندهان عراقی[28] حضور داشتند و به آنها مشاوره نظامی می‌دادند. انجام فعالیت تبلیغی در بین اسیران ایرانی برای جذب آنان به کودتا علیه ایران و اقدامات خرابکارانه در کشور، از دیگر اقدامات نیروهای تحت امر بختیار بود.[29]

بختیار بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز فعالیت‌های خود را علیه جمهوری اسلامی ادامه داد. به طور مثال در روزهای پایانی سال 1368، بختیار از مردم ایران خواست برای اعتراض به حکومت ایران در پارک‌های شهر‌ها حضور یابند و پیام او را که 29 اسفند 1368 از فرستنده‌های رادیو ایران پخش خواهد شد، بشنوند. [30]

در این دوره بختیار در معرض خطر از جانب مخالفانش نیز بود. به طور مثال در مرداد 1359 یک گروه مرکب از سه نفر با گذرنامه سوری، لبنانی و فلسطینی وارد خانه بختیار در حومه پاریس شدند، ولی موفق به ترور او نشدند.

 سرانجام روز 15 مرداد 1370 بختیار در منزل خود در اطراف پاریس به قتل رسید و در گورستان مون پارناس این شهر به خاک سپرده شد.[31]


[1]. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نشر گفتار- علم، 1380، ص 282.

[2]. سفری، محمدعلی، قلم و سیاست - سرگذشت رژیم شاهنشاهی در آخرین روزها، ج 4، تهران، نشر پروین- نارمک، 1380، ص 171.

[3]. همان.

[4]. همان، ص 172-171.

[5]. عاقلی، باقر، همان.

[6]. صنعتی، محمدحسن، «شاپور بختیار»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال دوم، ش ششم، بهار 1384، ص 5.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. همان، ص 20.

[10]. همان، ص 22.

[11]. پورآرین، فؤاد، «اقدامات دولت شاهپور بختیار برای مهار انقلاب اسلامی ایران»، پژوهشنامه متین، ش 46، 1389، ص 7.

[12]. شوکت، حمید، پرواز در ظلمت - زندگانی سیاسی شاپور بختیار، آلمان، نشر بازتاب، 2014، ص ۳۹۹.

[13]. مطالعات سیاسی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج ۱، 1370، ص ۲۲۳.

[14]. سایت تاریخ ایرانی، http://tarikhirani.ir/fa/news/335.

[15]. جهانی، فرشته، «درباره نقش شاپور بختیار در جنگ تحمیلی»، خبرگزاری جمهوری اسلامی»، https://irna.ir/xjvFnw؛ طالع، هوشنگ، تاریخ تجزیه ایران - مرزهای باختری ایران، ج 3، لنگرود، انتشارات سمرقند، 1386، ص ۲۶4.

[16]. نجف‌پور، مجید، دست خدا بر نقاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 27؛ سایت تاریخ ایرانی، همان.

[17]. همان.

[18]. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، https://b2n.ir/y60018.

[19]. طالع، هوشنگ، همان، ص ۲۶۳.

[20]. سایت مشرق، https://www.mashreghnews.ir/news/.

[21]. سایت ایسنا، https://www.isna.ir/news/99070603727

[22]. تفرشی، مجید، «کمک گرفتن شاپور بختیار از صدام و اسرائیل در اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس»، مجله اینترنتی گذرستان (شاپور بختیار)، https://psri.ir/?id=nukw1k1gk6.

[23]. روزنامه کیهان، «ملی‌گرایان؛ شریک تجاوز صدام»، ش ۲۰۱۶۲، سه‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۰.

[24]. تفرشی، مجید، همان.

[25]. هوشنگ، طالع، همان، ص ۲۸۰.

[26]. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، همان.

[27]. تفرشی، مجید، همان.

[28]. مجله اینترنتی گذرستان، «خاطرات یک سردار، کودتای نوژه»، https://psri.ir/?id=mwyflgfwjk.

[29]. ده‌نمکی، مسعود، فرهنگنامه اسارت و آزادگان (زندان‌ها «ابوغریب» - دفتر دوم)، ج 76، تهران، مؤسسه انتشارات کتاب نشر، 1401، ص 26.

[30]. جهانی، فرشته و سیاوش یاری، «فعالیت‌های سیاسی شاپور بختیار در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ایران»، نشریه علمی تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، سال پنجم، ش 10، پاییز و زمستان 1402، ص 32 و33.

[31]. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، ج 2، تهران، نشر علم، 1372، ص 596.