آثار
شب واقعه
مریم سلطانینسب
26 Views
فیلم سینمایی شب واقعه ساخته شهرام اسدی در سال 1387 است و زندگی شهید دریاقلی سورانی را در شروع جنگ تحمیلی که مانع محاصره و اشغال آبادن شد، به تصویر کشیده است.
کارگردان شهرام اسدی، نویسنده همایون شهنواز، تهیهکننده سیداحمد میرعلایی، دستیار کارگردان لاله مستوفی، دستیار دوم کارگردان سهیل بیرقی، بازنویسی فیلمنامه شهرام اسدی، مدیر تولید ابوالقاسم حسینی، فیلمبردار امیر کریمی، تدوین احسان شیبانی، طراح صحنه و لباس عباس بلوندی، طراح چهرهپردازی جلالالدین معیریان، عکاس حسام خلوصی، جلوههای ویژه ایمان کرمیان و محسن روزبهانی، موسیقی کارن همایونفر و بازیگران حمید فرخنژاد، لادن مستوفی، حبیب دهقاننسب، آتش تقیپور، آرا اصلانیان، آرتویت زهرابیان و ... هستند.
این فیلم۹۰ دقیقهای محصول مؤسسه فرهنگی هنری شاهد است که در 1387 به نمایش عموم درآمد. این فیلم در بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر موفق به دریافت چهار سیمرغ در رشتههای کارگردانی، طراحی صحنه و لباس، جلوههای ویژه میدانی و فیلمنامه شد.
با ناامن شدن آبادان در شروع جنگ تحمیلی، دریاقلی سورانی (حمید فرخنژاد) خانوادهاش را از شهر خارج میکند و خودش و پسر نوجوانش کوهیار در آن جا میمانند. در شرایطی که او در اوراقفروشی خود زندگی را ادامه میدهد و تمایلی به همراهی با مردم شهر ندارد، پسرش اصرار دارد با گذراندن دوره آموزشی راهی جبهه شود. به تدریج دریاقلی تحت تأثیر مشاهداتش از فاجعههای انسانی جنگ و حضور یکپارچه مردم، تصمیم میگیرد نقش مثبت و سازندهای در این اوضاع داشته باشد. او به این منظور پس از مطلع شدن از استقرار نیروهای عراق در آنسوی رودخانه بهمنشیر، رزمندگان ایران به فرماندهی همشهریاش علیمردان (حبیب دهقاننسب) را در جریان قرار میدهد و مانع از محاصره و اشغال آبادان میشود و خودش طی همراهی با رزمندگان شهید میشود.
کارشناسان میگویند "شب واقعه" کم و بیش موفق است. در این فیلم با نگاه ناظر یک آدم معمولی نسبت به واقعهای تاریخی روبرو هستیم که هرچه جلوتر میرویم بیشتر درگیر ماجرا میشود. آن چه شب واقعه را از کلیشههای معمول سینمای جنگ ما جدا میکند، همین باورپذیر بودن شخصیت اصلیاش است. دریاقلی سورانی همه نقاط قوت و ضعف یک انسان عادی را دارد. او ابتدا نسبت به شروع جنگ و تهاجم دشمن به شهرش موضعی انفعالی دارد، ولی رفته رفته شاهد تأثیرپذیری این انسان گمنام از محیط پیرامونش هستیم. روی همین اصل، شکلگیری شمایل اسطورهای دریاقلی در چنین بستری توی ذوق بیننده نمیزند.
تحلیلگران میگویند در زبان بصری فیلم، یک همخوانی منطقی با سیر رخدادها وجود دارد. فصل عنوانبندی روی امواج آرام یک رودخانه (بهمن شیر) برگزار میشود، اما این آرامش دیری نمیپاید و انفجارهای پیاپی بعد از این فصل، ما را کاملاً در دل موقعیت جنگی آبادان قرار میدهد. یک حس مستندگونه در این جا جاری است. نقش طراحی صحنه در ارائه تصویری واقعی و باورپذیر از آن دوره تاریخی در نماهایی که اهالی شهر، آبادان را ترک میکنند، خوبست. این وجه مشخصه طراحی صحنه به ویژه در لوکیشینی که محل کار و سکونت دریاقلی را نشان میدهد و خودش نام کمپانی بر آن گذاشته، جلوه عینیتری دارد.
به گفته منتقدان کارگردان در همان ابتدای فیلم تمهید تصویر مناسبی در مورد شخصیت محوریاش (دریاقلی) به کار میبرد. یکی از افراد خانواده دریاقلی در حین ترک دستهجمعی شهر، قاب عکسی قدیمی را به دریاقلی میدهد و او آن را در اتاقش نصب میکند تا از این ریشه اجدادی روحیه بگیرد و حسی از مقاومت و پایداری در وجودش زنده شود. تلنگرهای بعدی از جانب محیط و آدمها به دریاقلی زده میشود. همانقدر آن لنگه کفش به جامانده از دختربچه زخمی روی صندلی موتور میتواند تکانی به دریاقلی بدهد که تفنگ قدیمی به یادگار مانده از بیبیاش میتواند تکیهگاه او در آن جاده خلوت تاریک باشد. حضور شبانه دریاقلی در آن مسجد و عبورش از میان آن ملحفههای سفید، نوعی پذیرفته شدن و تطهیر عارفانه است. در این طی طریق بیتکلف، کلام شعاری دریاقلی که در پاسخ به آن پزشک جوان، خودش را با لحنی متعصبانه یک ایرانی و یک آبادانی میخواند، به دل مینشیند. در تداوم این حس آمیخته با شعار، او در یک نجوای عاشقانه با پسرش کوهیار، این گونه خود را تخلیه میکند: نمیدونم بابای خوبی بودم برات یا نه؟ مو حتی نمیدونم برای ننهات شوهر خوبی بودم یا نه؟ مو حتی نمی دونم برای رفیقام رفیق خوبی بودم یا نه؟ اما یه چیزو میدونم که دوست دارم تو هم بدونی، این خاک پدرته، این خاک ناموسته، این خاک رفیقته، نذار دست غیر بیفته.
اما ترجیعبند فیلم که هر ازگاهی همچون کابوسی به سراغ دریاقلی میآید، چهره خونین بیبیاش است که از میان زبانههای آتش به او چشم میدوزد. این شمایل نمادین که مام وطن را در ذهن بیننده تداعی میکند، از میان شعلههای آتش جنگی عشایری به پا میخیزد تا تدوام ستیز و مقاومت را در دورهای دیگر یادآور شود. دریاقلی زمانی که در تغییر تدریجی خود به آن مرحله از وارستگی درونی میرسد، بیبیاش را نهایتاً جدا از شعلههای آتش، با چهرهای واقعی که دیگر آغشته به خون نیست میبیند. نمای عمومی از عبور جوان جنوبی در جنگل بیانتها، به آسمان آبی پوشیده از لکههای ابر محو (دیزالو) میشود. انگار این جوان بومی واسطهای برای بردن دریاقلی از زمین به آسمان است. نقش فیلمنامه شب واقعه در شکلگیری این حماسه غریبانه کاملاً موثر و چشمگیر است.[1]
به گفته کارگردان، موضوع فیلم شب واقعه عزیمت یک آدم از نقطهای به نقطه دیگر است و این که در آن نقطه فرد دچار تغییر و تحولات شگرف میشود.
گروه فیلمبرداری نیز حس موجود در فیلمنامه و خواست کارگردان را به خوبی نمایش دادهاند.
برخی کارشناسان میگویند بر خلاف تصوری که به وجود آمده، این فیلم یک فیلم جنگی نیست، فیلمی است درباره وضعیت انسانها در جنگ و روابطی که در این شرایط سخت شکل میگیرد و واکنشهایی که انسانها در این مواقع دارند. اغلب سکانسها در شهر آبادان فیلمبرداری شده و صحنههای جنگی نسبت به صحنههای شهری کم است.[2]
[1] . ماهنامه سینمایی فیلم، ش 440، سال سیام، ویژه نوروز 1391، ص 160 و 161.
[2] . ماهنامه صنعت سینما، ش 91، بهمن 1388، ویژه بیست و هشتمین جشنواره فجر.

