آثار
چشم شیشهای
مریم سلطانینسب
46 Views
فیلم سینمایی چشم شیشهای ساخته حسین قاسمی جامی در سال ۱۳۶۹ است و به نقش تبلیغات در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در خطوط مقدم جبهه میپردازد.
کارگردان و نویسنده حسین قاسمی جامی، تهیهکننده محسن علیاکبری، موسیقی مجید انتظامی، فیلمبردار محسن ذوالانوار، تدوینگر مهرزاد مینویی، مدیر تولید محسن علیاکبری، طراح صحنه محمدرضا شجاعی، جلوههای ویژه اصغر پورهاجریان و بازیگران علیرضا اسحاقی، سیدجواد هاشمی، اصغر نقیزاده، علی جلیلی باله، محمدرضا آهنج و ... هستند.
این فیلم ۸۵ دقیقهای محصول سازمان سینمایی سوره است که ۲۱ فروردین ۱۳۷۰ به نمایش عموم درآمد. این فیلم در نهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر برگزیده سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری و نامزد بهترین صحنهآرایی شد؛ در یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر نیز در رشته عکاسی شایسته تقدیر شناخته شد.
«قاسم»، بسیجی و مسئول تبلیغاتی است که به خط مقدم اعزام میشود. او رزمندگان را در وضعیت سختی میبیند و دوست دارد به آنها کمک کند ولی وظیفه او فقط تبلیغات است. یکی از رزمندگان به نام ابوالفضل عضو واحد اطلاعات عملیات با گروهی از بسیجیان، راهی خط مقدم میشود. قاسم مخفیانه با آنها همراه میشود و با دوربین خود از صحنههای درگیری رزمندگان با سربازان دشمن عکس میگیرد.
به گفته برخی کارشناسان این فیلم از کلیشههای سینمای جنگی و حادثهای فاصله دارد و متکی بر شخصیتپردازی و قصهاش بکر و مؤثر است. البته فیلمساز همین نگاه و مسیر را ادامه نمیدهد. در این فیلم قهرمان دیگر گونهای در سینمای جنگی ایران قوام گرفته است. قهرمانی سوای قهرمانهای بیشتر فیلمهای حادثهای- جنگی، کسی که قادر به انجام حرکات خارقالعاده و غیر متعارف نیست و از وجوه فوق بشریت آدمهای این قبیل آثار فاصله میگیرد و اصراری هم برای حصول به آنها ندارد. همه چیز او به افراد معمولی میماند. قدرت بدنی بیش از دیگران ندارد و همچون دیگران در استفاده از سلاح گرم و سرد، تبحری نشان نمیدهد. کمحرف است و بیشتر نقش شنونده را ایفا میکند و اغلب در حاشیه مکالمات دیگران قرار دارد؛ همان مکالمات سرنوشتساز و مهم و او که خاموش ایستاده است. راه و رسم حرفهایش، آنقدرها مورد تأیید آدمهای مقابلش نیست و بارها از شیوه کارش ایراد میگیرند، گاه و بیگاه از سوی بالادستهایش مورد عتاب نیز قرار میگیرد و این برایش عادی شده است. اهل شوخی نیست و به ندرت در دایره خندههای روزمره قرار میگیرد، و اگر هم حضور داشته باشد، در نهایت تبسمی کمرنگ میزند، که آن هم کمدوام و گذرا است. این آدم در بند گذشته و آینده نیست. از گذشته او چیزی نمیدانیم و خودش هم به آن اشاره نمیکند. بر خلاف دیگران به خانواده و احیاناً زن و فرزندش اشارهای نمیشود و از آن بازگشت به گذشتههایی که مرد را در دل خانواده نشان میدهند هم خبری نیست. مثل بیشتر نمونههای آشنا، تصویری از آنها را نیز در جیبش ندارد و اگر هم داشته باشد، هرگز آن را به ما و دیگران نشان نمیدهد. مرد بدون زن و بچه، بدون دلبستگی متداول به خانه و خانواده و چنان آسوده این سو و آن سو میرود و همه او را میشناسند؛ در دل خاکریزها، سنگرها، پناهگاهها و خندقها. در حقیقت، اگر قهرمان آثار حادثهای-جنگی بر حسب انجام کارهای محیرالعقول به مرز فردگرایی میرسد، این قهرمان برحسب سکوت و خاموشی به این قلمرو پا میگذارد. در عین حال او کسی است که در قیاس با آدمهای اطرافش از آزادی عمل بیشتری برخوردار است. کارش انفرادی و به ظاهر بخش کوچکی از یک مأموریت بزرگ است. به همین دلیل به سان سایرین در محدوده دستورهای صادره حرکت نمیکند و به سیاق خودش، وظیفهاش را انجام می دهد. آدم تک و تنهایی در هنگامه پر غوغا که میخواهد فراتر از وظیفه تعیین شده و محدودش، نقشی دیگر را در قلب معرکهها رقم بزند. همه در قالب جمع راه خود را میروند و او در قالب فرد راه خود را طی میکند. در پایان باید به تلاقی این دو راه و پیوستن فرد به جمع برسیم. این جوان بلندگوی آبکش شده را به دوش میکشد و در جبهه توپ و گلوله جلو میرود و با دوربین کوچکش، که اغلب هم کار نمیکند، حضور دیگرگونهاش را رقم میزند. در این جا آدمهای بدون سلاح به پیروزی بزرگتری در برابر توپ، تانک و مسلسل دست مییابند.
برخی کارشناسان میگویند با این فیلم میتوان ادعا کرد که در کنار شخصیتهای آشنای آثار جنگی- حادثهای و به خصوص قهرمانان شکستناپذیر، تیپ مرد آرام و تنها در قلمرو جنگ و نه حادثه، قوام گرفته است؛ چهرهای ملموس که شبیه همه آدمها است، کسی که قهرمانیهایش جنبهای انسانی دارد؛ جنبههایی برگرفته از سکوت و خاموشی و نقشی پررنگ در میان جمع.[1]
مشاور نظامی این فیلم سعی کرده فضای صحنه را در این فیلم به همان چیزهایی که در جبهه دیده است نزدیک کند.
به گفته منتقدان فیلمنامه فاقد شخصیت محوری است و گاه دوربین به عنوان شیشهای مطرح میشود و مسائلی از ورای آن بیان میشود.
همچنین گفته شده ابتدا دو شخصیت قاسم و ابراهیم مطرح میشوند اما بعد کمرنگ شده و فیلم موقعیتمحور میشود. ظاهراً شخصیت قاسم خود کارگردان است که سعی دارد به وسیله او حرف بزند و بیان کند که رزمندگان جبهه جنگ تبلیغاتی که بعد از جنگ تحمیلی با آن روبرو شدیم، همان هنرمندان هستند.[2]
[1] . فراستی، مسعود، فرهنگ فیلمهای جنگ و دفاع ایران (1391-1359)، ص 111-109.
[2] . ماهنامه هنری سوره، دوره دوم، ش 9، آذر 1369، ص 67.

