آثار
نینوا
مریم آخوندیان
24 دورہ
فیلم سینمایی نینوا ساخته رسول ملاقلیپور در سال 1362 است و درگیری گروهی از رزمندگان، به ویژه یک رزمنده نابینا و یک رزمنده مجروح از ناحیه پا را به تصویر کشیده است.
کارگردان و نویسنده رسول ملاقلیپور، فیلمبردار فرامرز باصری، تدوین داوود یوسفیان، مدیر تهیه سلمان محمدی، دستیار کارگردان داوود رحمتی و حبیب پزشکی، مدیر تولید الیاس صفاران، منشی صحنه حبیب پزشکی، تدارکات جلال دلیر، داوود رحمتی و ایرج مرادپور، سرپرست گویندگان ایرج ناظریان، مسئول انفجار داوود رسولیان، موسیقی احمد انوشه، گریم ابوالقاسم جمالی و سیداسماعیل اسلامی و بازیگران محمود نوروز، ابوالفضل دهقانیان، محمود ترکالکی، داوود رحمتی، حسن کریمی، احمد عیسیفر، جلال دلیر، محمد شاهنظری، مسعود اکبری، مجتبی گلابی، سیداسماعیل اسلامی و ... هستند.
این فیلم 85 دقیقهای 35 میلیمتری رنگی محصول واحد سمعی و بصری کمیتههای انقلاباسلامی است که از 18 مهر 1363 در سینماهای شهر تماشا، ایران، پیوند، تهران، تیسفون، توسکا، پیروزی و شاهد به نمایش گذاشته شد. این فیلم فروش خوبی در اکران عمومی داشت و جزو فیلمهای موفق ساخته شده توسط بخش دولتی است.[1] این فیلم در سومین دوره جشنواره بینالمللی فجر و در بخش مسابقه در نخستین آثار فیلمسازان حضور داشت.[2]
ابوالفضل، رزمنده نوجوان، مأمور رساندن یک مجروح به پشت جبهه میشود و از گروهش جدا میافتد. او با غلامحسین، راننده یک لودر که در جبهه بر اثر ترکش انفجار نابینا شده برخورد میکند. در یک درگیری، ابوالفضل چند نفر از دشمن را میکشد و پای خودش هم زخمی میشود. در راه پیوستن به همرزمان، غلامحسین، ابوالفضل را به دوش میکشد. آنها در برخورد با یک دسته از عراقیها که قصد پیشروی دارند، به کمک یک خمپارهانداز و یک آر.پی.جی 7 مقاومت میکنند و مانع پیشروی دشمن میشوند تا نیروهای خودی از راه میرسند.[3]
منتقدان میگویند این فیلم موفق بوده اما ایراداتی نیز دارد. صحنههای حمله شبانه، نسبتاً خوب ساخته شده است، اما در مرکز فرماندهی، نماها و حرکتها، آنکادر شده و ناموزون است. در آنجا دو نفر از فرماندهان، روی نقشه درباره موقعیت نیروها صحبت میکنند. در آخرین گفتگوی فرمانده حمزه با بیسیم، صحبت از پلی است که رزمندگان باید از آن عبور کنند و ضربه دیگری به دشمن بزنند. فرمانده در ضمن آخرین جملهاش، سر را به سوی نقشه برمیگرداند. دوربین، روی قسمتی از نقشه که موقعیت پل را نشان میدهد، آرام زوم میکند و ثابت میماند. این تصویر، به آرامی با تصویری از طلوع خورشید در بیابان (محو) دیزالو میشود. این بیان تصویری، با تأکیدی که بر هر یک از نماها میشود، تماشاگر را به این نقطه رهنمون میکند که دنباله فیلم، باید بر محور گذشتن از پل دور بزند، اما از این پس، فیلم به طور کلی وارد مسیر دیگری میشود. هر چند بیان تصویری یاد شده، حرفهای است، اما این تغییر مسیر، یک ضعف است.
کارشناسان میگویند با ورود ابوالفضل و غلامحسین به داستان، فیلمساز توانسته نقاط اوج را به خوبی در فیلم تقسیم کند؛ خراب شدن موتورسیکلت، برخورد با عراقیها، عبور از میدان مین و نبرد آخر، اما هنگام جدا افتادن آنها از جمع، که فرصت مناسبی برای شخصیتپردازی است، از دست رفته است. در طول راهپیمایی آنها، تنها درمییابیم که غلامحسین، فرزند و همسرش را در جریان انقلاب از دست داده است و پدر ابوالفضل نیز، قبل از انقلاب در تصادف با خودرو یک امریکایی کشته شده است. مورد اول، یک کلیشه است و مورد دوم نیز در دسترسترین مثال در محکومیت و نمایش نفرت از قانون کاپیتولاسیون در دوره پهلوی است که خلاقیتی ندارد. البته گفتوگوهای زمینهچین آن دو در بیان خاطرات، خوب است. نقل این دو خاطره، تنها کوشش فیلمساز در تحلیل شخصیتهاست و بیان اعتقادات آنها در فیلم از حد شعارهای مستقیم فراتر نمیرود، در حالی که در یک اثر هنری، بایستی شعار و پیام در کل اثر گسترده باشد و تماشاگر، آن مفهوم را از کلیت اثر دریابد نه این که مستقیم القا کنیم.
به نظر منتقدان، کارگردان این فیلم زیاد فیلم دیده و شاید بدون این که خود بداند یا حتی بخواهد، لحظههایی از فیلم به فیلمهای خارجی شباهت پیدا کرده است. همچنین گویی موسیقی برخی صحنهها نیز از همان دست فیلمها گرفته شده است؛ تضاد و ناهمخوانی این موسیقیها با بقیه موسیقی فیلم به چشم میآید.
در صحنه برخورد اول ابوالفضل و غلامحسین با عراقیها، و همچنین نبرد آخر، تصویری که از عراقیها نشان داده میشود، حاکی از بزدلی آنهاست، اما تنها خصیصهای که فیلمساز از دشمن نشان میدهد، همین است که در این بخشها، فیلم به یک اثر کمدی موفق تبدیل میشود و تناقض در همین نکته است. البته کم بها دادن به دشمن، به اندازه بها دادن بیش از حد به آن، نادرست است. در همان برخورد اول، وقتی افسر عراقی با بر هم زدن دو سنگ در مقابل صورت آن رزمنده مجروح متوجه زنده بودنش میشود و به او شلیک میکند، قاعدتاً آن سرباز عراقی که حضور دارد و متوجه این کلک میشود و بعد هم از تیررس ابوالفضل دور میشود، نباید از برخاستن ابوالفضل تعجب کند، اما او هراسان به سوی عراقیهای دیگر میدود و با فریاد «مرده زنده شد!» آنها را به هم میریزد. ضعف دیگر از این دست در فلاشبک غلامحسین نیز دیده میشود، آنجا که گاز اشکآوری که بیاثر است و تظاهرکنندگان، کمترین واکنشی در برابر آن نشان نمیدهند. البته در همین فلاشبک، فیلمساز در چند نمای کوتاه، دیدگاه خود را نسبت به ارتش و ساواک و تفاوتهای آنها، بهخوبی نشان میدهد.
منتقدان میگویند فیلمبرداری از نقاط قوت این فیلم است. استفاده از زیرنویس فارسی در صحنههای گفتگوی عراقیها نیز طبیعی و لازم است که در فیلم آمده است.
گفته شده افههای (صحنههای دیدنی) مخصوص فیلم، نسبتاً خوب از کار درآمده و از امتیازهای آن است، اما بازیهای دو بازیگر اصلی ضعیف است. چهره ابوالفضل به هنگام درد کشیدن، تصنعی است و غلامحسین، بیشتر شبیه یک آدم بیمار است تا نابینا؛ طبیعی است که به علت نابینا شدن، راه رفتن او با احتیاط توأم باشد، اما سایر حرکتها و به ویژه حرف زدنش، بر خلاف تصویرهایی که از قبل از نابینا شدنش دیدهایم، حکایت از ضعف و بیماری او دارد.[4]
[1] ماهنامه سینمایی فیلم، سال سوم، ویژه نوروز 64، ش بیست و سوم، ص 20.
[2] سایت سوره سینما، http://www.sourehcinema.com/Festival/Film/History.aspx.
[3] ماهنامه سینمایی فیلم، سال دوم، آذر1363، ش نوزدهم، ص 42.
[4] همان.
