آثار
دشت ارغوانی
مریم سلطانینسب
24 Views
فیلم سینمایی دشت ارغوانی ساخته نادر مقدس در سال ۱۳۷۳ است که حمله نیروهای بعثی به روستاهای غرب کشور و مقاومت روستاییان را به تصویر کشیده است.
کارگردان نادر مقدس، نویسنده رسول ملاقلیپور و نادر مقدس، موسیقی فریدون شهبازیان، تدوین مهین نیکذات، مدیر فیلمبرداری علی لقمانی، طراحی صحنه نادر مقدس، جلوههای ویژه مصطفی آشنا و بازیگران محسن احمدی، ژاله صامتی، شهرام زرگر، ملک حاجینژاد، نورعلی لطفی و ... هستند.
این فیلم۱۰۰ دقیقهای محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و نیمه حرفهای و سیما فیلم است که در سال 1373 به نمایش عموم درآمد و در سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم اول شد.
نیروهای عراق به روستایی در غرب کشور، حمله میکنند. حیدر، چوپان نوجوان روستا، در بحبوحه بمباران فکر میکند که باید گله گوسفندان را که متعلق به همه اهالی ده است از روستا خارج کند و به دشت سرسبزی که وصفش را در قصههای مادربزرگ شنیده بود، برساند تا به دست نیروهای عراق نیفتد. هنگام خروج، نازگل که همسرش اسیر شده با او از ده خارج میشود. این دو در ادامه راه، به بسیجی مجروحی به نام آیت برمیخورند که زخم خطرناکی در گلو دارد و حامل نامهای مهم از خط مقدم برای فرماندهی است. هر سه نفر به راه میافتند و پس از طی مسافتی به کلبهای میرسند که پیرزن و پیرمردی در آن ساکنند. نیروهای عراق دوباره حمله میکنند. آیت نامه را به حیدر میدهد تا هر چه زودتر به قرارگاه خودی برساند. حیدر در لابلای آتش و در تاریکی نامه را به مقصد میرساند. در بازگشت، پیرزن و پیرمرد و نازگل را زنده مییابد اما رزمنده جوان به شهادت رسیده است. در نهایت نیروهای خودی میآیند و این سه را با خود به شهر برمیگردانند.
کارشناسان میگویند جنگ و کودک، مضمون فیلمهای پرباری در سینمای ایران است و جای زد و خورد و خشونت را عاطفه گرفته است. در مورد فیلم دشت ارغوانی میتوان گفت این فیلم به گرهافکنی و تعلیق سینمایی احتیاج داشته و استفاده از این عناصر به طور ناقص، به کشآمدن و کسلکنندهترشدن فیلم انجامیده و پایان خوش تحمیلی آن، بر شدت این نقص افزوده است. شخصیتهای فیلم، عروس شوهر از دست داده و رزمنده مجروح، هر دو فاقد شور و انگیزش لازم برای حرکت و همسویی با شخصیت اصلی فیلم یعنی حیدر هستند. از نکات قوت فیلم نیز میتوان به صحنههای زیبای فصل آغازین، فیلمبرداری خوب و موسیقی شنیدنی آن اشاره کرد.[1]
به نظر تحلیلگران وقتی فیلمی توجه تماشاگر را بر روی سه شخصیت متمرکز میکند، از نظر دراماتیک باید جور شخصیتهای نداشته را که با حضورشان به اثر تعادل میدادند، به همان شخصیتهای موجود واگذارد. پس نیاز به شخصیتپردازی به مراتب پیچیدهتر، فیلمنامهای به مراتب جزئینگرتر و بازیگرانی سنجیده و شاید حرفهایتر دارد. شخصیتهای دشت ارغوانی خوب کنار هم چیده نشدهاند. در گونه آشنای فیلمهای جادهای که این فیلم میخواهد از آنها پیروی کند با پیشرفت ماجرا، حسی میان چند شخصیت فیلم به وجود میآید که تماشاگر را به دنبال خود میکشد. در واقع همسفری آنها از این نظر در ساختار فیلم لازم است که بدون آن شخصیتها نمیتوانند یکدیگر را این قدر دقیق بشناسند. ترکیب شخصیتها در دشت ارغوانی اجازه چنین کارکردی را به فیلم نمیدهد. پسر نوجوان فیلم با تازهعروسی که مدام یاد تازه داماد اسیرش را میکند، سنخیتی ندارند تا به فیلم حس بدهند و تماشاگر را تا پایان با خود بکشانند. از لحظهای هم که رزمنده مجروح وارد ماجرا میشود، با زخم گلویش که مدام از آن خون میآید و معرفی خودش و دو فرزندش، همه راهها را میبندد. علت کنار هم گذاشتن این سه شخصیت ناهمگون، که ایجاد ارتباط میانشان عملاً ناممکن است، هرچه بوده در عمل بزرگترین مشکل فیلم را سبب شده است. از طرفی این شخصیتها با حوادثی روبرو نمیشوند تا طی آن یکدیگر را بسنجند و احتمالاً همدیگر را کامل کنند. همه این حوادث، در مواجهه آنها با جنگ خلاصه شده، که با گذر چند گشتی عراقی، انفجارهایی که منبعشان مشخص نیست و تلف شدن گله بر اثر برخورد با مین، نمایش داده میشود. در همین نمایش جنگ نیز، فصلی در فیلم هست که تازهعروس و رزمنده، به همراه یک پیرمرد و یک پیرزن، در محاصره کامل دشمن قرار میگیرند، اما مدتی بعد همه آنها را، جز رزمنده که در کنار درختی خشکش زده، صحیح و سالم مییابیم. فیلمساز هر چه هم از نمایش درگیریها پرهیز داشته، نمیبایست منطق مواجهه را به هم بریزد و ناباورانه رهایش کند. رویارویی پیروزمندانه رزمندهای که در بستر بیماری دراز کشیده، با چندین عراقی سلاح به دست که محاصرهاش کردهاند، چنان دور از منطق است که نشان ندادن آن، تماشاگر را از فیلم جدا میکند و حیران برجا میگذارد، اما اگر تأثیرپذیری فیلمساز را از آثار کلاسیک آمریکا کنار بگذاریم و دشت ارغوانی را فیلمی دنبالهرو آثار امروزی جادهای بدانیم، باز هم فیلمساز امتحانش را خوب پس نداده است. در فیلم های جادهای امروزی شخصیتها همان شناخت خود و یکدیگر را، در سفری بیمقصد یا به دنبال چیزی که تا پایان به آن نمیرسند، پی میگیرند. در این فیلمها، شخصیتها با آن که مقصدی معلوم را دنبال نمیکنند، چنان درگیر ماجراهای متعدد میشوند که تماشاگر خلائی از این بابت حس نمیکند. این دیدگاه امروزی، مشخصاً چنان فلسفی و عمیق است که فیلمی مثل دشت ارغوانی به آن نزدیک نمیشود.
تحلیلگران میگویند مشکلات دشت ارغوانی از فیلمنامه آن و بها ندادن به طرح داستانی ناشی شده است. گاهی نادیده گرفتن پیرنگ و پیچشهای لازم نمایشی، لطمهای جبرانناپذیر به فیلم میزند. دشت ارغوانی چشماندازهای زیبایی دارد. کارگردان تلاش خود را در استفاده از مناظر کرده است. این زنده بودن طبیعت و انعکاس حس فراخی دشت، از کشف دوباره آن ناشی شده، که تنها با عشق به طبیعت امکانپذیر است و کارگردان با عشق به طبیعت، میتواند یک مستندساز خوب درباره طبیعت باشد.[2]
[1] . پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، «نگرشی عاطفی به جنگ، نقد فیلم دشت ارغوانی»، بهار 1375، ش 4، ص 69.
[2] . ماهنامه سینمایی فیلم، ش 181، آذر 1374، ص 80 و 81.

