آثار
معراجیها
مریم سلطانینسب
23 دورہ
فیلم سینمایی معراجیها ساخته مسعود دهنمکی در سال ۱۳۹۲ با دستمایه طنز است و روایت پسر جوانی است که در روزهای جنگ تحمیلی برای اعزام به جبهه با مخالفت پدرش روبروست و پدر برای بازگرداندن او راهی جبهه میشود.
نویسنده و کارگردان مسعود دهنمکی، تهیهکننده سیدمحمود رضوی و فرشاد گلسفیدی، صدابردار مرتضی اصلانزاده، طراح صحنه و لباس حمید شهیری، طراح گریم مسعود ولدبیگی، موسیقی امیر توسلی، عکاس بابک برزویه، تدوین سیدمیثم هاشمزاده، مدیر تولید مرتضی متولی، جلوههای ویژه میدانی محمدجواد شریفی راد و محسن روزبهانی و بازیگران اکبر عبدی، دانیال عبادی، بهاره افشاری، برزو ارجمند، مهران رجبی، پوراندخت مهیمن، پندار اکبری، سیدجواد هاشمی و ... هستند.
این فیلم 107 دقیقهای در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین در بخش بهترین جلوههای ویژه میدانی شد.
محمد (پندار اکبری) که شوق رفتن به جبهه دارد، با مخالفتهای پدر و مادر روبروست. او مجبور میشود به درخواستهای عجیب و غریب آنها تن دهد. یکی از این درخواستها ازدواج است. راضیه دخترعموی محمد گزینه پدر و مادر برای ازدواج است. راضیه و محمد که هر دو نقشه پدر و مادر را میدانند با هم قراری میگذارند و راضیه شرط ازدواجش با محمد را جبهه رفتن او اعلام میکند. پدر محمد برای بازگرداندن او به جبهه میرود اما محمد قدم به قدم به خط مقدم نزدیکتر میشود.
فیلم معراجیها ادامه رویکردها و روند ساخت سهگانه اخراجیها از مسعود دهنمکی است.[1]
بخش عمدهای از اطلاعات فیلمنامه در همان آغاز و با ردوبدل شدن گفتوگوهای بسیار بین شخصیتهای قربانعلی و همسرش شکل میگیرد. این روند تا نیمه داستان ادامه پیدا میکند و در نهایت به صحنههای جنگ و زد و خورد در جبهه میپیوندد. کارشناسان میگویند داستان با گسترش بیدلیل و طولانی یک ایده ادامه پیدا میکند و از تأثیرگذاری روایی در صحنههای جنگ برخوردار نیست. شخصیت محمد اندکی منفعل است و همین موجب شده تا اثرگذاری شخصیت دیگری به نام عمو اکبر بیشتر نمایان شود.[2]
گفته شده معراجیها هم مانند اخراجیها واجد چند مشخصه است. معلق بودن شناسههای سینمایی همچون شخصیتپردازی و موقعیتنگاری و روایتسازی (عاقبت پدر محمد به عنوان یکی از کاراکترهای اصلی و در نسبت با گره داستان _ وضعیت پسرش در جبهه چه شد؟ آن همه مقدمهچینی درباره موضوع خواستگاری و غیرتی شدن خسرو به دخترعموی محمد چه ربط دراماتیکی به موضوع اصلی داستان دارد؟ اگر قرار است محمد آخرش هم پنهان از چشم والدینش و درحالی که آن دو خوابیدهاند به جبهه برود، پس دیگر این همه داستانسرایی درباره ازدواج و دانشگاه و رقابت عشقی و غیره برای چیست؟)، توسل غلیظ و جلوهگرانه و در عین حال سطحی به شعارهای ارزشی همچون شهادت و ایثارگری و ...، پیشبرد روایت با اتکا به اپیزودهای کلامی بیربط با داستان بین آدمها، بهرهگیری ذوقزده از برخی تکنیکهای سینمایی مثل جلوههای ویژه یا بازیهای مکرر تصویری روی اعلامیه ترحیم شهید بر دیوار و تعبیه دوربین در زیر آب حوض و پشت برگ درخت و استفاده از لنزهای مختلفی که ربط کارکردی هم به درونمایه ندارند و نهایتاً استفاده سخاوتمندانه از شوخیهای غیر رسمی.
برخی میگویند نیمی از فیلم در پشت جبهه و شهر و خانه و کوچه و خیابان میگذرد و روابط آدمها و حرفهایی که رد و بدل میکنند به کاریکاتور فوری میماند و نیمه دوم هم شامل نمایش بیهدف صحنههای نبرد است، که اینبار شکلی کلیپوار و اسلوموشن دارد با نمایش خونهایی در حال فوران که در هوا معلقند. با این همه و در فیلمی که هر کس به کار خود مشغول است، بازی برزو ارجمند به دل مینشیند. او به کاراکتر روحانی فیلم، وجهی کاریزماتیک بخشیده و صحنههای حضورش را گرم و صمیمی برگزار میکند.[3]
شوخی با مفاهیم ممنوعه و عبور از مرزهایی که برای بیشتر سینماگران غیر مجاز است مهمترین دارایی دهنمکی در همه ساختههای سینمایی و تلویزیونیاش دانسته شده است. او شخصیتهایش را از بین تیپهای اجتماعی مشخصی انتخاب میکند که معمولاً وکیل و وصی ندارند و میتوان راحت دستشان انداخت، لمپن لهجهدار چاق که وظیفهاش مزهپرانی و شوخی با تلفظ واژگان است، گندهلات لوتی صفتی که توبه کرده و سر به راه شده، دلهدزد پایین شهری، خشکه مقدس ظاهربین ریاکار که مدام در حال سرزنش دیگران و یادآوری احکام شرعی است، عاشق آبگوشتی دلنازک، دختر خیابانی خوشمنظر و ... برای او مهم نیست که این شخصیتها خوب پردازش شدهاند یا نه، احساسشان قابل باور است یا نه، مخاطب انگیزهشان را میفهمد یا نه، مهم این است که بدون اتلاف وقت بتوان شوخی یا خرده داستان مربوط به هر شخصیت را مطرح و سپس از میدان شلوغ فیلم به درش برد که جا برای هنرنمایی بقیه باز شود. برای اعمال و انگیزههای شخصیتها توضیح معقولی وجود ندارد، وقتی قرار است عاشق شوند به جای زمینهچینی صاف میروند سر اصل مطلب، تحولشان هم به مویی بند است و با یک جمله ممکن است زیر و بالایشان جابجا شود؛ از کفر به ایمان میرسند و از چپ به راست.
مخالفین این فیلم میگویند مردم خسته از سیاست و شعار و جدیت به سینما میروند که همین را ببینند؛ فیلمی که در فضای جدی و حساس و ارزشی، به هیچ چیز اهمیت نمیدهد جز خنده و سرگرمی.[4]
یک سال بعد از این فیلم، مسعود دهنمکی سریالی با همین عنوان ساخت که شهریور 1393 از شبکه یک سیما پخش شد و به نوعی ادامه فیلم سینمایی معراجیها بود.
[1]سایت حوزه نیوز، hawzahnews.com.
[2] . مجله فیلمنگار، ش 135-136، اسفند 1392، ص 23.
[3] . ماهنامه سینمایی فیلم، ش 473، اردیبهشت 1393، ص 93.
[4] . همان، ص 95 .
