آثار
خاکستر و برف
مریم سلطانینسب
6 Views
فیلم سینمایی خاکستر و برف ساخته روحالله سهرابی در سال ۱۳۹۱ ساخته شده و مادران شهدا و رنجهای بازماندگان دوران دفاع مقدس را به تصویر کشیده است.
کارگردان و نویسنده روحالله سهرابی، تهیهکننده فرهاد گلی، مدیر فیلمبرداری عارف نامور، طراح گریم سعید ملکان، صدابردار ابراهیم ایرجزاد، طراح صحنه روحالله سهرابی، دستیار صحنه آنه محمدایری، طراح لباس نازنین خزاعی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز مهدی پورموسی، منشی صحنه سمیرا برادری، آهنگساز بهزاد عبدی و بازیگران کامبیز دیرباز، میترا حجار، قربان نجفی، سیامک ادیب، محمدباقر صفانور، ژیلا شاهی، نصرت شاهنظری، وجیهه لقمانی، اسماعیل زنگل گیاه، سیدمهدی سجادپور، حسین مسلمی نائینی و ... هستند.
این فیلم ۸۰ دقیقهای روز ۲۸ شهریور ۱۳۹۴ در سینماهای ایران به نمایش عموم درآمد و در سیویکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد.
مردی به نام احسان (کامبیز دیرباز) پس از 25 سال باید خبر مهم و تکاندهندهای به یک مادر چشم انتظار بدهد. همین مسئله اتفاقات ناخواسته دیگری برای او رقم میزند. او باید خبر یافته شدن جسد یک شهید را به مادری که سالها منتظر فرزندش بوده بدهد، اما عدهای مخالف این کار هستند؛ مخالفتی که به درگیری میان آدمهای فیلم منجر میشود.
گفته شده در این فیلم از ابتدا تا انتها آدمها در حال فریاد زدن، شعار دادن و توضیح و تفسیر این اتفاق هستند و حسهای درونی و تأثیرگذار به واکنشها و حرفهای مستقیم و شعارزدهای تبدیل شده که مرتب تکرار میشوند، بدون آنکه بتوانند تأثیرگذاری این موقعیت تکان دهنده را به مخاطب انتقال بدهند.[1]
عدم حفظ راکورد (هماهنگی جزئیات) گریم برای شخصیت اول فیلم با بازی کامبیز دیرباز دیده میشود. رنگ مویی که برای این شخصیت در نظر گرفته شده، در سه نمای متفاوت، سه رنگ متفاوت دارد، هر چند بهترین توجیه برای این ایراد میتواند خطای نورپردازی باشد.[2]
به گفته کارشناسان، این فیلم نشان میدهد که حتی در فضایی به ظاهر غیرجنگی و بدون توجه به کلیشههای مألوف در این عرصه نیز میتوان ارزشهای دفاع مقدس را جلا بخشید. کارگردان از زاویه دید متفاوتی به ماجرای مردان جنگ و آدمهای درگیر با این موضوع پرداخته است. این یک فیلم ملودرام با روایتی معماگونه است؛ مخاطب از ابتدا وارد فضایی پر از تنش و کشمکش میشود. معما بر محور شخصیتهای فیلم ساخته میشود. بیشتر بار ماجرا نیز بر دوش شخصیت احسان است. او از یک طرف دوست شهید بوده و باید خبر شهادت را به مادر منتظر برساند و از طرفی نیز با ممانعت و پرخاش دوستان و همسایگان سابق خود مواجه میشود. فیلم، در این روایت چند بعدی، علاوه بر مسئله شهادت و مادران شهدا و رنجها و مشقتهای بازماندگان دوران دفاع مقدس، به طور غیرمستقیم به مسائلی چون انتظار و عاشورا میپردازد. چنان که در فیلم میبینیم، گروهی از مردم قصد عزیمت به کربلا دارند. آنها معتقدند اگر مادر منتظر، از شهادت فرزندش آگاهی یابد، سفر آنها لغو خواهد شد، چون باید به مراسم تشییع و دفن استخوانهای باقی مانده از شهید مشغول بشوند، اما غافل از اینکه یکی از سربازان کربلای جبهههای نبرد حق با باطل به آنجا بازگشته است و روح عاشورا زنده شده است. در این میان، جنگ اصلی فیلم، میان دوست شهید و داماد مادر شهید است. فیلم به جای تلقین مستقیم مفاهیم ارزشی، ه با برپایی این دعوا مخاطب را به تفکر و بازاندیشی درباره دفاع مقدس دعوتمی میکند. تنها ضعف فیلم، کمبود داستان و حادثه در فیلم است. اگر این فیلم روایت پرفراز و نشیبتری را دستمایه قرار میداد، میتوانست هم به فیلم بزرگ و با شکوهی تبدیل شود و هم در جذب مخاطب بهتر عمل کند. یکی از نقاط ضعف آثار بیشتر فیلمسازان جوان و نوجوان سینمای ما در سالهای اخیر، کمبود داستان دانسته شده که این فیلم نیز دچار آن است. به همین دلیل هم بار اصلی فیلم، بر دوش دعوا و تنش در روابط میان آدمهاست.
کارشناسان میگویند جذابیت اصلی این فیلم علاوه بر ایجاد روابط پرکشمکش میان آدمهای درون فیلم، فضاسازی خاص این اثر است. تمام فیلم در فضایی مهآلود و توأم با بارش کم و زیاد برف اتفاق میافتد؛ فضایی که به مفهوم تکاندهنده فیلم هم کمک میکند. این فضا، حاکی از تقابل تیرگی و سپیدی است. پسزمینه فیلم، تیره و تار و یأس است اما سفیدی برف، یادآور نیکی و امید است. سکانس اختتامیه فیلم، یکی از صحنههای ماندگار سینمای سالهای اخیر سینمای ایران است. جایی که مادر شهید، پس از گذشت 90 دقیقه از فیلم، رخ مینماید و حاکی از نوعی خودآگاهی درباره سرنوشت روشن و افتخارآمیز فرزندش است. به این ترتیب، تماشاگر فیلم، با حالی دگرگون و پالایشیافته سینما را ترک میکند. مسئولیت اصلی سینمای متعهد همین است؛ اینکه در عین جذابیت و سرگرم کردن مخاطب، هم زمینه را برای تفکر و اندیشه تازه و خلاقانه نزد مخاطب فراهم کند و هم به پاکسازی باطن تماشاگر منجر شود. در غیر این صورت، سینما تنها بازیچهای برای تلف کردن وقت مردم تبدیل میشود.
برخی کارشناسان معترضند که چرا چنین فیلمی به طور محدود و در گروه «هنر و تجربه» که برای مخاطب خاص سینما تعبیه شده، به نمایش درآمده است. چرا آثاری که به سهولت ساخته میشوند و فاقد محتوای ارزشمندی هستند، بلافاصله پس از تولید و به طور گسترده در سینماها اکران میشوند، اما فیلمهای دفاع مقدسی که با دشواری ساخته میشوند، باید مدتها در نوبت اکران بمانند و پس از آن نیز به شکل مهجور و مظلوم به نمایش در میآیند؟[3]
[1] . ماهنامه صنعت سینما، اسفند 1391، ش 128، ص 79.
[2] . همان، ص 90.
[3] . روزنامه کیهان، ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ش ۲۱۱۸۶، ص ۸.

