آثار
سیزده ۵۹
زینب احمدی
25 Views
فیلم سینمایی سیزده ۵۹ ساخته سامان سالور در سال ۱۳۹۰ است و فراز و فرود زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی را به تصویر کشیده است.
کارگردان سامان سالور، دستیار کارگردان مهران احمدی، مشاور فیلمنامه پرویز پرستویی، مدیر فیلمبرداری داریوش حکمت و داریوش رجایی، صدابردار محمد شاهوردی، جلوههای ویژه جواد شریفی راد، تدوین سهراب خسروی، جلوههای ویژه رایانه میرصبا مدنی و سینا مطهری، موسیقی متن علیرضا کهندیری، آوا ناصر عزیزی و آرزو دریکوند، چهرهپرداز هادی هاشمی و نعیم میرالی، تهیهکننده جواد نوروزبیگی، مدیر تولید فرشته مهدیزاده و بازیگران پرویز پرستویی، جمشید مشایخی، فرهاد اصلانی، دریا آشوری، صابر ابر، مهران احمدی، علیرضا اوسیوند، شاهرخ فروتنیان، ابوالفضل شاهکرم، حسین سلیمانی، سعید ابراهیمیفر، افسانه چهرهآزاد و... هستند.
این فیلم ۹۳ دقیقهای محصول مؤسسه فرهنگی هنری قاب آسمان و شرکت پویامهر است که ۸ تیر ۱۳۹۰ در سینماهای ایران، استقلال، مرکزی، پردیس ملت، آزادی، جوان، پایتخت و... به نمایش عموم درآمد و ۲.۰۰۹.۱۴۱.۰۰۰ ریال به فروش رسید.[1]
این فیلم در بیستونهمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت 5 سیمرغ شد و در دوره سیام این جشنواره جایزه بهترین عکاسی را به دست آورد.[2]
جلال برومند (پرویز پرستویی) در سالهای آغاز جنگ و در جریان نبردی خونین زخمی میشود و به کما میرود. او به مدت سه دهه، به درخواست دخترش باران (دریا آشوری)، با کمک دستگاههای پزشکی به حیات خود ادامه میدهد. پزشک معالجش پرفسور پرنیان (جمشید مشایخی) باران را راضی میکند که دستگاهها را از پدرش جدا کنند، اما جلال در نهایت شگفتی به هوش میآید. توصیه پرنیان این است که مواجهه ناگهانی جلال با دنیای امروز باعث شوکی خطرناک به جلال خواهد شد و به همین دلیل باید طوری فضاسازی کنند که او گمان کند فقط چند ماه در کما به سر برده است. بهرام (صابر ابر) نامزد باران، همراه دوستش جواد (حسین سلیمانی)، که نصاب گیرندههای ماهواره است، از کارگردانی به نام شهرام شادی (سعید ابراهیمیفر) میخواهند هدایت این فضاسازی را به عهده بگیرد. به پیشنهاد کارگردان، باران به دلیل شباهت به مادرش بهار (دریا آشوری) نقش او را ایفا میکند. همچنین محمد (مهران احمدی) و جعفر (علیرضا اوسیوند) در ملاقات با جلال وانمود میکنند که هنوز جنگ در جریان است. آینههای اتاق جلال را در بیمارستان برداشتهاند تا او با تصویر پیرشده خودش متوجه گذشته زمان نشود. با وجود این، جلال روزی با دیدن صورتش در قاشق غذاخوری متوجه موضوع میشود و هنگامی که باران در خواب است از بیمارستان میگریزد و قدم به شهر میگذارد. جلال ابتدا به محله خود و سپس به قهوهخانهای میرود که محمد و جعفر آن را میگردانند. نگرانی از ناپدید شدن جلال و کوشش برای یافتن او همرزمان جلال را دور هم گردمیآورد: محمد بر اثر مورفینهایی که در بیمارستان برای تحمل درد ناشی از جراحت به او تزریق کردهاند معتاد شده، همسر جعفر او را از ترس عوارض بیماری ترک کرده و صابر (فرهاد اصلانی) که از روبرو شدن با جلال ترس دارد؛ موقعی که جلال سرخورده و غمگین بر فراز پرتگاهی ایستاده، باران و بهرام و جواد سر میرسند. خواهشهای همرزمان برای نجات جلال تأثیری ندارد، اما وقتی باران میگوید که در تمام این سالها انتظار بازگشت پدرش را به زندگی داشته، جلال همچون فرماندهان جنگ از گروهانش سان میبیند.[3]
گفته میشود سیزده ۵۹ یک فیلم دو تکه است. قسمت اول نماهایی است که از درون جبههها تصویر شده و در قسمت دوم دوربینِ کارگردان به داخل شهر آمده و بازماندگان جنگ را در میان مردم به تصویر میکشد. این فیلم قرار است با بازنمایی بازماندگان جنگ به عنوان مجروحان دفاع مقدس در فضای اکنون شهری که دیگر از جنگ خبری نیست، هشداری برای محجور ماندن آرمانهای دفاع مقدس باشد که در کشاکش زندگی رو به مدرنیته و پرزرق و برق و انواع غفلتها روز به روز بیشتر میشود. اسکلت فیلم قوی و مستحکم است. قصهای پرکشش و منطقی دارد که در کنار آن انتخاب بازیگرهای درست و خلق شخصیتهای داستان به قدرت فیلم افزوده است. فیلم دو زمان متفاوت را به تصویر میکشد. دو زمان با دو جهان متفاوت و متضاد؛ هم به لحاظ موقعیت و فضا و هم به لحاظ ارزشها و آرمانهای دو زمان که در صورت تأمل میتواند برای مخاطب تکان دهنده و گاهی آزار دهنده باشد. هشدار فیلم یادآوری آرمانهای جنگ و دفاع مقدس به آدمهایی است که پای فیلم نشستهاند و به دلایلی آن آرمانها را به فراموشی سپردهاند. پرویز پرستویی نقش بازماندهِ فیلم را به خوبی و با قدرت ایفا کرده است. مخاطب با او همذاتپنداری میکند و با بازی حسدار پرستویی نقش ملموس جلوه کرده است. اولین جملهای که فرمانده (پرستویی) بعد از به هوش آمدن از کما به لب میآورد «یا حسین» است؛ ندایی آشنا همراه با معنای مظلومیت؛ نامی که سردمدار آرمانخواهی و شهادت است. این که فرمانده بعد از سر پا شدن و به راه افتادن به دنبال همرزمان قدیمی میرود بهانهایست برای این گزاره که آرمانهای جنگ مانند آدمهایش فراموش شدهاند و باید به دنبالشان گشت. انتخاب عدد ۱۳۵۹ هیچ ارتباطی با فرمانده ندارد، اما نامزد دختر فرمانده که شغلش نصب دیش ماهواره است این عدد را به عنوان رمز دیشها انتخاب میکند؛ شاید به این معنا که دوری و انحراف از ارزشهای انقلاب و جنگ بیربط به سرگرم شدن مردم با رسانههای غربی و انواع محصولات و تولیدات این رسانهها نیست.[4]
کارشناسان گفتهاند رفتن فرمانده به دنبال دوستان دوران جنگ بهانهای است برای نمایش ایران ۱۳۸۹ در تضاد با ایران ۱۳۵۹ تا تفاوت چهره شهر در کنار تغییر و تحولات جامعه مخاطب را به فکر ببرد. هر قسمت فیلم شبیه به بعضی فیلمهای گونه دفاع مقدسی است که در بیشتر آنها پرویز پرستویی نقش اصلی را بازی کرده است.
منتقدان میگویند نشان دادن تغییرات فرهنگی و اجتماعی در فیلم باعث شده فیلم ضد جنگ به نظر برسد؛ ضدِ جنگی آرام، نه پر تنش و اعتراضی. این فیلم یک تراژدی است؛ غمنامه قهرمان - فرمانده قدیمی جنگ که اینک احساس میکند گوشهای از وجودش به این جامعه تعلق ندارد و با ارزشها و نگاه این مردم بیگانه است؛ طوری که هر دو نمیتوانند دیگری را درک کنند. کارگردان به وضوح میگوید که مردان اصیل و آرمانی جنگ در این روزگار جایی ندارند و به تدریج با آمدن الگوهای جدید به دست فراموشی سپرده میشوند و از سوی جامعه درک نمیشوند. شاید به کما رفتن قهرمان فیلم هم نظر به همین وجه داشته که همین الان هم قهرمانان عرصه جنگ و شهادت به دلیل دور شدن واقعیتهای جامعه از آرمانهای آنها، به شکلی در کما قرار دارند.
در کل فیلم به لحاظ پرداخت فنی تقریباً موفق دانسته شده است؛ جلوههای ویژه نیز نسبت به نمونههای مشابهاش قابل قبول ارزیابی شده است.[5]
[1] - مؤسسه توسعه فناوری و مطالعات سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سالنامه آماری فروش فیلم ۱۳۹۰، تهران، ۱۳۹۷، ص۸ .
[2] سایت منظوم، https://www.manzoom.ir/title.
[3] - بهارلو، عباس، فیلمشناخت ایران - فیلمشناسی سینمای ایران (1390-1383)، تهران، قطره، ۱۳۸۳، ص ۴۴۹.
[4] - روزنامه ایران، سال هفدهم، ش ۴۸۳۲، ۱۵ تیر1390، ص ۱۹.
[5] - روزنامه جامجم، سهشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۰، ص ۹.

